eitaa logo
قمپز
1.7هزار دنبال‌کننده
259 عکس
168 ویدیو
1 فایل
😁محفل طنز قمپز😁 بزرگترین محفل طنز کشور پهناور قم ارسال نظرات و اثرات @adabqomadmin 🔸صفحه اینستاگرام🔸 https://www.instagram.com/qompoz.ir 🔸صفحه یوتیوب🔸 @qompoz" rel="nofollow" target="_blank">https://www.youtube.com/@qompoz
مشاهده در ایتا
دانلود
«بر چرخ فلک هیچ کسی چیر نشد» امّــیــد فــنــا بــرفــت و تـدبــیــر نـشد مسئول‌شد اما چه‌ بگویم‌هَشْ⁸ سال از سفره‌ی ما خورد ولی سیر نشد علی اعرابی @qompoz
«در کارگه کوزه‌گری رفتم دوش» دیدم دو هزار کوزه از بهر فروش تا نرخ عجیب کوزه دیدم، گفتم: گور پدر کوزه‌ گر و کوزه فروش! @qompoz
«ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم» از نرخ دلار و گوشت هی جا نخوریم امروز به نان خشک راضی باشیم روزی برسد که ما همین را نخوریم @qompoz
ساقی تو به من هزار دشنام بده هر فحش که داده بودی انجام بده اما به منِ خمار در راه خدا یک جرعه از آنچه خورده خیام بده علی برزگری @qompoz 😴😴
هدایت شده از دادخند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌵حکمم به گمانم پس از این حبس ابد شد... 📍محمد حسین مهدویان 📌آیین رونمایی از دومین جشنواره ملی شعر طنز عدلیه دادخند 🔈ارسال اثار و کسب اطلاعات بیشتر: adliehyazd.ir ⏰اخرین مهلت ارسال اثار 19 خرداد ماه 1403 🔊(کانال اطلاع رسانی جشنواره ملی شعر طنز عدلیه«دادخند» ) 📱https://eitaa.com/dadkhande 🚩 ارتباط با ادمین کانال: @admin_adlieh_yazd
حرفی برای گفتن نیست و شعری برای سرودن خنده‌آفرینان سخت‌تر می‌گریند... یک ایران تسلیت🖤 @qompoz 🏴
هدایت شده از دفتر طنز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گل‌آقا به دنبال طنز سالم بود! یکصد و هفتاد و سومین نشست تخصصی «دگرخند» به همت دفتر طنز و با حضور رضا رفیع (آخرین سردبیر گل‌آقا)، احمد عربانی (کارتونیست گل‌آقا) و رضا ساکی (طنزنویس گل‌آقا) روز ۲۹ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ با اجرای مهدی فرج‌الهی در حوزه هنری برگزار شد. گزارش کامل در وبسایت دفتر طنز: daftaretanz.ir
مسکن مهر مرا یاد آمد ز عهدی که دیر نبوده ولی بنده را کرده پیر از آن روزگاری که با دردسر سفر کرده بودم پیِ یک خبر خبر اینچنین بوده بر مردمان که آغاز گردیده طرحی عیان برای من و تو برای همه برای هر آن کس که پولش کمه برای کسانی که مستاجرند و هر سال شرمنده موجرند بدان !،طرح اقدام ملی رسید که در مسکن مهر مثلَش نبید! پس از ثبت در سایت ها بارها و هم در ادامه بسی کارها به صدرا رسیدم چه شهری بلند که از باد و باران نیابد گزند درختان باغات شهری فراز خیابان نگو،جاده هایی دراز گل و بوته هایش همه سبز فام بلاشک ندیدند اقساطِ وام چو دیدی همه مردُمش شاد و مست برای همین طرح اقدام هست پس از مدتی پَرسه در آن دیار و لذت از این صنعت کردگار به پیری رسیدم و پرسش از او که این شرکت توسعه چیست ،کو نشانی که بخشید آن رند پیر چنین گفت فی الحال پندی بگیر رسیدی اگر شرکت توسعه برو صبر را پیشه گیر و سعه مرا سخت حیرت زده شد از آن چه اندیشه ای هست در این میان مگر می شود اینچنین حرف مفت به این طرح اقدام آنتیک گفت چنان غوطه در فکر رفتم فرو ولی پای در جاده و جستجو بله، الغرض ،عاقبت مرد راه خودش را کشانید تا رزمگاه! رسیدم به