🔈#مستند_صوتی_شنود 📣 #جلسه_پانزدهم از بچگی عاشق این بودم که فرشته ها را ببینم. دوست داشتم شیاطین را نیز ببینم فهمیدم که نباید با شیطان صحبت می کردم سه واقعه از آینده دیدم همه کشورها تسلیم آمریکا بودند به غیر از چندتا خبر عجیبی که مطابق با رویای من بود پیمان صلحی که به نفع اسرائیل بود حجم عظیمی از آب که حیوانات را با خود آورد آب رودخانه به آسمان رفت وحیوانات پخش در خانه ها شدند بیماری که حیوانات را وحشی می کرد مریضی حیوانات به انسان ها سرایت کرد چرخه طبیعت، بهم ریخت دیدم جنگی در ایران روی می داد مردم کاملا بی خیال نسبت به جنگ هیچ کس به حرفم گوش نمی داد افرادی که احمقانه دلسوزی می کردند عاقبت آن چهار نفر هر کدام از واقعه ها بطنی داشت حیواناتی که در خانه ها یافت می شود عالم میکروب ها ویروس های حیوانی، که در انسان ها جواب می دهد چه طور فهمیدم که همسرم از دنیا می رود انقطاعی که نشان از مرگ داشت ⏰ مدت زمان:۴۴:۴۵ 📆1401/03/19 #آمریکا #اسرائیل #ویروس

حتما حتما مستند صوتی شنود رو دنبال کنید و کانال را به دوستان خود معرفی کنید 🌸 اجرتون با سید الشهدا علیه السلام ✅ ان شاالله که تلنگری باشه برای همه ما و هدایت قشر زیادی از مردم را بهمراه داشته باشد🌸 @gasedaak

علامه حسن زاده آملی ره : باطن تو در اين دنیا، عين ظاهر تو در آن دنیا است. @gasedaak

. https://eitaa.com/joinchat/3372679381C2234918f7f @stiker_f گروه استیڪر ☝️ https://eitaa.com/gasedaak Ｃ᭄‌ #امام_سجاد(ع) اَلمُنتَظِرونَ لِظُهورِهِ أفضَلُ أهلِ كُلِّ زَمان. ٍ منتظران ظهور امام مهدے (ع) برترينِ اهل هر زمانند 📘بحارالأنوار _ ج۵٢ ، ص ١٢٢ گروه منتظران ظهور👇 https://eitaa.com/joinchat/2228551878Cb3654d917f

🔉#مستند_صوتی_شنود 📣 #جلسه_پایانی جریان بیماری همسرم هر چه باخدا در میان گذاشتم رابرایم نوشتند. دوست داشتم زندگی من، شبیه امیرالمومنین باشد. خدا به چه کسانی بدهکار است؟ افتخارعمرم این است که پرستار همسرم بودم. آخرین باری که همسرم به اتاق عمل رفت وقتی مادربزرگم را درخواب دیدم؛ فهمیدم کار تمام است. برای اموات باقیات صالحات بفرستید. مواظب بدیهیات زندگی ام بودم در شیطان،برای ما هیچ خیری نیست مگر با مخالفت با او سختی هایی که مبتلا بودم و ابتلائات الهی. اثر تقوای چشم نباید شیاطین را به زندگی راه داد چگونه شیطان را از خود دور کنیم؟ شکستن نفس، بسیار سخت تر از شکست شیطان. غفلت، کار اصلی شیطان ⏰مدت زمان:۴۴:۵۷ 📆1401/03/20 #امیر_المومنین #ابراهیم_هادی #غفلت @gasedaak

پرسش و پاسخ پیرامون جلسات👇 حتما بعد از شنیدن مستند صوتی شنود جلسات پرسش و پاسخ را گوش کنید بسیار جالب و جذاب هست

