صفحه ۵۵۴ مصحف شریف
سوره مبارکه جمعه و منافقون
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@quranekarim1398
┗━━━♥️═🍃━━━┛
4_5927194055485163700.mp3
938.1K
🔸ترتیل صفحه ۵۵۴ با صدای استاد حامد ولی زاده
🔸مقام : حجاز
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@quranekarim1398
┗━━━♥️═🍃━━━┛
قرآن ترجمه المیزان
سوره 62
سوره مبارکه الجمعة
صفحه 554
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصَّلَاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَىٰ ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ ۚ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (9)
اى کسانى که ايمان آورده ايد! وقتى که در روز جمعه براى نماز ندا مى شويد به سوى ذکر خدا (نماز جمعه) بشتابيد و خريد و فروش را رها کنيد، اين براى شما بهتر است، اگر بدانيد. (9)
فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (10)
پس چون نماز به پايان رسيد در زمين پراکنده شويد و از فضل خداوند طلب کنيد، و خدا را بسيار به ياد آوريد، باشد که ظفرمند گرديد. (10)
وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَيْهَا وَتَرَكُوكَ قَائِمًا ۚ قُلْ مَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ ۚ وَاللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقِينَ (11)
و آن گاه که تجارتى يا لهوى ببينند به سوى آن پراکنده مى شوند و تو را برپا ايستاده رها مى کنند; بگو: آنچه نزد خداوند است از لهو و از تجارت بهتر است; و خدا بهترين عطاکنندگان است. (11)
سوره 63
سوره مبارکه المنافقون
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ (1)
هنگامى که منافقان نزد تو آيند گويند: شهادت مى دهيم که تو حتماً رسول خدايى، و خدا مى داند که تو حتماً رسول او هستى، و خداوند شهادت مى دهد که منافقان قطعاً دروغگويند. (1)
اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ ۚ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (2)
قَسَم هاى خود را سپر خويش گرفتند و در نتيجه [مردم را] از راه خدا بازداشتند، به راستى چه بد است آنچه آنان انجام مى دهند. (2)
ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا فَطُبِعَ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَفْقَهُونَ (3)
اين بدان سبب است که آنان ايمان آوردند، سپس کفر ورزيدند، پس بر قلب هايشان مُهر زده شد، در نتيجه آنان نمى فهمند. (3)
۞ وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ ۖ وَإِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ ۖ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ ۖ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ ۚ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ ۚ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ ۖ أَنَّىٰ يُؤْفَكُونَ (4)
و چون آنان را ببينى، از هيکل هايشان خوشت مى آيد، و اگر سخن بگويند به سخنانشان گوش مى دهى، در حالى که گويى آنها چوب هايى تکيه به ديوار داده شده اند; هر بانگى را بر ضدّ خود مى پندارند، آنانند دشمنان واقعى، پس از ايشان برحذر باش; خدا بکشدشان، چگونه [از حقّ] گردانده مى شوند؟! (4)
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@quranekarim1398
┗━━━♥️═🍃━━━┛
نکته تفسیری صفحه ۵۵۴:
نماز جمعه:
مدّتی بود که مردم مدینه، گرفتار قحطی و خشکسالی شده بودند و کالاهای مورد نیاز زندگیشان به سختی یافت می شد. روز جمعه بود و مسلمانان در مسجد نشسته بودند و به خطبه های نورانی پیامبر خدا گوش می کردند. ناگهان صدای طبل و آلات موسیقی به گوش رسید؛ این علامتِ ورود کاروانی تجاری به شهر بود. در این هنگام، بیشتر حاضران در مسجد، برای تأمین کالاهای زندگی، مسجد را رها کردند و بدون توجّه به ادب حضور در پیشگاه پیامبر خدا و شرکت در نماز جمعه، به سوی کاروان تجاری شتافتند و فقط دوازده مرد و یک زن در مسجد باقی ماندند. در این هنگام، این آیات نازل شد و رفتگان را به سختی سرزنش کرد.
در روایتی نقل شده که پیامبر صلوات الله علیه در باره ی ماجرای آن روز فرمود:
«اگر آن گروهِ اندک هم می رفتند، از آسمان، سنگ بر آنان می بارید!»
«نماز جمعه»، یکی از عبادات مهم اسلام است. این عـبادت، فواید فراوانی از جمله این 3 فایده ی مهم دارد:
1ـ یاد خدا: مهم ترین اثر نماز جمعه، یاد خداست؛ چنانکه آیه ی 10 همین سوره، از آن به «ذکرالله» تعبیر کرده است. در نماز جمعه، مردم با آرامش به حمد و ثنای خطیب جمعه از خدا گوش می کنند و پس از شنیدن پندها و یادآوری های او از آخرت، به نماز جماعت می ایستند و در برابر پروردگارشان، سر به سجده می گذارند.
