👈👈👈با سلام به همراهان گرامی
به لطف خداوند
پس از ماه رمضان سال ۱۳۹۵ تا كنون ،با ارسال ۵۱۶ پست ، ارايه خلاصه كتابهاي زير از استاد #مطهري در كانال قران پويان باتمام رسيده است:
✅کتاب"تعلیم و تربیت در اسلام"
✅کتاب"حماسه حسینی"
✅جلد اول کتاب آشنایی با قرآن
✅تفسیر سوره نور از جلد چهارم کتاب آشنایی با قرآن
✅تفسیر سوره منافقون از جلد هفتم کتاب آشنایی با قرآن
✅تفسير سوره جن از جلد نهم كتاب آشنايي با قرآن
✅تفسیر سوره قلم از جلد هشتم کتاب آشنایی با قرآن
✅تفسیرسوره تحریم از جلد هشتم کتاب آشنایی با قرآن
✅تفسیر سوره طلاق از جلد هشتم کتاب آشنایی با قرآن
✅تفسیر سوره صف از جلد هفتم کتاب آشنایی با قرآن
✅تفسیر سوره جمعه از جلد هفتم کتاب آشنایی با قرآن
✅تفسیر سوره ممتحنه از جلد ششم کتاب آشنایی با قرآن
✅تفسیر سوره حدید از جلد ششم کتاب آشنایی با قرآن
✅تفسیر سوره حشر از جلد ششم کتاب آشنایی با قرآن
✅تفسیر سوره الرحمن از جلد ششم کتاب آشنایی با قرآن
✅تفسیر سوره واقعه از جلد ششم کتاب آشنایی با قرآن
✅تفسیر سوره قمر از جلد پنجم کتاب آشنایی با قرآن
✅تفسیر سوره فتح از جلد پنجم کتاب آشنایی با قرآن
✅تفسیر سوره جاثیه از جلد پنجم کتاب آشنایی با قرآن
ان شاءالله از امروز تفسير سور #دخان از جلد پنجم كتاب آشنايي باقرآن آغاز میشود
با سپاس از همراهي شما
t.me/quranpuyan
تاملی در دیدگاههای استاد شهید #مطهری
شماره پانصدو هفده
تفسیر سوره #دخان
قسمت اول از جلد پنجم کتاب
#آشنایی_باقرآن
🌺بسم اللّه الرحمن الرحیم
حم. وَ اَلْكِتابِ اَلْمُبِینِ. إِنّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنّا كُنّا مُنْذِرِینَ. فِیها یُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِیمٍ. أَمْراً مِنْ عِنْدِنا إِنّا كُنّا مُرْسِلِینَ. رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ إِنَّهُ هُوَ اَلسَّمِیعُ اَلْعَلِیمُ. رَبِّ اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما إِنْ كُنْتُمْ مُوقِنِینَ. `لا إِلهَ إِلاّ هُوَ یُحْیِی وَ یُمِیتُ رَبُّكُمْ وَ رَبُّ آبائِكُمُ اَلْأَوَّلِینَ 🌺
آیه ی اول كلمه ی «حم» بود، آیه ی دوم «وَاْلكِتابِ الْمُبینِ» ، آیه ی سوم و چهارم هم مربوط به نزول قرآن در لیلةالقدر و درباره ی خود لیلةالقدر بود. در آیه ی چهارم می فرماید: «فیها یُفْرَقُ كُلُّ اَمْرٍ حَكیمٍ» در این شب جدا می شود (تعبیر «جدایی» دارد) هر امر حكیمی. نتیجه ی تدبرهای مفسرین درباره ی این آیه مختلف بوده است.
بعضی گفته اند مقصود این است كه چون در این شب- و در واقع در یكی از این شبهای لیلةالقدر- قرآن نازل شد و به وسیله ی قرآن كریم دستورها و احكام بیان شد و به طور كلی بیان كردن یك چیز یعنی واضح كردن و روشن كردن و تفصیل دادن آن و در واقع بیرون آوردن آن از حد اجمال و ابهام به مرحله ی تفصیل و روشنی، پس «در این شب جدا می شود هر امر حكیمی» .
مقصود از این «امر» یعنی دستورهای الهی، معارف الهی: این چیزهایی كه به وسیله ی قرآن بیان شده است در این شب تفصیل داده شد. ولی البته این نظر، نظر صحیحی نیست. این نظرها نظر #مفسرین است به حسب تدبری كه در آیات كرده اند.
و بعضی مفسرین دیگر كه این نظر را رد كرده اند- و درست هم رد كرده اند- گفته اند آیه می فرماید در این شب جدا می شود، تفصیل داده می شود (نه شد) . اگر مقصود همان نزول قرآن و بیان احكام و معارف به وسیله ی قرآن باشد، همین طور كه فرمود: «اِنّا اَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةٍ مُبارَكَةٍ» ما در شب پر بركتی قرآن را فرود آوردیم، بعد هم باید بفرماید: «و در آن شب كه قرآن فرود آمد هر امر حكیمی به وسیله ی قرآن بیان شد» همین طور كه در مورد نزول قرآن معنی ندارد گفته شود:
«در هر شب #قدر قرآن #نازل می شود» ؛ قرآن در یك شب قدر نازل شد. پس اگر مقصود از «فیها یُفْرَقُ كُلُّ اَمْرٍ حَكیمٍ» تفصیل معارف و احكام به وسیله ی قرآن باشد، باید گفته می شد كه «در آن شب بیان شد» یعنی به صیغه ی ماضی گفته می شد: «فیها فُرِقَ كُلُّ اَمْرٍ حَكیمٍ» در صورتی كه به صیغه ی مضارع گفته شده است و این از نظر علمای ادب روشن است كه فعل مضارع دلالت بر استمرار می كند، یعنی [دلالت می كند بر] یك امر جاری و دائمی كه پیوستگی دارد و همیشه هست، نه یك امری كه در گذشته بود و قطع شد؛ یك امری كه وجود دارد.
بنابراین این آیه می خواهد بفرماید كه در شب قدر چنین چیزی وجود دارد؛ و خود این آیه دلیل بر این است كه لیلةالقدر همیشه هست، یعنی لیلةالقدر مخصوص به یك شب نیست آن طور كه بعضی اهل تسنن گفته اند كه لیلةالقدر اختصاص داشت به زمان پیغمبر و با فوت رسول اكرم لیلةالقدر منتفی شد.
معلوم می شود كه چنین چیزی نیست، چون وقتی كه می گوید در این شب به طور استمرار همیشه جریان این است، دلیل بر این است كه خود لیلةالقدر هم برای همیشه باقی است نه اینكه از بین رفته است؛ و بعلاوه معنی ندارد كه لیلةالقدر از میان برود، تا زمان پیغمبر هر سال لیلةالقدر وجود داشته باشد و بعد از پیغمبر لیلةالقدر از بین برود.