حر خراسان ” معروف به ” مَندلی طلا ” آبروے پدر را برگرداند از تولید و ساخت عمده شراب تا شهادت در جنگ تحمیلی! محمدعلیِ پورعلی جوان زیبا و سفیدرویی بود ڪه به خاطر طلائی رنگ بودن موهایش در روستای گُراخک شاندیز به "مندلی‌طلا" معروف بود. مندلی‌طلا تا قبل از شهادت، در روستا اقدام به تولید و پخش مشروبات الڪلی به صورت بشڪه‌اے می‌ڪرد، تا این‌ڪه توسط ڪمیته انقلاب اسلامی آن زمان دستگیر و پس از محاڪمه به شلاق محڪوم شد. وے را جلوے مسجد روستا آورده و روے چهارپایه‌اے خواباندند و در برابر مردم، حدّ شلاق را بر بدنش جارے ڪردند. بعد از اجراے حد، پدر پیرش به او گفت: "خیر نبینی ڪه آبروے منو بردے و از نمازِ تو مسجد محرومم ڪردے". بعدها مندلی طلا به یڪی از دوستانش گفته بود: "از حرف پدرم خیلی تڪون خوردم و دلم خیلی شڪست. " موقعی ڪه زیر بغلامو گرفته بودن و از روے چهارپایه پایین میاوردن، رو به خونه خدا (مسجد) ڪردم و از خدا طلب بخشش ڪردم. بعد از چند روز هم دلم هواے جبهه ڪرد. متوسل به ابا عبدالله شدم و تصمیم گرفتم به جبهه برم". اهالی روستا می‌گویند: "مندلی طلا عزم جبهه ڪرده بود اما بسیج روستا به‌خاطر سابقه خرابش، ثبت‌نامش نڪرد!" از پایگاه بسیج شاندیز و اَبَرده هم اقدام ڪرد، آنها هم ثبت‌نامش نڪردند. دوست مندلی‌طلا ڪه از بسیجیان روستاے زُشک می‌باشد، او را از طریق پایگاه بسیج روستاے زشک ثبت نام ڪرده و او را به آموزش جبهه اعزام ڪرد. وے می‌گوید: "مندلی‌طلا بعد از طی دوران آموزش و هنگام اعزام به جبهه به من گفت: *من بیست و هفت روز دیگه شهید می‌شم و بدنم بیست روز تو بیابون می‌مونه! وقتی بعد از چهل و هفت روز جنازمو تو روستا آوردن، تو همون نقطه‌اے ڪه شلاقم زدن، بدنمو رو زمین بذارین و پدرمو بالا سرم بیارین، بگین پدرم ڪنار سرم وایسه و جلوے مردم حلالم ڪنه و بگه: مندلی‌طلا توبه ڪرد تا هم خودش خدایی بشه و هم مایهٔ آبروے پدرش بشه". دقیقا ۴۷ روز پس از اعزام، پیڪر مطهر این شهید را به روستا می‌آورند و تشییع می‌ڪنند! مردم روستا می‌گویند: "با این‌ڪه پیڪر این شهید بیست روز تو بیابون رو زمین مونده بود، تو فضاے مسیر تشییع جنازه بوے عطرے پیچیده بود ڪه همه به هم می‌گفتن تو عطر زدے؟" پدر این شهید می‌گوید: مندلی من زمانی ڪه می‌خواست به جبهه بره، براے خدافظی پیش من اومد و یڪ‌ساعت دست و صورتمو می‌بوسید، اما من حاضر نشدم صورتشو ببوسم و الآن تو حسرت یڪ بوسه‌شَم. من هیچ‌وقت فڪر نمی‌ڪردم ڪه مندلی من یڪ روزے طلا بشه. جنازه پسرم بوے خیلی خوشی می‌داد!" تمام اهالی روستاے گُراخک در تشییع پیڪر این شهید تواب شرڪت ڪرده بودند. الانم قدیمی ها روستا گواهی می‌دهند ڪه تمام ڪوچهٔ مسیر تشییع را بوے عطر خوشی فرا گرفته بود و تا مدت‌ها این بو را حس می‌ڪردند! تاریخ تولد: ١٣٣٧/٠١/٠٢ تاریخ شهادت: ١٣۶۵/٠۴/١٢ بیاد_شهید_محمدعلی_پورعلی اللهم_صل_علی_محمد_وال_محمد_وعجل _فرجهم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🦋🦋 .•°``°•.¸.•°``°• 🇪 🇳 🇪 🇷 🇬 🇾 _🇵 🇱 🇺 🇦 🇸  ‎‎ ❅❅❅❅❅❅❅❅ •.¸ ¸.• °•.¸¸.•°` ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨) (¸.·´ (¸·´ .·´.͜͡❤️

پرسش و پاسخ پیرامون جلسات👇 حتما بعد از شنیدن مستند صوتی شنود جلسات پرسش و پاسخ را گوش کنید بسیار جالب و جذاب هست