فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🆔@quran_salehin
آموزش روخوانی روانخوانی جلسه 59
هدایت شده از قرآن و حدیث
🏴ابراهیم کربلا: بُشر بن عمرو
▪️بشر بن عمرو از کوفه به امام حسین (ع) پیوست. روز تاسوعا پیکی از جانب کوفه به بُشر خبر آورد که فرزندش عمرو در مرز ری به اسارت در آمده است و اگر اندیشناک و نگران سرنوشت اوست، برای رهاییاش باید سریع چارهای بجوید.
▪️کشمکش غریبی بود بین انتخاب ماندن و رفتن، عاطفه و عقل و کربلا و ری! در این اندیشه بود که امام رافت و رحمت او را فراخواندند: «خدایت رحمت کند بشر! تو یاور و دوستدار مایی. تو فداکار و وفاداری؛ اما بیعت خویش را از تو برداشتم. برو و برای رهایی فرزندت چاره ای بیندیش.» انگار تعلقی به دنیا نداشت که گفت:
« مولای من، نه، هرگز نمی روم. درندگان بیایان زنده زنده قطعه قطعه ام کنند، اگر از تو جدا شوم! من بروم و در این غربت و تنهایی رهایت کنم؟ ! بروم و عزیز پیامبر را به گرگان درنده و خون خواران این دشت بسپارم؟!»
▪️سید الشهدا (ع) او را ستوده و فرمودند: « اینک که نمی روی، این پارچه های بُرد یمانی را به پسرت محمد بسپار تا در آزادی برادرش هزینه کند.»
▪️بشر همچون ابراهیم (ع) از پسرش گذشت و لقاء محبوب و شهادت در راه معشوق را برگزید.
📗منبع: محمدرضا سنگری، آیینه داران آفتاب، ج2، ص 986، 987
#یاران_عاشورایی
@ahlolbait
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🆔@quran_salehin
آموزش روخوانی روانخوانی جلسه 60
هدایت شده از قرآن و حدیث
🏴عاشق پاک باخته؛ مسلم بن عوسجه
▪️از اُحد تا حنین و از حنین تا جمل و صفین و نهروان، هزاران بار خورشید شمشیر او در مغرب قلب های سیاه و سرهای تباه، فرو خفته بود. شبانگاه چهارم محرم به همراه همسر و فرزندش مخفیانه از کوفه به کربلای حسین پیوست. شب عاشورا سیدالشهدا (علیه السلام) به اصحاب فرمودند:
« هنگام نبرد و خون و شمشیر و پاره پاره بر خاک افتادن است. بیعتم را از شما برداشتم. بروید و فرصت شب را گریزگاه جان سازید.»
▪️مسلم بن عوسجه از جای برخاست و گفت:
« هرگز! به خدا سوگند، از تو جدا نمی شوم و با دشمنانت می جنگم تا آنگاه که نیزه ام بشکند. اگر هیچ سلاحی نماند، با سنگ خواهم جنگید تا در رکابت جان بسپارم.»
▪️روز عاشورا هنگامی که مسلم در نبرد با حرامیان به خون خود غلتیده بود، یار دیرینه اش حبیب سرش را به دامان گرفت و خواستۀ او را جویا شد. مسلم، این عاشق پاک باخته، به سختی با انگشت به امام حسین (علیه السلام) اشاره کرد و گفت: « ای حبیب، وصیت می کنم که تا پای جان یاور و حامیِ او باشی.»
📗منبع: محمدرضا سنگری، آیینه داران آفتاب، ج2، ص849 تا 854
#یاران_عاشورایی
@ahlolbait