آن مرکز خانه ساز ندیدم نه مهری نه اقدام ،باز در آن جا صفی بود از هر قماش به پیکار زخمی همه آش و لاش چه اوراق پرونده ها ریخته و اَصوات با هم در آمیخته دو تن، تن به تن مشتشان در هواست یکی نعره می زد مهندس کجاست همه وضع ناجور و درهم شَدید تهمتن کجا اینچنین رزم دید ندادم به دستان خود گیر و دار... چنین گفته رستم به اسفندیار! اگر چه به مستآجری تن دهم به از آن که خود را به کشتن دهم بماند،! مرا مانده دوسیه ای و چرخانده چشمم به هر سویه ای به ناگه صدایی بر آمد خروش که ای تازه وارد شنو این سروش رهِ آمده، زود در پیش گیر نه پرونده را ده نه نوبت بگیر که آن طرح اقدام ملی به کُل فقط بوده آواز دور ِ دهل بدان جیبمان جستجو یی شده که ریش فلانی اطویی شده همان کس که می گفته در ابتدا کلیدم بزرگ است و مشکل گشا فقط تپه ها را گذر کرده تیز به روحش فرستاده ام ،چیز میز! نه قفل و دری بوده نه پیکری چنین خشت مالی نکن،اکبری بدان بعد از این باز آید ز مهر به طرحی که صدرا شود در سپهر متقاضیان را که نازی کنند سپس صاحبان اراضی کنند دگر مسکن ِ اجتماعی شود که هر ثانیه رو نمائی شود تو تخم سخن را پرآکنده ای ولیکن عجولی و یک دنده ای پی افکندی از نظم چِرتی عظیم خودت رحم کن ای خدای رحیم @qompoz😎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینید: شعرخوانی طنز در قمپز ۴۴ درباره بخور بخور برادرزن نقیضه‌ای بر یکی از ترانه‌های محسن چاوشی 😎 @qompoz
دارایی او زیاد یا کم باشد یا شهرت او به قدر عالم باشد فرمود خدا چه شوهری می خواهی؟ حوا به خدا گفت که آدم باشد @qompoz 😁
باز آمده‌ای رأی بگیری؟ نه عزیزم... در کشور ما نفت زیاد است، گدا نیست آنجا که گدا هست، یقین کانِ طلا نیست من مانده‌ام این فقر و غم و قسط و گرانی یک روز چرا بهره و مهمان شما نیست؟ ای بر پدر هرکه بخواهد بدمان را دشمن که فقط بوش و ترامپ و اوباما نیست یک روز صفِ روغن و یک روز غم گوشت این قصه‌ی پر غصه که در هیچ کجا نیست من معتقدم حزب چپ و راستِ مجلس در نیّتشان رنگ و ریا هست، خدا نیست می سوخت شبی دخترکم در تب جانسوز رفتم به دوا خانه ولی گفت دوا نیست نالیدم و غرّیدم و پرسیدم و دیدم با این همه البته که گوشی شنوا نیست روکرد به من اهل دلی گفت: پسرجان گوشِ شنوا هست ولی شرم و حیا نیست در زلزله‌ی بورس و دلار و نوسانات گفتند حباب است و به جز باد هوا نیست ای کاش فقط باد هوا بود چرا که آوردن هرباد در این شعر روا نیست! دزدیّ و فساد و غمِ تبعیض و تورّم والله که این پاسخ خون شهدا نیست دراصل، قیاس شب و روز است ولی گفت: توفیرِ کلان بین پژو با تویوتا نیست از ثروت کشور همه مشغول به کارند، مانند همان مستند راز بقا نیست؟ باز آمده ای رأی بگیری؟ نه عزیزم دستان تو رنگیست ولی رنگِ حنا نیست ✍️ @qompoz 😁
هم دست و پاچلفتی و هم ریزه میزه‌ام با این وجود، عاشق مدح و مجیزه‌ام عاقل‌ترین مدیر در این مملکت منم من را به این نتیجه رسانده غریزه‌ام با نیت رییس شدن توی پاستور از عنفوان کودکی‌ام پاستوریزه‌ام هستم به یاد مردم محروم کشورم وقتی که در پیاده‌رویِ شانزلیزه‌ام بر صفرهای فیش حقوقم قسم که من با هر فساد خرد و کلان در ستیزه‌ام حالا دوباره آمده‌ام نامزد شوم چون عاشق عمل به همین یک فریضه‌ام @qompoz😎 📱@Mh_Mahdaviyan
