Khamenei.ir_44894_B.zip
10.99M
فایل تصویری #اطلاع_نگاشت
ایام الله با کیفیت بالا
⛏📚فرمت ZIP- جهت استخراج و مشاهده
مقام عرشی حضرت زهرا_6.mp3
13.35M
#مقام_عرشی_حضرت_زهرا "س" ۶
✨ زیرکترین فرزندان حضرت زهرا "س"، شبیهترین فرزندان به ایشان هستند!
برای هر پدر و مادری، عزیزترین فرزندان؛ دغدغهمندترینشان در رفع اولویتها و نیازهای خانواده است!
برای سبقت گرفتن از بقیهی فرزندان، و نزدیکتر شدن به وجود مادر :
✦ اولین قدم، یکسان سازی دغدغهها و اولویتهای ما با ایشان است!
#استاد_شجاعی 🎤
@ostad_shojae
@quranekarim1398
●➼┅═❧═┅┅───┄
🖼#عکس_نوشته | سوره لقمان - آیه۱۹
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💠وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ ۚ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ
و در راه رفتنت میانهرو باش، و از صدایت بكاه كه بیتردید ناپسندترین صداها صدای خران است. (۱۹)
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
#طرح_تنویر۴
#سبک_زندگی_قرآنی
@quranekarim1398
📌 مردم ما در مقابلهی با فتنه، خودشان به پا خاستند. نهم دی در سرتاسر کشور مشت محکمی به دهان فتنهگران زد. این کار را خود مردم کردند. این حرکت یک حرکت خودجوش بود؛ این خیلی معنا دارد؛ این نشانهی این است که این مردم بیدارند، هشیارند.
رهبرانقلاب، ۱۳۸۹/۱۰/۰۸
⚜ حماسه ۹ دی گرامی باد ⚜
@quranekarim1398
شهید ثانی رحمةاللهعلیه:
نخستین و مهمترین چیزی که شاگرد قبل از شروع به تحصیل باید به آن بپردازد، حفظ قوی و متقن کتاب خداوند متعال است.
منیةالمرید، صفحه 263.
@quranekarim1398
🗓 #حدیث_روز
حضرت امام على علیه السلام
لا تَخُن مَنِ ائتَمَنَكَ وَ إِن خانَكَ وَ لا تُذِع سِرَّهُ وَ إِن أَذاعَ سِرَّكَ؛
به كسى كه تو را امين قرار داده است خيانت مكن هر چند او به تو خيانت كرده باشد و راز او را فاش مساز اگر چه او راز تو را فاش ساخته باشد.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 74 ،ص 208 - مستدرک الوسایل ج 9 ، ص 136 ، ح 10476
🍃🍃🍃➖➖➖🍃🍃🍃
@quranekarim1398
مراحل حفظ قرآن به زبان ساده
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌷روخوانی
🌷گوش دادن به نوار ترتیل
🌷توجه به مفاهیم آیات
🌷تقسیم بندی آیات
🌷تکرار
🌷تثبیت و استحکام
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
پس از اطمینان از صحت حفظ آیه اول سراغ آیه دوم رفته، با همین كیفیت به خاطر میسپاریم. آنگاه بین این دو آیه ارتباط برقرار كرده، آنها را با یكدیگر از
حفظ قرائت میكنیم
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✍️با ما همراه باشید👇
@quranekarim1398
┄━•●❥ #پلاک_سوخته ❥●•━┄
#پارت_بیست_و_سوم
مسیر کمی دور بود و ترافیک سنگین... هوا سرد شده و گونه هایم از شدت سرما سرخ شده بودند. جلوی کافه، عقل دستور ایست را برای پاهایم صادر کرد، کافه بشدت شلوغ بود؛ همه قرار مدارهای عالم گویی به داخل این کافه منتقل شده بود که جای سوزن انداختن نبود. بالاجبار دلم را راضی کردم تا درب کافه را باز کنم و روبرویش بنشینم. منتظر بود و مدام به ساعت مچی اش نگاه می کرد. نفس عمیقی کشیدم و آهسته آهسته قدم برداشتم.
