چشمبگشاکهجهاݩمنتـظرتوست
حضـرت یار...:)
#اللهمعجللولیکالفرج♥️🌸
#السلام_علیک_حضرت_دلبر✋🏻
↷♡ #ʝσɨŋ↓
@qiyam313📿•|°
میگفت بچه مسلمون
مشکلاتشو سر سجاده حل میکنه:)
#راس_میگفت
↷♡ #ʝσɨŋ↓
@qiyam313📿•|°
#یا_ابا_الجواد♥️
گر "هشت" رضا و "نُه" جواد است چه غم؟!
بگـــــذار کــه هشتـــــم گـــرو نه باشـــــد
↷♡ #ʝσɨŋ↓
@qiyam313📿•|°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 اهل مسابقه هستی؟!
#تصویری
@qiyam313•|°
🌷 #خاطرات_شهـــــدا
♻️ پیگیـر #شهــادت بــود ...
✍️محسن #پیگیـری خاصے براے #شهـادت داشت، عیـد با خانمش آمد پیش من خیلی نصیحتش ڪردم ڪہ محسن نمیخواهد، تو بچہ داری و… هیچ جورے توی ذهنش نمیرفت...
🔹روز آخرے ڪہ آمد پیش من، گفت: « حاجـی، چرا من نمیتوانم بروم؟ چرا کارم جور نمیشود کہ بروم؟» گفتم: «محسن، یڪ جای ڪارِت #گیر دارد؛ مثل مایی. برو آن گیـر را درست ڪن.» باتعجب گفت: «من فهمیدم کجای کار گیر دارد: #مـادرم راضی نیست!»
🔹من هم میدانستم که نمیرود پیش مادرش تا #رضایت بگیرد؛ گفتم: «پس برو رضایتش را به دست بیـاور.» احساس هم ڪردم کہ نمیرود. ولے با #مادرش کہ صحبت ڪردیم، میگوید کہ رفته آنجا، بہ دست و پای مـادر افتاده و گریه شدید ڪرده که از گریهاش پاهای ایشان خیس میشده است.
🌷به مـادر #التماس ڪرده است: «اجازه بده من بروم.» مـادرش هم میگوید: «برو؛ ولے #شهید_نشو » ڪہ محسن در جواب گفته است:
«نه، من میروم؛ ولی #عزیز_میشوم مادر.»
🔹راوی : جناب حمید خلیلی
(مدیر انتشارات شهید ڪاظمی)
🌷#شهید_محسن_حججی
@qiyam313•|°