📖کتاب طنز «گاو و فلفل» توسط انتشارات کتابستان منتشر شد. این کتاب به قلم علی بهاری و روایت طنزآمیز سفر چند مبلّغ دینی به کشور هندوستان است. 🔸در معرفی این اثر آمده است: تا دلتان بخواهد سفرنامه‌های اخلاقی، تربیتی و عرفانی داریم. شاید کمی تا قسمتی پدران قاجاریمان سعی کردند قد بضاعتشان لحنی طنازانه در سفرهایشان داشته باشند، اما باز هم در کتابخانه‌ها جای سفرنامه‌های طنز خالی ا‌ست. سفرنامه «گاو و فلفل» روایتی کوتاه، پرشوروشَر و جذاب از سفر هشت طلبه جوان و دو استادشان به هندوستان برای تکمیل دوره زبانی انگلیسی و در اصل جهاد حق علیه ‌باطل است. 🔸«گاو و فلفل»، اولین کتاب «علی بهاری» است. طلبه‌ای که اهل ادبیات و نوشتن است. او در سفرنامه جمع‌وجورش سعی کرده تا هرچه که از هند و شرایط اجتماعی آن می‌بیند را عیناً و با چاشنی طنز برای مخاطب تعریف کند. 🔸گاو و فلفل به تازگی از سوی انتشارات کتابستان معرفت در 160 صفحه منتشر شده است و می‌توانید آن را از اینجا تهیه کنید. 🔗لینک تهیه: https://ketabestan.net/?p=262641
قمپز
📖کتاب طنز «گاو و فلفل» توسط انتشارات کتابستان منتشر شد. این کتاب به قلم علی بهاری و روایت طنزآمیز س
📖در بخشی از کتاب گاو و فلفل می‌خوانیم: هندوها در معبد آکشاردام، خال قرمز میان دو ابرویشان گذاشته بودند و هم‌نوا با خواننده، دست می‌زدند. ما هم به میان جمعیت رفتیم و شروع کردیم به دست زدن. بچه‌ها، مسخره‌بازی را شروع کردند. مجلس که گرم شد، یکی می‌گفت: «ماشالا» و آن یکی فریاد می‌زد: «رحمت خدا به این ناله‌ها». از گوشه دیگری صدای «ایشالا بلا نبینی» بلند می‌شد. یک‌دفعه جوگیر شدم و گفتم: «رفقا با ذکر صلوات یک قدم بیایید جلو، مردم دم در تو سرما وایسادن» و بچه‌ها صلوات دهلی‌شکن فرستادند. اینجا بود که احساس کردم ماندن به صلاح نیست و به زودی حراست حرم آکشاردام بازداشتمان می‌کند. به بچه‌ها گفتم بزنیم به چاک و زدیم.
هدایت شده از جمله های معترضه
کجای این تمدن؟ شب است و اهرمن با دشنه و قدّاره می آید پی خورشید در شب، دشمن بد کاره می آید کجای این تمدن در کجای کهکشان آیا؟ کدامین وحی مُنزل سمت این سیاره می آید به ابرو خم نمی آورد پیر ما و می دانست صف سربازهایش روزی از گهواره می آید حرم در ماتم همسایه اش- فیضیه- می گرید صدایی سوزناک از حنجر نقّاره می آید کلامش پاد زهری می شود در مسجد اعظم به زهری کز دُم این عقرب جرّاره می آید صدای طیب است انگار پای جوخه اعدام که از اعماق تاریخ ستم، همواره می آید تمام خلق ایران پشت دهقان ورامینی است که خونش از کفن چون چشمه چون فوّاره می آید ... شروع نیمه خرداد ما از ظهر عاشوراست صدایی هم اگر هست از گلوی پاره می آید عباس احمدی 🥀🇮🇷 (ره) @abbasahmadi57
📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣📣 🔷عزیزانی که مایلند در شصت و پنجمین محفل طنز قمپز، آثار منظوم و منثور خود را قرائت کنند، لطفــا آثار خــود را تــا تاریـخ سه شنبه 29 خرداد‌ ماه در پیام رسان ایتا به ادمین کانال @qompoz ارسال کنند. نشانی ادمین:👇 🆔@qompozadmin موضوعات: 🔹انتخابات و وعده‌های انتخاباتی 🔹موضوع آزاد (مثل همیشه) 🔻قمپز در شبکه‌های اجتماعی🔻 🔗 ایتای قمپز | اینستای قمپز | یوتوب قمپز | تلگرام قمپز
هدایت شده از احمد رفیعی وردنجانی
