eitaa logo
C᭄‌زنـدگی بـا آیـه‌هاC᭄‌
145 دنبال‌کننده
190 عکس
644 ویدیو
23 فایل
Ŧ 🔷ختم قرآن مجازے☀ فَاقْرَءُوا مَا تَيسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ مزمل/ 20 پس هرآنچه براے شما امڪان داردقرآن بخوانید. قال النبی(ص):«نوروا بیوتڪم بتلاوة القرآن » «نورانی ڪنیدخانه‌هاے خودرابا تلاوت قرآن ڪریم ». https://eitaa.com/joinchat/3671326949Cf91e492d6f
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
••﴿ 💌 ﴾•• . "پس ڪدامیڪ از نعمت‌هاے‌ پـروردگارتان را انڪار مے‌‌ڪنید؟!" [❄️💎الرحـمـٰن، 13 💎❄️] . . با یاد توستــ ڪه چنین آرامم😌💙 🇪 🇳 🇪 🇷 🇬 🇾 _🇵 🇱 🇺 🇦 🇸  ‎‎ ❅❅❅❅❅❅❅❅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💙 ✨خدایا آن‌گونه زنده‌ام بدار 🌸ڪه نشڪند دلی از زنده ‌بودنم 🕊و آنگونه بمیرانم 🌸ڪه ڪسی به وجد نیاید از نبودنم... 🌸 خداوندا... 🕊تو را ستایش می‌ڪنم 🌸زیرا وقتی در تنگنا بودم 🕊 و تو را طلبیدم فریاد برآوردم 🌸و از تو ڪمڪ خواستم تو به دادم رسیدے   ✨خدایا... 🌸رحمت و محبت تو دائمی است 🕊آنانی ڪه به تو امیدوارند 🌸هرگز سرافڪنده نخواهند شد ✨خداوندا... 🌸راه خود را به من نشان بده ، 🕊راستی خود را به من تعلیم بده 🌸و مرا هدایت فرما ، 🕊زیرا تو تنها مدد ڪننده من هستی 🌸و من همیشه به تو امیدوارم. آمیـن 🇪 🇳 🇪 🇷 🇬 🇾 _🇵 🇱 🇺 🇦 🇸  ‎‎ ❅❅❅❅❅❅❅❅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💛☀️ "چهار نون راهگشا..!" ‏ یڪم: "نبین..!" ‏۱- عیب مردم را نبین.! ‏۲- مسائل جزئی در زندگی خانوادگی را نبین.! ‏۳- ڪارهاے خوب خودت را ڪه براے دیگران انجام می‌دهی نبین.! ‏۴- گاهی باید وانمود ڪنی ڪه ندیدے.! (اصل تغافل)! دوم: " نگو..!" ‏ ۱- هر چه شنیدے نگو.! ‏ ۲- به ڪسی ڪه حرفت در او تاثیرے ندارد، چیزے نگو.! ‏۳- سخنی ڪه دلی بیازارد نگو.! ‏۴- هر سخن راستی را هر جا نگو.! ‏۵- هر خیرے ڪه در حق دیگران ڪردے نگو.! سوم: "نشنو..!" ‏۱- هر سخنی ارزش شنیدن ندارد.! ‏۲- وقتی دو نفر آهسته سخن می‌گویند سعی ڪن نشنوی.! ۳- غیبت را نشنو. ‏۴- گاهی وانمود ڪن ڪه نشنیدے. (اصل تغافل)! چهارم: " نپرس..!" ‏۱- آنچه را ڪه به تو مربوط نیست، نپرس.! ‏۲- آنچه ڪه شخص از گفتنش شرم دارد، نپرس.! ‏۳- آنچه باعث آزار شخص می‌شود، نپرس.! ‏۴- آن پرسشی ڪه در آن فایده‌اے نیست، نپرس.! ‏۵- آنچه ڪه موجب اختلاف و نزاع می‌شود، نپرس.! 🇪 🇳 🇪 🇷 🇬 🇾 _🇵 🇱 🇺 🇦 🇸  ‎‎ ❅❅❅❅❅❅❅❅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