مثل این است كه بگوییم بعد از پیغمبر ماه رمضان رفت. ماه رمضان، دیگر زمان پیغمبر و غیر زمان پیغمبر ندارد. لیلةالقدر شبی از شبهای ماه رمضان است و همین طور كه ماه رمضان، بودن و نبودنش به بودن و نبودن پیغمبر نیست لیلةالقدر هم این گونه است
✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨
.https://telegram.me/quranpuyan
تاملی در دیدگاههای استاد شهید #مطهری
شماره پانصدو نوزده
تفسیر سوره #دخان
قسمت دوم از جلد پنجم کتاب
#آشنایی_باقرآن
✅تعبیر «فَرق» در قرآن
مقصود از این كه «در این شب تفریق می شود» چیست؟
كلمه ی «فَرق» همین چیزی است كه ما می گوییم «تفریق» ؛ یعنی دو چیز را كه اول با هم هستند وقتی از یكدیگر تجزیه كنند و تفصیل بدهند، این را می گویند «فرق» ؛ نقطه ی مقابل «جمع» است. اشیاء به هم پیوسته را از یكدیگر جدا كردن «فرق» است. این، هم در امور عینی و هم در امور ذهنی و فكری درست است.
اگر شما یك مطلب علمی را كاملاً تجزیه كنید و بشكافید این هم باز خودش « #فرق» و « #تفریق» و «تفصیل» است؛ و [مفهوم ] «تفصیل» در خود قرآن هم آمده. قرآن كریم می فرماید:
«وَ اِنْ مِنْ شَیْ ءٍ اِلّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ مانُنَزِّلُهُ اِلّا بِقَدَرٍ مَعْلومٍ» هیچ چیزی نیست (با یك لحن قاطع استثناناپذیری) مگر آنكه خزائن آن در دست ماست و ما آن را به اندازه ی معین و معلوم و حساب شده فرو می فرستیم.
در این #تعبیر قرآن همه چیز فرود آمده، از آسمان فرود آمده، حتی زمین هم از آسمان فرود آمده، حتی این آسمان هم از آسمان فرود آمده؛ نه فقط زمین فرود آمده از آسمان، آسمان هم فرود آمده از آسمان، خاك و آب و باد و هوا و آتش و هر چه كه شما در نظر بگیرید امر فرود آمدنی است؛ یعنی هر چیزی در نزد پروردگار حقیقتی و بلكه حقایقی دارد و خلقتش در این عالم در واقع تنزل و نزول آن حقیقت است، یا به تعبیر دیگر مثل این است كه سایه ی آن حقیقت در این عالم اسمش می شود «امر مادی» ، «امر زمانی» ، «امر مكانی» .
میرفندرسكی قصیده ی بسیار عالی حكیمانه ی عارفانه ای دارد كه از شاهكارهای ادبیات فارسی است (ادبیات به معنی اعم را عرض می كنم، یعنی ادبیاتی كه شامل معنی و #معرفت است) .
این قصیده شرح شده است؛ قصیده ای است كه یك حكیم گفته نه یك شاعری كه فقط می توانسته الفاظ را سر هم كند؛ می گوید:
✨چرخ با این اختران، نغز و خوش و زیباستی
صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی✨
👈مقصود از «بالا» این آسمان نیست، خود آسمان هم دراین منطق باز آن زیرین است؛ آن یك آسمان فوق آسمان است.
🌸صورت زیرین اگر با نردبان معرفت
بر رود بالا همان با اصل خود یكتاستی🌸
👈این همان معنا و مفهوم «نزول» را بیان می كند كه هر چیزی، حتی خود زمین، حتی آسمان از آسمان دیگر نازل شده؛ اما معنی این «نزول» این نیست كه این [شی ء] با همین شكل، با همین خصوصیت، با همین قدْر و با همین حد در یك جای دیگر بوده، آن را از آنجا برداشته اند آورده اند اینجا؛ مثل اینكه این آدم در یك جایی بوده، او را از آنجا برداشته اند، به یك وسیله ای- مثلاً با هواپیما- آورده اند اینجا گذاشته اند.
نه، این «نزول» همین چیزی است كه در اینجا قرآن از آن تعبیر به «فرق» می كند (فِیها یُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِیمٍ ) ، تفصیل و تجزیه است، فرق و جدایی است.
https://telegram.me/quranpuyan
تاملی در دیدگاههای استاد شهید #مطهری
شماره پانصدو بیست وسه
تفسیر سوره #دخان
قسمت پنجم از جلد پنجم کتاب
#آشنایی_باقرآن
✅كلمه ی «ربّ»
فرمود رحمتی است از ناحیه پروردگارت، فوراً فرمود:
🕊 «رَبِّ السَّمواتِ وَ الْاَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما اِنْ كُنْتُمْ موقِنین» پروردگار تو، همان پروردگار همه ی آسمانها و زمین، یعنی پروردگار همه ی عالم. بعضی مفسرین این نكته را یادآوری كرده اند- درست هم گفته اند- كه در «رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ» (رحمتی است از ناحیه ی پروردگار تو) [ممكن است ] این توهم برای افرادی كه ذهنشان مسبوق به این است كه رب من غیر از رب توست و رب تو غیر از رب من است (ارباب انواع به مفهومی كه آنها قائل بودند نه به معنی اسماء الهی) [پیدا شود كه ]خوب، [آن رحمت كه ] رحمت پروردگار توست، ارباب ما چطور؟
آنها می گفتند
🕊«اَرْبابٌ مُتَفَرِّقونَ خَیْرٌ عَنِ اللّهِ الْواحِدِ الْقَهّار» . نه، رب من همان رب همه ی عالم است، نه اینكه رب من از رب شما جداست.[قرآن می گوید] رب تو، همان رب همه ی آسمانها و زمین.
مكرر عرض كرده ایم كه #اسماء الهی وقتی كه ذكر می شود هر اسمی به یك تناسب خاص آورده می شود. مثلاً اینجا ممكن بود بگوید:
🕊«رَحْمَةً مِنْ خالِقِكَ، خالِقِ السَّمواتِ وَ الْاَرْضِ» ؛ درست است، ولی فرمود:
🕊«رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ. . . رَبِّ السَّمواتِ وَ الْاَرْضِ» چون اسم « #رب» آن شأن پروردگار را ذكر می كند كه به موجب آن خداوند متعال اشیاء را پرورش می دهد و تكمیل می كند.