2ـ اجتماع مرتب و هفتگی مسلمانان: اینکه مردمِ یک شهر یا آبادی از هر قشر و طبقه ی اجتماعی، هر هفته شانه به شانه ی یکدیگر در کنار هم بنشینند، بسیار مهم و باارزش محسوب می شود. در نماز جمعه، در کنار یاد خدا، مسلمانان از حال و روز هم باخبر می شوند و به مشکلاتِ افراد نیازمند و گرفتار رسیدگی می کنند.
3ـ آشنایی با مسائل مورد نیاز در زندگی دنیایی: چنانکه در روایات آمده، خوب است که خطیب جمعه، قدری در مورد مسائل سیاسی مورد نیاز و امور مورد احتیاج مردم در زندگی دنیایی، برایشان سخن بگوید. شنیدن این امور در هر هفته، روشن بینی و آگاهی مناسبی را به عموم مسلمانان می بخشد. در روایات، تأکید فراوانی بر نماز جمعه شده است. به فرموده ی معصومین، شرکت در نماز جمعه، آمرزش گناهان و پاداش فراوان الهی در پی دارد. باید بدانیم که شرکت در نماز جمعه در زمان حضور پیامبر و امام معصوم، واجب است؛ امّا در زمان غیبت امام معصوم، «واجب تخییری» است؛ یعنی مسلمانان مختار هستند که ظهر روز جمعه، یا نماز ظهر بخوانند، یا در نماز جمعه شرکت کنند. البته شرکت در نماز جمعه بهتر است، و ترک آن از روی انکار یا بی توجّهی، ناپسند است[1].
[1] - در نگارش این متن از تفسیر نمونه، ذیل آیات مورد بحث استفاده شده است.
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊👇
┏━━━🍃═♥️━━━┓
@quranekarim1398
┗━━━♥️═🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایت فرمانده نیروی هوایی ارتش در برنامه دستخط از ماجرای دستگیری هواپیمای شرور عبدالمالک ریگی توسط نهاجا
🔷️کانال خبری نهاجا
@kaman99_original
کارگاه انصاف_9.mp3
10.82M
#کارگاه_انصاف ۹
▪️#عادل ترین انسانها، کسی است که؛
در زمانی که به او ظلم میشود؛
#انصاف را رعایت کند!
ـ رعایت انصاف، در زمانی که مورد ظلم قرار میگیریم؛ چگونه است؟
#استاد_شجاعی 🎤
@quranekarim1398
●➼┅═❧═┅┅───┄
🗓 #حدیث_روز
حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله
إذا أرادَ اللّه بِأهلِ بَيتٍ خَيرا فَقَّهَهُم فِى الدّينِ و َوَقَّرَ صَغيرُهُم كَبيرَهُم و َرَزَقَهُمُ الرِّفقَ فى مَعيشَتِهِم و َالقَصدَ فى نَفَقاتِهِم وَ بَصَّرَهُم عُيُوبَهُم فَيَتُوبُوا مِنها؛
هرگاه خداوند براى خانواده اى خير بخواهد آنان را در دين دانا مى كند، كوچك ترها بزرگ ترهايشان را احترام مى نمايند، مدارا در زندگى و ميانه روى در خرج روزيشان مى نمايد و به عيوبشان آگاهشان مى سازد تا آنها را برطرف كنند.
نهج الفصاحه ص181 ، ح 147
🍃🍃🍃✨✨✨🍃🍃🍃
@quranekarim1398
┄━•●❥ #پلاک_سوخته ❥●•━┄
#پارت_چهل_و_پنجم
روی تخت دراز کشیدم، به پهلوی چپ برگشتم، ستاره های چشمک زن از پنجره اتاقم دیده می شدند. چشمک و نور امشبشان خبر از شادی می داد. هنوز هم باورم نمی شود، امشب فرزام میهمان خانه ما بود، فرزام به اضافه ی پلاک سوخته و تسبیح خاکی! همان علامت سوال هایی که تشنه دانستنشان بودم و لحظه شماری می کردم برای کشف آنها... امشب شخصی مهمان خانه ما بود که صاحبخانه دلم بود و به هر جان کندنی نشد که بیرونش کنم. نه! دلم نیامد بیرونش کنم. حالا تا ابد سند دلم را به نامش امضاء می زنم و هیچکس جز او حق تصرف ندارد!