••﴿ 💌 ﴾•• . . " أَ لـَیْـسَ الـلّٰـهُ بـِکـافٍ عـَبـْدَهـُ " آیا خداوند براے بنده اش ڪافی نیست؟! 💙•| سوره زمر 10|•💙 💫در این سخن، خداے مهربون درِ گـوشی به بنده‌هاش میگه: تو همه چی رو به من بِـسـپُر، من حلش می‌ڪنم! :))) . . با یاد توستــ ڪه چنین آرامم😌💙 🇪 🇳 🇪 🇷 🇬 🇾 _🇵 🇱 🇺 🇦 🇸  ‎‎ ❅❅❅❅❅❅❅❅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همیشه به بخش روشن‌تر زندگی نگاه ڪنید درست مانند گل آفتابگردان ڪه به سوے آفـتــاب نگاه می ڪند نه ابرهاے سیاه🌻 ༊͜͜͡࿐ྀུ͜🍃🌻࿐ུ❥ 🇪 🇳 🇪 🇷 🇬 🇾 _🇵 🇱 🇺 🇦 🇸  ‎‎ ❅❅❅❅❅❅❅❅
💙💙💙 به من می گفتن دیوونه،ولی من دیوونه نیستم! قضیه بر می گرده به چند سال پیش،بعد از اینڪه مادرم فوت ڪرد واسه اینڪه از خاطرات خونه خلاص بشم یه آپارتمان توے ساختمونی چند طبقه اجاره ڪردم،اما خیلی زود فهمیدم توے همسایگیم یه مادر و پسر زندگی می ڪنن ڪه از شانس من پسرِ هم اسم من بود! مادرش هم دائم اون رو صدا می زد،لحن صداش طوری بود ڪه حس می ڪردم مادرم داره صدام می زنه،روزهاے اول ڪلی ڪلافم می‌ڪرد اما بعدش سعی ڪردم از این اتفاق لذت ببرم، شروع ڪردم به جواب دادن! مادرِ اون ور دیوار به پسرش می گفت شام حاضره،من این ور دیوار جواب می دادم الان میام،خیلی احمقانه بود ولی خب من صداش رو واضح می شنیدم،فڪر می‌ڪردم مادرمه! می گفت شال گردن چه رنگی واست ببافم،می گفتم آبی،حتی وقتی صبح ها بیدارش می‌ڪرد بهش التماس می‌ڪردم بذاره پنج دقیقه بیشتر بخوابم! راستش من هیچ وقت پسرش رو ندیدم،فقط چند بار خودش رو یواشڪی از پنجره دید زدم ڪه می رفت بیرون،موهاش خاڪستری بود،همیشه با ڪلی خرید بر می‌گشت. یه بار هم جرأت ڪردم و واسش یه نامه نوشتم'من هم اسم پسر شما هستم و شما رو مثل مادرم دوست دارم'! تا اینڪه یه روز داستان بدجور بیخ پیدا ڪرد،یڪی از دوست‌هام فهمید تو خونه دارم با خودم حرف می‌زنم،اونم دلسوزیش گل ڪرد و تا به خودم اومدم دیدم به زور بردنم تیمارستان،می گفتن اسڪیزوفرنی دارم! توے تیمارستان ڪلی داروے حال به هم زن به خوردم دادن و واسم پرونده تشڪیل دادن،من چند هفته اے بین بیمارهاے اسڪیزوفرنی زندگی می ڪردم ڪه یڪیشون فڪر می‌ڪرد 'استیون اسپیلبرگ' شده،یڪی دیگه هم فڪر می‌ڪرد تونسته با روح 'بتهوون' ارتباط برقرار ڪنه،حالا این وسط من باید ثابت می‌ڪردم ڪه فقط جواب زنِ همسایه رو می دادم،اما هر بار ڪه داستان رو تعریف می‌ڪردم دڪترها می گفتن همسایه ات اصلا ڪسی رو نداره،تنها زندگی می‌ڪنه! دیگه ڪم‌ڪم داشت باورم می شد ڪه دیوونه شدم! تا اینڪه یه روز زد به سرم و لباس دڪتر رو پیچوندم و پوشیدم و از تیمارستان فرار ڪردم،صاف رفتم سراغ زنِ همسایه،اما از اون خونه رفته بود،فقط یه نامه واسم گذاشته بود: من هم شما رو مثل پسرم دوست دارم،پسرم اگه زنده بود،الان هم سن شما بود! 😔😔😔😔 💙💙💙💙