عنایت به این است: «اِنّا كُنّا مُرْسِلینَ» ما پیامبران را فرستاده ایم. این ارسال پیامبران مظهر چه اسمی از اسمهای ماست؟ این پیغمبرها در خدمت چه اسمی از اسمهای ما هستند؟ این پیغمبرها چه شأنی از شئون ما را اداره می كنند؟ مربی اند، تكمیل كننده و پرورش دهنده هستند.
این رب تو، این پروردگار تو، این پرورش دهنده ی همه ی آسمانها و زمین، به حكم اینكه رب و پرورش دهنده است، پیغمبران را برای تكمیل و تربیت و پرورش استعدادهای بشر فرستاده است.
تاملی در دیدگاههای استاد شهید #مطهری
شماره پانصدو بیست وشش
تفسیر سوره #دخان
قسمت هفتم از جلد پنجم کتاب
#آشنایی_باقرآن
✅نبوت، شأنی از شئون ربوبیت
اینكه اینجا كلمه ی «رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ » آمده است بعد «رَبِّ اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما إِنْ كُنْتُمْ مُوقِنِینَ » عنایت به این است كه #نبوت از خدمه ی ربوبیت و #شأنی از شئون #ربوبیت است. كار پیغمبر پرورش دادن است. پرورش دادن یعنی نیروهای موجود را تكمیل كردن. #پرورش دادن یك گل یعنی چه؟
یعنی استعدادهای آن را به بروز و ظهور رساندن.
«اِنْ كُنْتُمْ موقِنین» اگر شما اهل یقین باشید. معنایش این نیست كه اگر شما #یقین داشته باشید خدا این طور است، اگر یقین نداشته باشید نه. همان طور كه زمخشری گفته و دیگران از او استفاده كرده اند، گاهی ما خودمان این تعبیر را به كار می بریم (این تعبیر شایع است) ، می گوییم فلان قضیه این طور شده اگر بدانی.
این «اگر بدانی» نه معنایش این است كه اگر تو ندانی چنین قضیه ای اتفاق نیفتاده؛ یعنی چنین چیزی هست و باید تو بدانی. «اِنْ كُنْتُمْ موقِنین» هم این است: اگر یقین داشته باشید، یعنی باید این مطلب را درك كنید.
«لا إِلهَ إِلاّ هُوَ یُحْیِی وَ یُمِیتُ رَبُّكُمْ وَ رَبُّ آبائِكُمُ اَلْأَوَّلِینَ » پشت سر ربوبیت مطلقه ی الهی الوهیت مطلقه ی الهی ذكر می شود (الوهیت، استحقاق ذات پروردگار است برای پرستش و استحقاق نداشتن هیچ موجود دیگر برای پرستش) یعنی به دلیل اینكه او رب مطلق است به همین دلیل او معبود مطلق است.
به همین دلیل كه ربی غیر از او نیست و تدبیری جز به دست او نیست پس معبودی جز او نیست چون هر معبودی را كه انسان عبادت می كند به حساب این است كه خیال می كند تدبیر كار در دست اوست، امری را در دست او مستقلاً خیال می كند، ولی وقتی كه فهمید تدبیرِ امر مطلقاً در دست خداست، رب مطلق خداست، قهراً معبود مطلق هم اوست.
«لا اِلهَ اِلّا هُوَ» پس معبودی جز او نیست. «یُحْیی وَ یُمیتُ» دو شأن و دو صفت دیگر از پروردگار ذكر كرده است، احیاء و اماته؛ اوست كه می میراند و اوست كه زنده می كند؛ او هم می میراند و هم زنده می كند. احیاء و زندگی در دست اوست، همه چیز در دست اوست.
بار دیگر: «رَبُّكُمْ وَ رَبُّ آبائِكُمُ اَلْأَوَّلِینَ » اللّه رب شما؛ اوست كه شما را در همین حدی كه یك موجود جسمانی هستید در رحم مادر پرورش داد، اوست كه شما را از دوره ی كودكی به دوره ی جوانی و از دوره ی جوانی به دوره ی پیری برد؛ نه تنها پروردگار شما، پروردگار شما و پروردگار پدران گذشته ی شما؛ یعنی همه ی شما با دست او پرورش یافته اید.
👈بعد می فرماید: «بَلْ هُمْ فی شَكٍّ یَلْعَبونَ» با همه ی این حقایق روشن، باز اینها در یك حال شكی به سر می برند، شك توأم با لعب. این تعبیر بی ادبانه از من است: این [سخن ] مثل این است كه بعد كه همه ی اینها را گفتیم بگوییم در عین حال همه ی این حرفها یاسین به گوش كی خواندن است. به گوش اینها چیزی فرو نمی رود. اینها در همان حالت شك و تردید خودشان هستند ولی لعب.
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
https://telegram.me/quranpuyan
تاملی در دیدگاههای استاد شهید #مطهری
شماره پانصدو بیست و هفت
تفسیر سوره #دخان
قسمت هشتم از جلد پنجم کتاب
#آشنایی_باقرآن
✅شك توأم با لعب
این توأم شدن شك با لعب تصادفی نیست. خدا تضمین كرده است كه اگر انسان طالب حقیقت باشد راه را به او بنمایاند.
این، تضمین قطعی است:
🌸«وَ اَلَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اَللّهَ لَمَعَ اَلْمُحْسِنِینَ» 🌸
كسانی كه در راه ما بكوشند (همان #شأن ربوبیت پروردگار است) ، شأن #ربوبیت ما، شأن هادویّت ما اقتضا می كند كه راهها را به آنها بنمایانیم.
👈 پس اساس مطلب این است كه انسان خالصانه و مخلصانه، حق خواه و حق جو و حق طلب باشد و جدی باشد و به جد بخواهد. اما اگر انسان می خواهد همه چیز را با حالت لعب و شوخی و غیر جدی تلقی كند این شكِ توأم با لعب است. شكِ توأم با لعب هرگز رفع شدنی نیست.
خداوند انسان را برای مسخرگی و اینكه هر چیزی را غیر جدی بگیرد نیافریده، خدا انسان را آفریده كه همه چیز را جدی بگیرد. افرادی واقعاً همیشه در حال #شك در مسائل دینی به سر می برند ولی هر وقت هم مسئله به آنها عرضه بشود شروع می كنند آن را با حالت مسخره چی گری تلقی كردن. این است كه تا آخر عمر به همین حالت باقی می مانند و این دیگر بیماریِ چاره ناپذیر است.
چون بیماریِ چاره ناپذیر است [قرآن ] می گوید پس رهایشان كن، حالا منتظر باش جریانهایی را كه در آینده است. چه جریانهایی؟
🌸«فَارْتَقِبْ یَوْمَ تَأْتِی اَلسَّماءُ بِدُخانٍ مُبِینٍ »🌸
ای پیغمبر منتظر آن روز باش كه آسمان دود روشنی را بیاورد. مقصود این است كه فضای آسمان پر از دود بشود.
