🔰 هدف ولایت
🔷🔹 اين كافى نيست كه انسان هاى مرفهى بسازيم،
بلكه بايد براى آنها جهتى و راهى را در نظر بگيريم
كه آنها پس از رفاه و تكامل استعدادها در آن راه بيفتند
و آن جهت را انتخاب كنند.
🔹 اين رهبرى و سرپرستى بالاتر از امنيت و پاسدارى
و بالاتر از رفاه و پرستارى، هدف دارد.
🔹 اين رهبرى در زمينهى آزادى
و با هدف آموزگارى و شكوفا كردن استعدادهاى انسان
و با هدف تشكيل جامعه انسانى
براساس قسط همراه است
🔹كه على مى گفت:
لَيْسَ أَمْرى و أَمْرُكُمْ واحداً انّى أُريدُكُمْ للّه و أَنْتُمْ تُريدُونَنى لأَنْفُسِكُمْ.
🔹هدف من و شما يكى نيست.
من شما را نه براى خودم و نه براى
خودتان، كه براى حق مى خواهم،
در حالى كه شما مرا به خاطر خويشتن و منافع خود خواستاريد.
🔹شما مى بينيد من مثل عثمان نيستم
كه شما را بچاپم،
به اين خاطر به من روى آورديد،
🔹اما من شما را نه براى خودم مي خواهم و نه براى رفاه خودتان،
كه براى حق مى خواهم.
🔷🔹اين كافى نيست كه انسان هاى مرفهى بسازيم،
بلكه بايد براى آنها جهتى و راهى را در نظر بگيريم
كه آنها پس از رفاه و تكامل استعدادها در آن راه بيفتند
و آن جهت را انتخاب كنند.
📚 کتاب غدیر،صفحه ۲۵
استاد حائری
🔰 بالاتر از امنیت و رفاه و عدالت
◀️ انسان يعنى همين،
يعنى در سطح وظيفه زندگى كردن،
◀️ چون اين حيوان است
كه تمام مسايلش با غرائزش حل و فصل مى شود،
حتى امنيت و رفاه و نظم و عدالت را با غريزه تأمين مى كند.
◀️ آن نظم و رفاه و عدالتى كه در كندو حاكم است
هنوز در جامعه ى انسانى در شكل هاى مختلف كمونيستى
و سرمايه داريش، حكومت نكرده و نمى كند،
مگر هنگامى كه بشر از اسارت ها از ظلمات از هواها و حرف ها و جلوه ها آزاد شود
و به عظمتى دست يابد كه اين حقارت ها او را در خود نگيرند.
و مگر هنگامى كه بشر انسان شود.
◀️ و در اين حد، عدالت كه هيچ،
حتى انفاق و ايثار هم، رخ مى نمايد و آشكار مى شود.
و اين است كه، آنهايى كه بيشتر از رفاه و بالاتر از عدالت و آزادى را مى خواهند،
بايد به غدير رو بياورند و از اين جام سيراب شوند.
📚 کتاب غدیر،صفحه 22
استاد حائری
🔰 مقام ولایت
🔷🔹 و اين مقام ولايت است
كه از دل آن عرب هاى خون ريز تهديست،
از دل آن مردان محدود گرفتار،
روح هايى را بيرون كشيد
كه تمام هستى را در يك گام طى كردند
و حتى به بهشت قناعت نورزيدند.
🔹 اين مقام ولايت است كه
از ابوذر كه براى هيچ زنده بود
و براى هيچ مى مرد،
ابوذرى بيرون كشيد
كه براى حق زنده بود
و براى او مىمرد و حتى تنها مى مرد.
🔹 و اين مقام ولايت است
كه از بلال، بلالى كه تا ديروز افتخارش به اربابش بود،
بلالى آفريد كه روياروى اربابش مى ايستاد
و او را پست و حقير و محدود مى ديد
و به راهنماييش همّت بسته بود
و براى مبارزه اش آماده گشته بود.
🔹 و اين مقام ولايت است
كه از سلمان،
اين كوير تشنه و اين مسافر پايدار،
دريايى ساخت،
دريايى از عظمت و آگاهى و عشق.
🔹 اين مقام ولايت است
كه استعدادهاى بشر را بيرون ريخت
و خلق كريمه و استعدادهاى خوب او را شكوفا كرد
و از بشر، انسان بيرون كشيد
و او را از ظلمات نفس،
از ظلمت خلق دنيا،
از هواها و حرف ها و جلوه هاى پوچ،
به سوى نور هستى هدايت كرد.
🔹 انسانى كه ديگر در سطح غريزه و حرف ها و محدودها زندگى نمى كرد
و با اين معيارهاى كم و كوتاه اندازه نمى گرفت.
📚 کتاب غدیر،صفحه 21
استاد حائری
🌴 #عیدتان_مبارک| چرا عید غدیر از همهی اعیاد بالاتر است؟
🔻 رهبرانقلاب:
🦋 اینکه در بعضی از تعبیرات گفته شده است که عید غدیر عیداللهالاکبر و از همهی اعیاد بالاتر است، علّت این و وجه این چیست؟ خب، در قرآن کریم آیاتی هست که به غیر از مسئلهی غدیر به مسئلهی دیگری قابل تطبیق نیست.