گوشی ام مدام خود را مانند ژله تکان می داد تا ببینمش، نیم خیز شدم و گوشی را چک کردم، سمیرا و مرجان از ماجرای خوستگاری خبر داشتند و از ماجرای فرزام نیز هم و حالا با کلی پیام خواستار جیک و پوک مراسم امشب بودند. به سرم زد که کمی سربه سرشان بگذارم. شروع کردم به تایپ کردن: «خواستگار همونیه که مورد تایید خانواده اس، بچه ها مجبورم جواب بله رو بدم. آخ که چقدر بدبختم من! دارم دیوونه می شم.» سمیرا is tayping: «یعنی چی فاطمه! چی می گی تو. با اون شناختی که من از خانواده ات دارم محاله بخوان بزور جواب بله بدی! یعنی جدی جدی فرزام پر؟!» مرجان is tayping: «فاطمه جونم می خوای من با مامانت حرف بزنم. بگم دلت با یکی دیگه اس؟» پشت هم استیکر گریه ارسال کردم. هر چه سمیرا و مرجان پی ام فرستادند بی جواب گذاشتم. آخر حرص هر دو درآمد و کاسه صبرشان لبریز شد. سمیرا تایپ کرد: «به جان خودم کاسه ای زیر نیم کاسه اس! فاطمه اهل کولی بازی نبود.» پی ام بعدی از جانب مرجان بود: «آره آره... منم دیگه حس می کنم قضیه مشکوکه!» دستانم شروع به تایپ کردن: «خبرداغ! به همه دنیا خبر رسانید که جان جانان همان که صاحبخانه دلم شده، امشب میهمان بود و من میزبان نیمه جان!» سمیرا تندی تایپ کرد: «چرا چرت میگی دختر. پاک خل شدی رفت» مرجان هم حرف های سمیرا را تایید کرد. نوشتم: «قسم به قلم و آنچه که می نویسد جز حق چیزی نمی گویم. همه چیز عین حقیقته خب، رویای من ناباورانه تعبیر شد. تبریک بگید دیگه.» کارد می زدی خونشان در نمی آمد. نمی دانستند فحشم بدهند یا تبریک بگویند! یک در میان بد و بیراه نثارم می کردند و یک در میان استیکر ماچ و بوسه ارسال می کردند و بادا بادا مبارک بادایشان تمامی نداشت.
.
.
بحث با مادر همچنان ادامه داشت، مرغش یک پا داشت و از خیر مهریه کمرشکن نمی گذشت. مدام می گفت: «پدر فرزام "حاج حیدر" پولدارترین فرد راسته بازار هست و می تونه مهریه رو تقبل کنه، من نمی فهمم آخه شماها چرا جلز و ولز می زنید! مهدخت چند سال پیش کلی مهریه اش بود. همین نامزد مهبد به سال تولدش مهرش کردن! دختر من چی کمتر از اون داره آخه.» پدر رو به مادر با صدای رسا گفت: «کسی نمی گه مهریه یه سکه باشه یا اصلا نباشه، اما حرفت حسابی نیست خانومم. پسر حاج حیدر می خواد رو پاهای خودش وایسته. پس فردا دختر گلت دلش خواست مهریه شو بگیره فرزام از کجا بیا بده؟» مادر پریشان شد: «اوا... چه حرفا! زبونتو گاز بگیر تروخدا. دخترم دو روز نرفته مهریه بگیره چیکار. اصلا مهریه رو کی داده کی گرفته.» علی از ته سالن بلند بلند گفت: «مادر من اتفاقا خیلیا مهریه رو دادن، خیلیام گرفتن! از حال و احوال دنیا بی خبریا...» پدر مجدد رو به مادر با آرامش جواب داد: «مهریه عندالمطالبه ست یعنی هر موقع فاطمه خانوم اراده کرد، آقا فرزام باید دو دستی تقدیمش کنه! منظور من این بود نه اون چیز تلخی که تو ذهن شما جا خوش کرد.» خان جان سر سجاده نشسته بود و ذکرهای بعد نمازش را زیر لب تکرار می کرد. بوسه ای بر مهر و تربت کربلا زد و به مادر گفت: «با زندگی دخترت بازی نکن دخترم. نمی خواد شبیه خواهرت باشی و حرف غلطی که سر چشم و هم چشمی افتاده تو دهنت رو به کرسی بنشونی! خودت باش.» پدر و خان جان و علی آنقدر با مادر صحبت کردند که به قول خان جان مادر از خر شیطان پیاده شد. شکرخدا خیالم از جانب مادر تخت شد.
#فاطمه_قاف
#حق_الناس_پیگرد_الهی_دارد
#کپی_تنها_با_نام_نویسنده_جایز_است
🌸🍃 @quranekarim1398