راجع به اینكه قرآن در این آیه چه می خواهد بگوید، مفسرین دو سه جور نظر داده اند.
🔸یكی اینكه گفته اند این آیه اشاره به یك حادثه ی واقع شده در زمان پیغمبر اكرم است، یعنی در آن زمان كه آیه آمد واقع نشده بود ولی بعد واقع شد، چون نوشته اند پیغمبر اكرم یك بار نفرین فرمود به قریش كه اذیت می كردند،
👈 فرمود: «اَللّهُمَّ اجْعَلْ سِنیهِمْ كَسِنی یوسُف» خدایا قحطی ای مانند قحطی یوسف برای اینها بفرست.
سرزمین مكه هم كه سرزمین ضعیفی است؛ یك سال، دو سال كه بگذرد و اینها در مضیقه قرار بگیرند خیلی وضعشان بد می شود. اینها گرفتار به اصطلاح مَجاعَه شدند و خیلی بر اینها سخت گذشت به گونه ای كه گرسنگی به معنی واقعی چنان بر اینها فشار آورد كه دنبال استخوان و توت خشكیده و چیزهایی كه هرگز نمی خوردند رفتند. به گونه ای شد كه اینها وقتی به آسمان نگاه می كردند همه چیز را تاریك می دیدند.
از ابن مسعود نقل كرده اند كه گفته است این آیه نظر به این قضیه دارد. البته منافاتی ندارد كه این قضیه واقع شده باشد یعنی چنین مجاعه ای بوده، ولی اینكه آیا این آیه ناظر به این قضیه است یا نه، محل بحث است. اكثر مفسرین این تفسیر ابن مسعود را قبول نكردهاند.
✔️دو تفسیر دیگر شده است.
🔹 یك تفسیر گفته است مقصود قیامت است كه در قیامت چنین خواهد شد. این تفسیر خیلی ضعیف است چون آیات بعد درست ضد این مطلب را می گوید.
🔸تفسیر سوم كه مفسرین گفته اند این است كه این [قضیه ] یكی از اَشراط الساعه است یعنی یكی از قضایایی است كه در دنیا قبل از قیامت واقع می شود، مثل ظهور حضرت حجت و مثل نزول عیسی و مثل- به حسب روایات- [فتنه ی] دجّال؛ یعنی روزی در همین دنیا، در همین زندگی، حادثه ای پیش خواهد آمد كه انسان وقتی به طرف آسمان نگاه می كند می بیند دود سراسر زندگی مردم را گرفته است، و مردم حالت كسانی را پیدا می كنند كه در خانه ی دربسته ای باشند و در آنجا چیزی را دود كنند و دود منفذی برای بیرون رفتن نداشته باشد.
قدما چیزی نداشته اند كه بخواهند تفسیر كنند كه چه چیزی خواهد بود ولی امروز برای ما خیلی به ذهن نزدیك می شود كه با این اوضاع و صنعتها و بناها و زاغه های مصنوعی كه بشر ساخته حتماً چنین روزی خواهد آمد كه همین بشر- شاید به دست خودش- آنچنان این زمین را آتش بزند و یك حالتی رخ بدهد كه تمام روی زمین را گاز و دود فرا بگیرد، آنچنان كه همه بر روی زمین مثل آدمهایی بشوند كه در اتاق دربسته ای هستند كه منفذی برای بیرون شدن نیست؛ چه می دانیم. ولی این مقدار را مفسرین گفته اند كه این از اشراط الساعه است، یعنی از حوادث فوق العاده ای است كه در آینده رخ خواهد داد.
👈«اشراط الساعه» یعنی قبل از #قیامت و قبل از اینكه اوضاع زمین بكلی در هم پیچیده شود حوادث كلی و مهمی مثل ظهور حضرت حجت بر روی زمین رخمی دهد كه یكی از آنها مملو شدن فضای زمین از دود است.
🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺
https://telegram.me/quranpuyan
تاملی در دیدگاههای استاد شهید #مطهری
شماره پانصدو بیست و نه
تفسیر سوره #دخان
قسمت نهم از جلد پنجم کتاب
#آشنایی_باقرآن
🌺 اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم:
وَ ما خَلَقْنَا اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبِینَ. ما خَلَقْناهُما إِلاّ بِالْحَقِّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ. إِنَّ یَوْمَ اَلْفَصْلِ مِیقاتُهُمْ أَجْمَعِینَ. یَوْمَ لا یُغْنِی مَوْلًی عَنْ مَوْلًی شَیْئاً وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ. إِلاّ مَنْ رَحِمَ اَللّهُ إِنَّهُ هُوَ اَلْعَزِیزُ اَلرَّحِیمُ🌺
در دو سه آیه ی پیش، قرآن كریم از كافران نقل كرد: «إِنَّ هؤُلاءِ لَیَقُولُونَ `إِنْ هِیَ إِلاّ مَوْتَتُنَا اَلْأُولی وَ ما نَحْنُ بِمُنْشَرِینَ»
خلاصه ی حرفشان این است كه قیامتی و حشری و نشری در كار نیست، جز همین مردن كه یك امر واقع شدنی است چیز دیگری نیست، مردن است و دیگر بعد از مردن حیات و زنده شدن و این چیزها در كار نیست.
انكار صریحی بود از #قیامت. بعد از دو آیه، این آیه ای كه الآن قرائت كردیم آمده است. این آیه در واقع برهان بر وجود قیامت است، برهان بر قیامت و معاد از طریق توحید، كه این مطلب مكرر در آیات قرآن به عبارات مختلف آمده است.
👈قرآن این طور می فرماید: ما عالم را به باطل نیافریده ایم، به حق آفریده ایم. ما در خلق آسمانها و زمین نخواسته ایم كه لاعب باشیم، بازی كنیم، لعبی در كار نیست، عبثی در كار نیست. این چند تعبیر در قرآن آمده است. در خلقت، باطل در كار نیست، حق است، این آسمان و زمین به حق آفریده شده اند نه به باطل. ما كه خلق كننده هستیم در خلق عالم لاعب یعنی بازی كننده نبوده ایم.
«أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ» (باز كلمه ی «عبث» آمده است) شما خیال كرده اید كه مرجوع نمی شوید پس عبث آفریده شده اید؟ این چند كلمه همه در مورد قیامت آمده، یعنی قرآن این طور می گوید كه اگر قیامتی نباشد معنایش این است كه هستی بر باطل است، هستی بازیچه است، هستی بیهودگی است.
اما در اینجا كلمه ی «لاعب» آمده است: «وَ ما خَلَقْنَا اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبِینَ » .
🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘🌸
https://telegram.me/quranpuyan
تاملی در دیدگاههای استاد شهید #مطهری
شماره پانصدو سی
تفسیر سوره #دخان
قسمت دهم از جلد پنجم کتاب
#آشنایی_باقرآن
✅استدلال بر معاد از راه توحید
اگر اشیاء را از آن جهت كه با خدا نسبت دارند به خدا نسبت بدهیم، هیچ فعلی از افعال خدا شبیهِ ساختن خانه برای انسان نیست. اگر كمی شبیه باشد- كه شبیه بودن هم تعبیر درستی نیست- شبیه عمل كشاورز است، یعنی خداوند هرچه را كه خلق می كند خلق كردن او عبارت است از رساندن اشیاء به كمال لایق خودشان.
👈حال نهایت امر در خلقت چیست؟
آیا نهایت امر نیستی است؟
یعنی هستی برای نیستی است؟🤔
پایان هستی نیستی مطلق است؟ 😐
یا پایان هستی، هستی است؟🤔
پایان هستی رسیدن به حق مطلق و رفتن به سوی حق مطلق است؟🤔
اگر كسی گمان كند كه خدا این عالم را خلق كرده، بعد هم معدوم می كند، درست همان كار بچه می شود كه اتاقك را درست می كند و بعد خراب می كند، دائماً درست می كند و دائماً معدوم می شود، چون در این شكل، دیگر چیزی وجود ندارد، مگر اینكه فرض كنیم خدا- العیاذ باللّه- مثل بچه ای است كه می خواهد تفنن كند، او را یك موجود متفنن [بدانیم ] كه برای تفنن خودش كار بیهوده ای را انجام می دهد، موجود می كند معدوم می كند، موجود می كند معدوم می كند، یعنی اشیاء غایت ندارند، تمام و متمم ندارند، به سوی كمال خودشان نمی روند.
🌹اما به دلیل اینكه خداوند متعال حكیم است و لاعب و بیهوده كار نیست باید بدانیم وجهه ی تمام این هستیها یك هستی دائم لایزالِ لایزول است، یعنی عالم بقا.
اگر عالم بقایی نبود و عالم فقط عالم فنا بود هستی لعب بود، ولی این عالم فنا جدا از عالم بقا نیست، رویه ای از عالم بقاست. همه چیز یك وجهه ی «بقایی» دارد حتی همین زمین و زمان ما: «یَوْمَ تُبَدَّلُ الْاَرْضُ غَیْرَ الْاَرْضِ وَ السَّمواتُ وَ بَرَزوا لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهّار» هر چیزی یك وجهه ی زمانی دارد و یك وجهه ی دهری.
🌺«ما عِنْدَكُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللّهِ بِاقٍ» اشیاء نسبت به شما فانی هستند و نسبت به خداوند باقی. می گوید اگر بقایی نباشد و اگرابدیتی نباشد و اگر معادی نباشد و اگر بازگشت به خدا نباشد (دیگر در بازگشت به خدا نیستی معنی ندارد؛ در بازگشت به هستی مطلق كه نمی تواند نیستی وجود داشته باشد) و اگر هستی همین یك رویه ی نیستی را می داشت یك چیز لغو بیهوده ای بود، اما اینچنین نیست.
❄️استدلال می كند بر قیامت به دلیل اینكه: ما كه زمین و آسمان را باطل نیافریده ایم (باطل یعنی بی غایت و بی هدف) ، ما كه بازیگر نبودیم كه مثل بچه ها بخواهیم بازی كنیم یك چیزی را خلق كنیم، ما كه بیهوده كار نیستیم. گفتیم اینجا از راه #توحید استدلال بر #معاد است؛ یعنی اگر كسی خدا را بشناسد به عنوان یك موجود كامل الذات، به عنوان یك موجود منزه از لعب و عبث و فعل باطل (خودش حق است، فعلش هم حق است) و به عنوان یك موجود حكیم، آنوقت می داند كه قیامت و عالم بقا نمی تواند نباشد.
این است كه می فرماید:🔰🔰
«وَ ما خَلَقْنَا السَّمواتِ وَ الْاَرْضَ وَ ما بَیْنَهما لاعِبینَ» .
👈این در جواب آنها بود كه گفتند:
«اِنْ هِیَ اِلّا مَوْتَتُنَا الْاُولی وَ ما نَحْنُ بِمُنْشَرینَ» جز همین یك مرگی كه ما به چشم خودمان می بینیم مرگ دیگری و طبعاً حیات بعد از مرگ و حیات بعد از آن مرگ دوم (اَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْن) وجود ندارد، تو چرا این حرفها را می زنی كه روزی خواهد آمد كه عده ای می گویند خدایا ما را دو بار میراندی، دو بار زنده كردی، در دنیا میراندی آوردی به برزخ، در برزخ میراندی شد قیامت؛ این دو مرحله موت و دو مرحله- بلكه سه مرحله- حیات یعنی چه؟
به اینها بگو👇👇
🌸 «وَ ما خَلَقْنَا السَّمواتِ وَ الْاَرْضَ وَ ما بَیْنَهما لاِعبین» این حرف شما انكار معاد نیست، انكار توحید است. ولی آنها خودشان را به خدا معتقد نشان می دادند. به دلیل اینكه خدایی هست قیامت هم هست.
⬅️ در آیات آخر سوره ی آل عمران می خوانیم:
🌼اِنَّ فی خَلْقِ السَّمواتِ وَ الْاَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَایاتٍ لِاُولِی الْاَلْبابِ. اَلَّذینَ یَذْكُرونَ اللّهَ قِیاماً وَ قُعوداً وَ عَلی جُنوبِهِمْ وَ یَتَفَكَّرونَ فی خَلْقِ السَّمواتِ وَ الْاَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً
این است كه عالم برای یك مسلمان واقعی تنها آینه ی توحید نیست، آینه ی معاد
هم هست.
ادامه دارد...
🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘🌸
https://telegram.me/quranpuyan
تاملی در دیدگاههای استاد شهید #مطهری
شماره پانصدو سی و یک
تفسیر سوره #دخان
قسمت یازدهم از جلد پنجم کتاب
#آشنایی_باقرآن
✅استدلال بر معاد از راه توحید
بخش دوم
🌺«رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً» بعد «سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النّار» 🌺.
به دنبال باطل نبودن خلقت فوراً مسئله ی #قیامت و جهنم و این گونه امور را مطرح می كند.
🌸«رَبَّنا اِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النّارَ فَقَدْ اَخْزَیْتَهُ وَ ما لِلظّالِمینَ مِنْ اَنْصارٍ»🌸 .