احساسِ تکلیف صبحدم با عالمی شور و نشاط چون شدم بیدار در باغِ حیات رخت می‌شُستند گویا در دلم داشتم احساس تکلیفِ زیات داشتم احساسِ این‌که بنده هم مشکلی را حل کنم در این فلات حس این‌که روی دوش بنده هست بار رفع مشکلاتِ کائنات می‌توانم وا کنم خیلی گره چون‌ که هستم بنده دارای سوات هست زورم هشتصد اسبِ بخار برق مغزم ششصد و هشتاد وات می‌توانم مشکلاتِ تلخ را در وطن شیرین کنم چون شُم کُلات با زنم گفتم که هستم عازمِ ثبت نامِ پستِ رفعِ مشکلات گفت: ما در مشکل خود مانده‌ایم ناگهان زد از فشار خشم قاط خواستم تا سر بچرخانم کمی گفت: یابو کن به حرفم التفات گر توانایی به رفع مشکلی رفع کن یک مشکلی از این بساط چون کنی از خلق رفعِ مشکلی؟ ای به حل مشکلِ خود مانده مات می‌روی آنجا و بعد از ثبتِ نام می‌شود کارت دلیلِ انبساط من مُصر بودم، حریف من نشد داد بر این بحثِ خیلی داغ، کات بود در فکرم که در این کارزار می بسازم باقیات الصالحات خواستم عازم شوم ناگاه گفت: ناشتایی خورده‌ای جانم فدات؟! ناشتایی را زدم، احساسِ من رفع شد با یک عدد چایی نبات @asharahmadrafiei
هدایت شده از دفتر طنز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اوصیکم بتقوالله، ایوالله! شعرخوانی طنز حسن معارف‌وند در یکصد و هشتاد و سومین شب شعر طنز در حلقه رندان «عبادالله! اوصیکم بتقوالله، ایوالله! بسی جانکاه، اوصیکم بتقوالله، ایوالله! نشد، ناخواه، اوصیکم بتقوالله، ایوالله! در این درگاه، اوصیکم بتقوالله، ایوالله! همین..، کوتاه: اوصیکم بتقوالله، ایوالله! برای اینکه این ملت، نباشد هیچ در حسرت برای اینکه این ملت، نبیند در خودش خجلت برای اینکه این ملت، ببیند در خودش عزت برای اینکه این ملت، نیفتد ناگه از غفلت درون چاه، اوصیکم بتقوالله، ایوالله!» ‌🟡@daftaretanz 🌐daftaretanz.ir
📣📣📣📣 دعوتید به: شصت و پنجمین محفل طنز قمپز 🔶با حضور : 🔸محمدحسن صادقی 🔸و عباس احمدی 🔹و طنزپردازان استان قم 📆زمان: چهارشنبه، 30 خرداد ماه 1403 ⏰ساعت 17 📍مکان: بلوار الغدیر، کوچه 8،‌ مجتمع تربیتی هدایت، سالن زائر 📍مسیریابی سالن برگزاری در نشان ✅ورود برای عموم آزاد و رایگان است 🔗 ایتای قمپز | اینستای قمپز | یوتوب قمپز | تلگرام قمپز 🔺🔺
37.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به‌مناسبت عید قربان، شعر فاخر ببعی‌نامه را ببینیم و بشنویم.‌ @qompoz 🐑🐏
در مقام والای گوسفند دلربایی می‌کند با پاچه و ران گوسفند قیمتش بالاتر است از جان انسان گوسفند چون که حالا خون او از خون ما رنگین‌تر است چشم غرّه می‌رود گاهی به چوپان گوسفند کره خر پرسید از قاطر که در این چند وقت راه می‌آید چرا مست و خرامان گوسفند؟! می‌تواند با فروش پشم‌های زائدش چند صد ویلا بسازد در لواسان گوسفند بعد از این هی طبع شعر شاعران گل می‌کند می‌زند تا زیر بع بع زیر باران گوسفند خواب می‌دیدم پریشب که به جای توله سگ بود دست بچه قرطی‌های تهران گوسفند می‌چرد هرجا بخواهد می‌خورد یک عالمه چون که مثل ما ندارد غصه نان گوسفند تا که چاقو را نشان دادیم، با یک پوزخند گفت کی ترسیده از چاقوی زنجان گوسفند؟ از مریدان توییم و پاچه‌خواران توییم لطف کن با قیمتت ما را نترسان، گوسفند دولت ما با همین فرمان براند، عنقریب می‌نشیند توی نیسان پشت فرمان گوسفند ای مدیر محترم، ما مردم خوب و نجیب گرچه خیلی ساده‌ایم اما نه چندان گوسفند آه می‌ترسم در این اوضاع مالی عاقبت گیرمان حتی نیاید عید قربان گوسفند @qompoz😎