🌴 همین آیهی معروف «الیَومَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَروا مِن دینِکُم فَلا تَخشَوهُم وَ اخشَونِ اَلیَومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکُم وَ اَتمَمتُ عَلیکُم نِعمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الاِسلامَ دیناً» که در اوایل سورهی مائده است، با غیر مسئلهای در وزن و اهمّیّت و اندازهی مسئلهی غدیر، قابل تطبیق نیست.
🌴 امروز روزی است که دشمنان -کفّار- از دین شما مأیوس شدند. چه چیزی مگر بر دین اضافه شد که دشمن را مأیوس کرد؟ ...این تعبیر دربارهی نماز، زکات و جهاد نیامده است.
🦋 پس این یک قضیّهی دیگری غیر از احکام فرعی است. آن قضیّه چیست؟ قضیّهی رهبری جامعهی اسلامی؛ قضیّهی نظام حکومت و امامت در جامعهی اسلامی.
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🔰چه کسی در درونت حکومت دارد ؟
🔷🔹 ولايت يعنى تنها على را حاكم گرفتن
و تنها او را دوست داشتن
و اين ولايت و سرپرستى است
كه معاويه و احمد حنبل و جرج جرداق و و و
از آن بهرهاى ندارند،
كه حاكم در درون آنها و محرك در وجود آنها
امر على و دستور على نيست؛
كه هواها و حرف ها و جلوه ها در آنها حكومت دارند.
🔹 معاويه گر چه على را دوست دارد،
ولى سلطنت را بيشتر از على خواهان است
و دوستدار آن است.
🔹و احمد حنبل گر چه براى على شعر مى سرايد
اما حكومت ديگرى را به عهده دارد.
و جرج جرداق گر چه از على مى نويسد،
اما براى على نمى نويسد؛
كه محركى ديگر دارد و عاطفه اى فقط او را به چرخ انداخته است.
🔹اما مالك؟
اين مالك است كه ولايت على را به عهده دارد
و اين بار گران را به آسانى مى كشد.
🔹مالك چند سال براى نابودى معاويه رنج كشيده
و كوشش كرده است.
خويش و فاميل و قبيله اش را به خون كشيده،
شبها و روزها را بر روى لبه ى تيغ و سرِ نيزه ها گذرانده
و شمشير زده و شمشير زده
تا اين كه لشگر شام را عقب رانده و معاويه را به حركت وادار كرده
و در بيرون از خيمه آماده ى فرار نموده،
هان چيزى نمانده تا اين بت بزرگ بشكند
و اين طاغوت سركش بميرد
و يا فرارى شود و مالك به هدف نهايى،
به پيروزى محبوب دست بيابد
و در ميان قومش و در ميان تمام مردم به بزرگى معرفى شود
و بر رقيب خودش، اشعث و بر قبيلهى رقيبش، كِنده، پيروز شود.
🔹 درست در اين هنگام، در اين هنگام، على او را مي خواند،
على او را مى طلبد. على مى گويد كه برگرد.
و اين از مرگ سخت تر و اين از مرگ جانكاه تر است.
🔶🔸 مخالفت يك هوى، مخالفت يك هوس،
مخالفت با يك حرف و گذشتن از حرف هاى خلق،
مخالفت با يك جلوه از جلوه هاى دنيا ما را مى شكند،
ما را از پاى در مىآورد.
ما از راه حق با يك حرف با يك فحش با يك پشيز باز مى گرديم
🔸 و اما مالك؟ و اما مالك؟
او از تمام هواهاى چند ساله و تمام حرف هاى تمام مردها و زن هاى عرب
و از زمزمه ى خفيف زبان ها بر سر راه مردان فاتح
و از نگاه هاى شيفته ى سرداران پيروز
و از تمام جلوه هاى دنيا،
از اين همه مى گذرد و باز مى گردد
و به على اين سرپرست آگاه ملحق مىشود.
🔸 چرا؟ چون در درون مالك،
ديگر هواها و غريزه ها حرف ها و زمزمه هاى زن هاى عرب
جلوه هاى پررنگ و برق دنيا حاكم نيست،
🔸 اينها كوچكتر از اين هستند
كه در روح بزرگ مالك موجى و حركتى ايجاد كنند...
🔸 او به ولايت رسيده و از نعمت ولايت برخوردار است.
نشستن و ايستادن و آمدن و رفتن و دوست داشتن و دشمن داشتن او همه از سمت
ولىّ كنترل مىشود؛
نه از طرف هواها و حرف ها و جلوه ها.
🔸 مالك اين را يافته كه على اين مرد آزاد از غير حق و اين انسان آگاه حق،
بيش از مالك به مالك علاقه دارد
و بيش از مالك از مصالح و منافع مالك آگاهى دارد
و بيشتر از مالك به منافع او مى انديشد
و بهتر به منافع او مى انديشد؛
🔸 پس ديگر جاى درنگ نيست
و جاى سركشى نيست؛
كه سركشى ها حماقت هاى زيان آورى بيش نيستند.
جاى تسليم است و اطاعت و پيروى و تشيع و دنباله روى.
📚 کتاب غدیر،صفحه 14
استاد حائری