(اینكه اینها وقتی كه به عالم نگاه می كنند [می گویند] پروردگارا تو عالم را باطل و بیهوده نیافریدی، یعنی از نظام عالم، حقیقت می بینند و در حقیقت حاقّه را می بینند كه عین متن حق و حقیقتاست.
👈 [مفاد آیات ] این است كه اگر دنیا را از آخرت مجزّا كنیم جز یك #لعب و بازی و بازیچه چیز دیگری نیست و برای اهل دنیا كارهای حكیمانه شان هم بازی است.
🔸آیه ی «اَنَّمَا الْحَیوةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِی الْاَمْوالِ وَ الْاَوْلادِ» همین مطلب را بیان می كند
مولوی داستان خوبی در تفسیر این آیه دارد؛ می گوید:🔰🔰🔰
🔺كودكان هر چند در بازی خوشند
🔺شب كسان شان سوی خانه می كشند
🔻شب شد و شد گرمِ بازی طفل خُرد
🔻دزد ناگاهش لباس و كفش بُرد
🔶آنچنان سرگرم به این كار بیهوده ی خودش هست كه آنچه برایش لازم می آید- كه كفش و لباس است- اساساً از یادش می رود.
🔹شب شد و بازی و او شد بی مدد
🔹رو ندارد كه سوی خانه رود
👈بعد می گوید: «نی شنیدی اَنَّمَا الدُّنْیا لَعِب؟ » حكایتِ همین است.
👈«ما خَلَقْناهُما اِلّا بِالْحَقِّ وَ لكِنَّ اَكْثَرَهُمْ لایَعْلَمونَ» . اول كلمه ی «لاعب» را آورد؛ اینجا نقطه ی مقابل لاعب، «حق» را ذكر می كند. خیر، آسمانها و زمین (مجموع آسمانها و زمین چون عالم عِلوی و سفلی است به صیغه ی تثنیه آورده شده.
نفرمود «ما خلقناهنّ» چون آسمانها جمع است، بلكه به اعتبار اینكه همه ی آسمانها و زمین مجموع عالم علوی و سفلی را تشكیل می دهد به صورت تثنیه ذكر می كند) ما ایندو را- آسمان و زمین را- نیافریدیم اِلّا بِالْحَقّ.
👈 این «بـ» در «بالحق» را در اصطلاح ادبی «باء ملابست» می گویند. در تعبیر فارسی این طور باید بگوییم: مگر توأم با حق. حق توأم با اینهاست. نه صرفاً می گوید برای حق، اصلاً حق توأم با اینهاست. از ذات حق جز حق صادر نمی شود، از ذات حق باطل صادر نمی شود «وَ لكِنَّ اَكْثَرَهُمْ لایَعْلَمونَ» ولی اكثر این مردم اینها را نمی فهمند و نمی دانند.
🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘
https://telegram.me/quranpuyan
تاملی در دیدگاههای استاد شهید #مطهری
شماره پانصدو سی و پنج
تفسیر سوره #دخان
قسمت سیزدهم از جلد پنجم کتاب
#آشنایی_باقرآن
✅ درخت « #طوبی »
در قرآن چیزی در بهشت نام برده شده است به نام «طوبی » ، كه در آن آیه ی كریمه می خوانیم: «طُوبی لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ» و چیز دیگری نام برده شده است در جهت مقابل آن در جهنم به نام « #زَقّوم» كه در دو جای قرآن با كلمه ی « #شجره» نام برده شده است: «شَجَرَتَ الزَّقّوم» .
اینجا هم كلمه ی «شجره» است: «اِنَّ شَجَرَتَ الزَّقّومِ. طَعامُ الْاَثیمِ» ، درخت زقّوم.
#طوبی از همان ماده ی «طیّب» است كه طیّب یعنی پاك و پاكیزه.
در آن آیه ی [سوره ی ابراهیم ] بدون آنكه بیان حال بهشت یا جهنم در كار باشد، این قدر بیان شده است كه: «ضَرَبَ اَللّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَیِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی اَلسَّماءِ. `تُؤْتِی أُكُلَها كُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّها وَ یَضْرِبُ اَللّهُ اَلْأَمْثالَ لِلنّاسِ » .
🌱🌱🌱🌱🌱🌱
⬅️بعد دارد: «وَ مَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِیثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ اُجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ اَلْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ» در آنجا اینچنین تشبیه شده است كه خداوند سخن پاكی را (البته مقصود سخن به اعتبار یك لفظ نیست، یعنی به اعتبار یك عقیده و یك اصل) ، خداوند یك اصل پاك و یك عقیده ی پاك را چنین مثل می زند، به یك درخت پاك، یعنی مانند یك درخت پاك است، درخت پاكیزه ای كه ریشه اش در زمین است و شاخه اش بر آسمان، درختی است پرمیوه و ثمربخش و همیشه بهار و میوه اش همیشگی و همه فصل، نه مثل درختهای میوه ی طبیعی كه در یك فصل معین، بهار یا پاییز، میوه دارد ولی در فصل دیگر ندارد؛ نه، درختی است كه همیشه میوه ده است «تُؤْتِی أُكُلَها كُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّها» . بعد می فرماید: «وَ یَضْرِبُ اَللّهُ اَلْأَمْثالَ لِلنّاسِ » خدا مثالهایی برای مردم ذكر می كند.
⬅️ وقتی می خواهند مطلبی را كه به صورت خودش برای افراد روشن نشده است مجسم كنند، صورت دیگری برای آن ذكر می كنند، لباس دیگری به آن می پوشانند كه با این لباس، طرف بتواند آن را بفهمد و درك كند و بشناسد. اصلاً تمثیلهایی هم كه ما خودمان همیشه می آوریم و تشبیه هایی كه می كنیم برای همین است؛ یعنی اگر خود آن مشبَّه و اصل را صاف و ساده ذكر كنیم طرف آن طور كه باید درك نمی كند ولی وقتی كه آن را در قالب و لباس یك مثال بیان كردیم و درواقع یك رسم برایش كشیدیم، طرف آن را كه می بیند به حقیقت نزدیك می شود. اینجا هم كه قرآن كریم [مَثل ] ذكر می كند بعد می فرماید: «وَ یَضْرِبُ اَللّهُ اَلْأَمْثالَ لِلنّاسِ » خداوند مثلها را اینچنین برای مردم ذكر می كند.
🍁🍁🍁🍁🍁
حقایق عالم آخرت بالاخره برای انسان دنیایی كه هنوز به عالم آخرت نرفته - یعنی نه مرده كه برود آنجا و نه مردن اختیاری داشته است كه آن را درك كرده باشد- [قابل فهم نیست. ] برای موجودی كه اهل این نشئه است آنچه كه در آن نشئه هست اصلاً قابل تصور و قابل درك كردن نیست مگر در لباس تمثیلها و مثلها، كه در لباس آنچه مردم درك می كنند آن را مجسم و بیان كنند.