_سلام.
تا چشمش به من خورد، از جا برخاست و نیشش تا بناگوش باز شد.
+سلام. خوبی؟
_خیلی ممنون. عذر می خوام، دیر رسیدم.
بعد چاق سلامتی نوبت به سفارش ها رسید، دلم فقط یک لیوان آب می خواست تا گلوی خشک شده ام نای حرف زدن بیابد، به ناچار قهوه تلخ سفارش دادم. مدتی در سکوت سپری شد. کنار پسرخاله کامم خود به خود تلخ می شد، قهوه تلخ کنار او، شبیه خوردن زهر بود و مسموم شدن را در پی اش داشت. با صدایی که از ته چاه برمی خواست جوری که باید در آن کافه شلوغ گوش هایم را تیزتر می کردم تا بشنوم گفت: «من می خوام برای یک بار هم که شده رو در رو با شما صحبت کنم ببینم امیدی هست یا نه؟!»
"پسرخاله باهوش امید به چه؟! جواب منفی در منفی فقط در معادلات ریاضی مثبت می شود نه جواب منفی من در جواب منفی خانواده! "
با صدا زدن اسمم به حرف آمدم. زل زده بود به چشمانم، متنفر بودم از این زل زدن های چندش آور... آدم های این مدلی را هیز می نامند یا عاشق! عاشق هم حیا سرش می شود، نمی شود؟! این پسر حیا را قورت داده و یک لیوان آب خنک هم روش! محرم و نامحرم نمی شناسد، چیزی به نام محرمیت برای او مفهوم ندارد! "
با صدای رسا جواب دادم: «جواب من واضح و روشنه... نه عقل و نه دل هیچ کدوم جواب مثبت ندادند. من و شما برای هم ساخته نشدیم، نمی دونم چرا مامان و خاله برای خودشون بریدن و دوختن..!» چهره اش در هم رفت، توقع نداشت انقدر رک توی ذوقش بزنم! نه ثروتش چشمم را کور کرد، نه زیبایی اش دلم را برد، نه اخلاق و سکناتش عقلم را راضی کرد. با کیک شکلاتی توی بشقاب بازی بازی کرد و گفت: «دلم می خواست جواب دیگه ای بشنوم!»
"در دلم گفتم دلت بیجا کرده، دل من هوای دل تو رو نداره!"
گفتم: « پاسخ دیگه ای برای پرسش شما وجود نداره.» پوزخندی زد: «پای کس دیگه ای در میونه؟!»
"پای چه کسی؟! من از ابتدا گفته بودم نه. کس دیگرم کجا بود! فقط این اواخر... نه! نه! پای کسی در میان نیست..."
با قاطعیت گفتم: نه!
چند ثانیه ای مکث کرد و گفت:
«که اینطور! امیدوارم همینطور باشه.»
"به قول اشرف خانوم همسایه دیوار به دیوارمان، اصلا تو را سننه!"
با همان لحن سرد گفتم: «من مسئول باور شما نیستم!» خنده تلخی روی لبانش سبز شد. نگاهم روی فنجان قهوه قفل ماند، صدایی در درونم می گفت: نکند منبعد پای فرزام در میان باشد؟! با دلخوری سرش فریاد زدم... نه... نه... نه! ┄━•●❥ ادامه دارد...
#فاطمه_قاف
#حق_الناس_پیگرد_الهی_دارد
#کپی_تنها_با_نام_نویسنده_جایز_است
🌸🍃 @quranekarim1398
ما را ببخش که در اینستاگرام وسعت تصویر شما فقط همینقدر است...
حتی از عکس شما هم میترسند!
ولی آنها نمیدانند که دستش حکایتی دارد از رَحِمَ اللهُ عَمِيَالعَباس...
@quranekarim1398