#معرفی_کتاب 🧕از طرف دختر گلم : حنانه هاتف 📚"شهر معمولی" شهر معمولی رمانی خیال انگیز و سرگرم کننده داستان فلیسیتی دوازده ساله را روایت می کند. فلیسیتی با مادر وخواهر کوچک تر و گربه اش به دره ای نیمه شب یعنی زاد گاه مادرش می رفت. این داستان پر از شخصیت های عجیب غریب و دوست داشنی هست. این داستان جالب و خواندنی به ما یاداوری می کند که در سخت ترین شرایط می توان امید وار بود واین امید را می توان از راه عشق ورزیدن به خانواده و دوستان بدست آورد. 🏢دبستان دخترانه امام حسن مجتبی(ع)

#قصه گویی 📚 از کتاب قصه مسجد مقدس جمکران 🍀قسمت دوم 🎤 راوی :معاون پرورشی ، الهام‌پاک 🏢دبستان دخترانه امام حسن مجتبی(ع)

#معرفی_کتاب 🧕از طرف دختر گلم : حنانه هاتف 📚"کفش های آب نباتی" کتاب کفش‌های آبنباتی داستان یک مغازه‌ی شکلات‌فروشی است  اما این مغازه یک مغازه‌ی ساده نیست. داستان به اندازه‌ی دنیای آبنبات‌ها، شکلات‌ها و پاستیل‌ها رنگ و طعم‌های متفاوتی دارد که نوجوانان مجذوب آن می‌شوند. جوآن هریس نویسنده‌ی توانایی است که  با داستان‌های فراواقعیش از جمله «شکلات» شناخته می‌شود. 🏢دبستان دخترانه امام حسن مجتبی(ع)

#قصه گویی 📚 معرفی کتاب 🎤 راوی :فاطمه سادات صدر، کلاس چهارم 🏢دبستان دخترانه امام حسن مجتبی(ع)

#معرفی_کتاب 🧕از طرف دختر گلم : حنانه هاتف 📚"ماهی بالای درخت" الی آن‌قدر باهوش است که توانسته همه‌ی آدم‌های دوروبرش را گول بزند. هیچ‌کس نمی‌داند او هنوز در دوازده سالگی خواندن و نوشتن بلد نیست. الی که ریاضی و نقاشی‌اش خیلی خوب است، توانسته رازش را مخفی کند اما حالا که قرار است به کلاس ششم برود، همه چیز فرق می‌کند. ❤️💛💚💙💜 🏢دبستان دخترانه امام حسن مجتبی(ع)

طرح من و کتاب📚 🔹معرفی شده توسط دختر خوبم یسرا محمدی گلوردی کلاس خانم صبوری #کتاب مدرسه دخترانه نهم دی۲

طرح من و کتاب عنوان : سلام بر ابراهیم 🔹معرفی شده توسط دختر خوبم نرگس واحدی #کتاب دبستان دخترانه نهم دی۲

طرح من و کتاب📚 عنوان : راض بابا پديدآورنده : طاهره کوه کن خاطرات شهیده راضیه کشاورز 🔹معرفی شده توسط دختر خوبم زهرا مسرور #کتاب

طرح من و کتاب📚 🔷معرفی کتاب🔷 دانش آموز عزیزم زهرا مسرور عضو شورای دانش آموزی نام کتاب :راض بابا #کتاب دبستان دخترانه نهم دی ۲

نمایشگاه نقاشی مجازی موضوع : طوطی و بازرگان دبستان شاهد امیدهای انقلاب کاری از هنرمندان کلاس چهارم کوشش

🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 با همه گرم میگرفت و زود صمیمی میشد ... جای خودش را توی دل بچه رزمنده ها جا کرده بود. وقتی نبود جای خالی اش زیاد حس میشد انگار بچه ها گم کرده ای داشتند و بی تاب آمدنش بودند .... خبره که میدادند آقا مهدی برگشته دیگر کسی نمی ماند همه بدو میرفتند سمتش. میدویدند دنبالش تا روی دست بلندش کنند. از آنجا به بعد دیگر اختیارش دست خودش نبود. گیر افتاده بود، دست بچه ها مدام شعار میدادند: فرمانده آزاده ... بالاخره یک جوری خودش را از چنگ و بال نیرو ها در میاورد. مینشست گوشه ای دور از چشم بقیه، با خودش زمزمه می کرد و اشک میریخت ... خودش را سرزنش می کرد و به نفسش تشر میزد که: مهدی! فکر نکنی کسی شدی که اینها این قدر خاطرت رو میخوان. نه، اشتباه نکن، تو هیچی نیستی، تو خاک پای این بسیجی هایی ... و همینطور میگفت و اشک میریخت ...🙃🍂 نام شهید: مهدی زین الدین تاریخ تولد: 1338 محل تولد: تهران محل شهادت: جاده بانه سردشت، توسط ضد انقلاب تاریخ شهادت: ۲۷ آبان سال 1363 مزار: گلزار شهدای علی بن جعفر(ع) قم 🍃🕊 ... #هنرستان_سلامت #شورای_دانش_آموزی #انجمن_لاله های_آسمانی

@qomparvareshe لینک جدید کانال معاونین پرورشی و مربیان تربیتی استان قم لطفا به همکاران دیگر معرفی کنید.