👈پس در آن آیه داشتیم كه فكری پاك و عقیده ای پاك- كه در آنجا مسلّم اساسش عقیده ی توحید است- مثلش مثل درخت پاك پاكیزه ای است كه ریشه ای محكم در زمین داشته باشد كه از جای خودش تكان نمی خورد، هیچ بادی او را نمی لرزاند، و شاخه به آسمان كشیده است، چنین برگ و میوه می دهد؛ و در این زمینه ما اخبار و احادیثْ زیاد داریم كه مثلاً آن تنه ی درخت كیست، شاخه ی درخت كیست، میوه ی درخت كیست، برگ درخت كیست، كه اینها بیشتر تشبیه [است، ] یعنی همه ی آنها نشان می دهد كه مقصود امور معنوی است، توحید است، نبوت است، امامت است، اخلاق است.
👈از طرف دیگر گفتیم كه ما داریم كه بهشت «طوبی» دارد و در روایاتبه طور قطع گفته اند طوبی درخت است و بعد این طور بیان كرده اند كه طوبی درختی است كه تنه اش در خانه ی علی بن ابی طالب است و شاخه اش در خانه ی همه ی مؤمنین در هر جای دنیا تا روز قیامت. معلوم است كه ما در خانه ی امیرالمؤمنین- كه الآن جزء مسجد حضرت رسول است- یك درخت جسمانی نداشته ایم، آنهم درختی كه شاخه های آن تا همه جای دنیا كشیده شده باشد الی الابد. معلوم است كه مقصود این روایات هم این است كه آن درخت بهشتی ریشه اش از اینجا آب می خورد و شاخه هایش در خانه های مردم است. باز مقصود همان عقاید پاك و اخلاق پاك و اعمال پاك است كه اعمال انسان برای اخلاق و افكار انسان حكم میوه ها را دارد.
🌺☘🌺☘🌺☘☘🌺🌺☘
https://eitaa.com/quranpuyan
تاملی در دیدگاههای استاد شهید #مطهری
شماره پانصدو سی و هفت
تفسیر سوره #دخان
قسمتپانزدهم از جلد پنجم کتاب
#آشنایی_باقرآن
✅فراموش كردن «خود»
عزیز كریم واقعی خداست؛ العزیز اوست و الكریم اوست. كسی در مقابل خدا خودش را عزیز و كریم بداند این همان عصیان در مقابل حق و تكبر بر ذات پروردگار است؛ آخرین نتیجه اش همین است كه قرآن ذكر می كند:
🔰🔰🔰
«إِنَّ شَجَرَةَ اَلزَّقُّومِ. طَعامُ اَلْأَثِیمِ. كَالْمُهْلِ یَغْلِی فِی اَلْبُطُونِ. كَغَلْیِ اَلْحَمِیمِ. خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلی سَواءِ اَلْجَحِیمِ. ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذابِ اَلْحَمِیمِ. ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ اَلْعَزِیزُ اَلْكَرِیمُ » .
❇️خدا موجودی جدا از انسان نیست كه انسان بگوید من خودم را حفظ می كنم در مقابل او؛ او را طرد می كنم خودم را حفظ می كنم. «خود» انسان با خدا حفظ می شود.
در آیات دیگر قرآن خوانده ایم:👇👇
«وَ لاتَكونوا كَالَّذینَ نَسوُا اللّهَ فَاَنْسیهُمْ اَنْفُسَهُمْ»
🌺 آدمی كه خدا را فراموش كند خودش را فراموش كرده، نه اینكه خودش را دریافته و خدا را فراموش كرده؛ آن كه خدا را از دست بدهد خودش را از دست داده. 🌺
🔺«قُلْ اِنَّ الْخاسِرینَ الَّذینَ خَسِروا اَنْفُسَهُمْ» . اشتباه اینها این است؛ می گویند انسان خودش را بازیابد و بازیافتن انسان خودش را به این است كه همه چیز را طرد كند. پس همه چیز را طرد كند حتی خودش را! خداوند غایت كمال انسان است. یك موجود [اگر] آن غایت كمال خودش را بجوید خودش را جستجو كرده است نه اینكه یك بیگانه از خودش را جستجو كرده است.
یك رباعی به شیخ اشراق نسبت می دهند، خیلی رباعی خوبی است:
🔺هان تا سر رشته ی خرد گم نكنی
🔺خود را ز برای نیك و بد گم نكنی
🔺رهرو تویی و راه تویی منزل تو
🔺هشدار كه راهِ «خود» به «خود» گم نكنی
خیلی حرف عجیبی است! می گوید آدمی كه به سوی خدا می رود در واقع به سوی خود واقعی خودش می رود، در واقع به یك معنا از «ناخود» به «خود» می رود. آن خودی را كه باید رها كند آن خود «ناخود» است، خودِ عوضی است؛ انسان از آن خود موهوم خیالی به سوی خود واقعی خودش می رود.
آنگاه به این متكبر علی اللّه، به این مدعی خدایی می گویند: «ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ اَلْعَزِیزُ اَلْكَرِیمُ » [بچش ] ای كسی كه مدعی خدایی بودی
👈«اِنَّ هذا ما كُنْتُمْ بِهِ تَمْتَرونَ»
این همان چیزی است كه شما در دنیا قبولش نداشتید، آنهایی را كه در دنیا قبول نداشتید حالا واقعیتش را می بینید.
👈«اِنَّ الْمُتَّقینَ فی مَقامٍ اَمینٍ»
اما متقیان، پرهیزكاران در قرارگاهی امن [به سر
می برند. ] برای آنها (بدكاران)
👈«كَالْمُهْلِ یَغْلی فِی الْبُطون»
بود، غلیان و جوشش بود، و گفتیم كه همیشه كار خیر و كار حق امنیت آور است، و آن امن و امانی كه متقیان در آنجا دارند نتیجه ی امن و امان دنیاست كه
👈«اَلا بِذِكْرِاللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلوبُ»
«فی جَنّاتٍ وَ عُیونٍ»
در باغها، در بهشتها و در میان چشمه ها «یَلْبَسونَ مِنْ سُنْدُسٍ وَ اِسْتَبْرَقٍ مُتَقابِلینَ» از انواع جامه های دیبا، نازك و ستبر می پوشند، روبروی هم می نشینند و از مجالست با یكدیگر لذت می برند. «كَذلِكَ» اینچنین «وَ زَوَّجْناهُمْ بِحورٍ عینٍ» و جفت و قرین قرار می دهیم آنها را به سیاه چشمان خوش چشمی، كه ممكن است مقصود همان زوجات دنیاشان باشد كه شامل حورالعین آخرت هم می شود (در آیات پیش این طور خواندیم) .
