eitaa logo
رواق آنلاین (مدارس) قم
3.8هزار دنبال‌کننده
49.1هزار عکس
21.2هزار ویدیو
827 فایل
✍️ کانال رسمی اطلاع رسانی اداره کل آموزش و پرورش استان قم @eduqom ✍️ کانال اطلاع رسانی و انعکاس فعالیت های آموزشی، پژوهشی و فرهنگی مدارس استان قم @qommedu . ✍️ ارتباط با ما: 👤 @moho1398 ⁦☎️⁩ ۰۲۵_۳۲۹۳۸۰۱۷ 🌐 www.qom.medu.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🕯💔🕯💔🕯💔🕯💔🕯💔🕯💔🕯💔 ◾️زخمی به جگر داشت و در تب می سوخت🥀 ◾️ از داغ برادرش مرتب می سوخت🥀 ◾️ هر جا که سَرِ دردِ دِلش وا می شد🥀 ◾️ می گفت: امان از دل زینب می سوخت🥀 🏴 مراسم عزاداری رحلت غریبانه کریمه اهل بیت، عمه سادات حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها) 💥همراه با مزین شدن مراسم با پرچم حرم مطهر حضرت معصومه(س)💚 و حضور خادمان آن حضرت⚘ 💠قرائت قرآن توسط ریحانه قرآنی؛ مهدیه رضاقلی بیگی 💠شرح زندگینامه حضرت معصومه(س) توسط سرکار خانم کرباسی(خادم افتخاری حرم مطهر) 💠دکلمه خوانی توسط ریحانه قرآنی؛ ریحانه زارع 💠سخنرانی و مداحی توسط حاج آقا امیدیان ⬅️همراه با مسابقه و اهدای جوایز➡️ 💠ایستگاه صلواتی☕ 💫🥀💫🥀💫🥀💫🥀 🗓سه شنبه ۲۵ آبان ماه (س) https://eitaa.com/ddgabasaleh تربیت قرآنی💫💫 جامعه مهدوی
📚 زندگی نامه شهید مدافع حرم زکریا شیری به روایت مادر نویسنده این کتاب که قبلا با کتاب «یادت باشد» نگاهی عاشقانه به زندگی مدافعان حرم داشته است، این بار در کتاب «کاش برگردی» در نگاهی تازه، داستان زندگی یکی از شهدای مدافع حرم را از زبان مادر شهید به روایت می نشیند کتاب "یادت باشد" پنجره ای عاشقانه بود برای از خود گذشتن، و کتاب "کاش برگردی" پنجره ای مادرانه است برای از کجا آمدن. "کاش برگردی" روایت تربیت حمیدها و زکریاهای عصر ماست. اگر با مطالعۀ کتاب یادت باشد این سؤال برایتان ایجاد شد که چگونه می‌شود مانند حمید شد؟ یا چگونه می‌شود فرزندی چون حمید تربیت کرد؟ کتاب کاش برگردی را بخوانید. معتقدم این روایت نه‌تنها روایت مادر زکریا، بلکه روایت همۀ مادران شهدای سرزمین ماست. این «د ر ا م» تنها «م ر ا د» دل ما بر «م د ا ر» زندگی یک «م ا د ر» نیست؛ بلکه مادرانه‌ای برای همۀ نسل‌هاست. آینه‌ای روشن از همۀ مادرانی که از جگرگوشه‌هایشان گذشتند تا ما طعم تلخ ناامنی را نچشیم. این مادرانه فرصتی برای مرور تلاش همۀ مادران این سرزمین در تربیت نسل بالندۀ مدافعان غیرت و شهامت است. گزیده متن دستش را که گرفتم یخ کرده بود، پاهایش می لرزید، رو به من گفت: عزیز نمی تونم راه برم، منو بغل می کنی؟ یک دستی فاطمه را بغل کردم و با دست دیگرم دوچرخه اش را گرفتم و راه افتادم، فاصله زیادی تا خانه نبود ولی آن چند دقیقه خیلی سخت گذشت، فاطمه محکم دستانش را دور گردن من انداخته بود و آرام اشک می ریخت و من .... نرگس زارعی . دهم انسانی 102 ✨ دبیرستان عفاف . ناحیه یک ✨