👈 «یَدْعونَ فیها بِكُلِّ فاكِهَةٍ امِنینَ»
می خواهند و می خوانند هر نوع میوه ای را. تكرار می كند: در نهایت امن و امان و آرامش به سر می برند.
👈«لا یَذوقونَ فیهَا الْمَوْتَ اِلَّا الْمَوْتَةَ الْاُولی وَ وَقیهُمْ عَذابَ الْجَحیم»
در آنجا دیگر مرگ وجود ندارد، دیگر مرگی نمی چشند. برای اهل بهشت تصور اینكه #مرگی وجود داشته باشد نهایت ناراحتی است؛ برای اهل جهنم تصور اینكه مرگی وجود داشته باشد نهایت بشارت است. به اینها وقتی می گویند مرگی نیست، این بزرگترین عذابهاست؛ به آنها وقتی می گویند دیگر مرگی نیست بزرگترین بشارتهاست.
👈 «وَ وَقیهُمْ عَذابَ الْجَحیم»
خدای آنها آنان را از عذاب جحیم نگهداری كرده است. (از متقین شروع شد كه از ماده ی «تقوا» و «وَقْو» و «وَقْی» و نگهداری است و تقریباً به اینجا ختم می شود كه «وَ وَقیهُمْ» خدا هم آنها را نگهداری كرده است. ) انسان تا در دنیا خودش را از آنچه كه موجب جهنم است نگه ندارد در آخرت از جهنم نگهداری نمی شود. «فَضْلاً مِنْ رَبِّكَ» همه ی اینها تفضلات پروردگار توست. اهل بهشت هر چه را كه دارند فضل پروردگار می بینند «ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ» و رستگاری بزرگ این است
🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘
https://telegram.me/quranpuyan
تاملی در دیدگاههای استاد شهید #مطهری
شماره پانصدو سی و هشت
تفسیر سوره #دخان
قسمت شانزدهم از جلد پنجتم کتاب
#آشنایی_باقرآن
✅توجه اهل بهشت به كرامت بودن نعمتهای بهشتی
برای آن گروه از اهل بهشت كه اهل معرفت هستند نعمتهای بهشتی از دو جهت نعمت است: یك جهت خود همین نعمت بودن این نعمت، كه نعمت برای انسان نعمت است، همین طور كه در دنیا هم، قطع نظر از هرچیزی، میوه ی خوب، غذای خوب، لباس خوب برای انسان نعمت است.
چیزی كه برای یك شخص صاحبدل بالاتر است، جنبه ی #كرامت بودن و #تفضل بودن آن است؛ یعنی اگر شما یك شخص فوق العاده مورد احترام و محبوبی داشته باشید چنانچه او هدیه ای برای شما بفرستد، اینجا شما دو لذت دارید كه یكی از آندو صد درجه بیشتر از دیگری است.
یكی اینكه این مثلاً سیبی كه او فرستاده است سیب است مثل همه ی سیبهای دیگر؛ دیگر اینكه می گویید این سیبی است كه فلان كس فرستاده. این دیگر لذت روحی مطلب است.
اهل #حقیقت نعمتهای بهشتی را كه از خدا می خواهند توجهشان به هدیه بودن و فضل بودن آنهاست، به تفضل بودن و #كرامت بودن آنهاست؛ یعنی از این جهت كه احساس می كنند آنچه كه دارند هدیه ی محبوبشان است، هدیه ی خداست، برای آنها هزاران درجه بیشتر لذت بخش است از خود میوه از آن جهت كه میوه میوه است.
👈 این است كه در آخر به این نكته اشاره می كند: «فَضْلاً مِنْ رَبِّكَ» در حالی كه این تفضل پروردگار است؛ و آنها این «فَضْلاً مِنْ رَبِّكَ» را احساس می كنند، درك می كنند كه این فضل اوست؛ استفاده كنید كه فضل اوست.
یك جامه، یك مداد، یك كتاب و هر چیزی را اگر یك شخص مورد احترام و محبوب به انسان داده باشد، اصلاً آدم به چشم دیگری به آن نگاه می كند، افتخار دیگری برای او دارد؛ و برای آنها این جهتش مورد نظر است نه آن جهتهای ظاهری و جسمانی.
«ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ» آن است رستگاری بزرگ. بعد می فرماید: «فَاِنَّما یَسَّرْناهُ بِلِسانِكَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَكَّرونَ. فَارْتَقِبْ اِنَّهُمْ مُرْتَقِبونَ» . برمی گردد به آیات اول كه «حم.
وَ اْلكِتابِ الْمُبینِ. اِنّا اَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةٍ مُبارَكَةٍ. . . »
بعد از همه ی این مطلبها كه گفته شد، همانا ما قرآن را آسان كردیم به زبان تو؛ یعنی این را وارد كردیم به زبان تو؛ از مقام عالی و شامخی كه فوق مقام لسان و لفظ بود، «اِنّا اَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةٍ مُبارَكَةٍ» بود [تنزل دادیم و] ما این را میسّر كردیم؛ مثل این كه چیزی در یك مقام خیلی عالی باشد، آن را در دسترس قرار بدهند. گفتیم از آیات قرآن استفاده می شود كه قرآن خودش حقیقتی است در یك مقام عالی
«فی كِتابٍ مَكْنونٍ. لایَمَسُّهُ اِلَّا الْمُطَهَّرونَ» بعد، از مقام عالی خودش نزول پیدا كرد به قلب مبارك رسول اكرم و بعد به صورت لفظ آمد، برای چه؟
برای اینكه مردم متذكر بشوند. «فَاِنَّما یَسَّرْناهُ بِلِسانِكَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَكَّرونَ» این را ما تسهیل و آسان كردیم، یعنی سهل المنال كردیم، در دسترس قرار دادیم (در یك آیه ی دیگر می فرماید: «وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا اَلْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ» اینجا هم «یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ» همین مفهوم را دارد) «لَعَلَّهُمْ یَتَذَكَّرونَ» باشد كه اینها متذكر شوند. «فَارْتَقِبْ اِنَّهُمْ مُرْتَقِبون» (چون پایان كار را هم برای دو دسته گفتیم) بنابراین تو انتظار بكش كه آنان هم انتظار می كشند، یعنی بدان كه چنین حقیقتی بدون شك و شبهه در پیش رو هست. و صلّی اللّه علی محمد و آله الطاهرین.
پایان
🌸☘🌸☘🌸☘🌸☘☘🌸
https://telegram.me/quranpuyan
AUD-20220427-WA0013.
12.7M
جزء #بیست_و_پنجم مرور کلی سوره #دخان و نکات آن
🎙️سید ڪاظم فرهنگ
┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