📚  خداحافظ سالار کتابی است از خاطرات خانم پروانه چراغ نوروزی همسر سرلشکر پاسدار شهید حسین همدانی . راوی این زندگی نامه نمونه‌ای‌ است، از یک زن فداکار که برای آرامشِ خانه و خانواده‌اش همه‌ دل‌مشغولی‌ها و عشق و علاقه به همسرش را در خود پنهان داشته تا در هنگام ماموریت‌های پدر، فرزندان بهانه پدر را نگیرند و همچنین نشان دهنده مردی است پر ازعشق؛ عشق خدا، خانواده، شهادت ، خدمت و به رفقایی که در جنگ ۸ساله از آنها جدا افتاده بود... شمع افروخت و پروانه در آتش گُل کرد می‌توان سوخت اگر امر بفرماید عشق... 📌برشی از متن کتاب: بساط گردو شکستن را پهن کرد و مشغول شد... با تعجب پرسیدم: «چکار می‌کنی؟ مگه فردا صبح زود نمی‌خوای بری دیدار آقا؟» با خوش‌رویی جواب داد: «سارا خانم (دخترش) صبحونه، گردو با پنیر دوست داره، می‌خوام برای این چند روزی که نیستم براش گردو بشکنم....» سارا خوابیده بود وگرنه با دیدن این صحنه، مثل من، آشوبی به جانش می‌افتاد که خواب را از چشمانش می‌گرفت.... نرگس زارعی . دهم انسانی 102 ✨ دبیرستان عفاف . ناحیه یک ✨
‏عکس از شفیعی
📚 زندگی نامه شهید مدافع حرم زکریا شیری به روایت مادر نویسنده این کتاب که قبلا با کتاب «یادت باشد» نگاهی عاشقانه به زندگی مدافعان حرم داشته است، این بار در کتاب «کاش برگردی» در نگاهی تازه، داستان زندگی یکی از شهدای مدافع حرم را از زبان مادر شهید به روایت می نشیند کتاب "یادت باشد" پنجره ای عاشقانه بود برای از خود گذشتن، و کتاب "کاش برگردی" پنجره ای مادرانه است برای از کجا آمدن. "کاش برگردی" روایت تربیت حمیدها و زکریاهای عصر ماست. اگر با مطالعۀ کتاب یادت باشد این سؤال برایتان ایجاد شد که چگونه می‌شود مانند حمید شد؟ یا چگونه می‌شود فرزندی چون حمید تربیت کرد؟ کتاب کاش برگردی را بخوانید. معتقدم این روایت نه‌تنها روایت مادر زکریا، بلکه روایت همۀ مادران شهدای سرزمین ماست. این «د ر ا م» تنها «م ر ا د» دل ما بر «م د ا ر» زندگی یک «م ا د ر» نیست؛ بلکه مادرانه‌ای برای همۀ نسل‌هاست. آینه‌ای روشن از همۀ مادرانی که از جگرگوشه‌هایشان گذشتند تا ما طعم تلخ ناامنی را نچشیم. این مادرانه فرصتی برای مرور تلاش همۀ مادران این سرزمین در تربیت نسل بالندۀ مدافعان غیرت و شهامت است. گزیده متن دستش را که گرفتم یخ کرده بود، پاهایش می لرزید، رو به من گفت: عزیز نمی تونم راه برم، منو بغل می کنی؟ یک دستی فاطمه را بغل کردم و با دست دیگرم دوچرخه اش را گرفتم و راه افتادم، فاصله زیادی تا خانه نبود ولی آن چند دقیقه خیلی سخت گذشت، فاطمه محکم دستانش را دور گردن من انداخته بود و آرام اشک می ریخت و من .... نرگس زارعی . دهم انسانی 102 ✨ دبیرستان عفاف . ناحیه یک ✨