💠 سی گام تا ظهور
♦️ گام سی ام
اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِيَامِي فِيهِ بِالشُّكْرِ وَ الْقَبُولِ، عَلَى مَا تَرْضَاهُ وَ يَرْضَاهُ الرَّسُولُ
خدایا روزه ام را در این ماه، بر پایه آنچه تو و پیامبر، آن را می پسندد مورد سپاس و پذیرش قرار ده
خدایا من می دانم که ارزش طاعت به این است که مورد قبول تو و رسولت باشد، چه بسا (به ظاهر) طاعت هایی که چون مزین به تقوا و نیت خالص نیست، در درگاه تو ارزشی نداشته باشد.
خداوندا این اندک را از ما بپذیر و یاری کن تا امضا و تایید ولی و حجتت پای اعمال مان بنشیند، که اگر نباشد، گویا هیچ نکرده ایم.
کاش مولایمان مهدی فاطمه امروز غروب نگاهی به رمضان و اعمال ما بیندازد و بگوید:
"قبول"
عید است و دلم خانه ویرانه، بیا
این خانه تکاندیم ز بیگانه، بیا
یک ماه تمام میهمانت بودیم
یک روز به مهمانی این خانه بیا
🔖
سلام حلول ماه شوال مبارکباد🌺🌸
از نماز اول ماه و صدقه فراموش نشه..التماس دعا🙏
طریقه خواندن نماز اول ماه: دو ركعت نماز كند در ركعت اوّل بعد از حمد سي مرتبه قُلْ هُوَاللّهُ و در ركعت دوّم بعد از حمد سي مرتبه اِنّا اَنْزَلْناهُ بخواند و بعد از نماز تصدّقي كند چون چنين كند سلامتي خود را در آن ماه از حق تعالي بخرد و از بعضي روايات نقل است كه بعد از نماز بخواند : بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، وَما مِنْ دابَّة فِي الاَْرْضِ الاّ عَلَي اللهِ رِزْقُها، وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهاوَمُسْتَوْدَعَها، كُلٌّ في كِتاب مُبين، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، وَاِنْ يَمْسَسْكَ اللهُ بِضُرٍّ فَلا كاشِفَ لَهُ اِلاّ هُوَ، وَاِنْ يُرِدْكَ بِخَيْر فَلا رادَّ لِفَضْلِهِ، يُصيبُ بِهِ مَنْ يَشآءُ مِنْ عِبادِهِ، وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، سَيَجْعَلُ اللهُ بَعْدَ عُسْر يُسْراً، ما شآءَ اللهُ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ، حَسْبُنَا اللهُ وَنِعْمَ الْوَكيلُ، وَاُفَوِّضُ اَمْري اِلَي اللهِ، اِنَّ اللهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ، لا اِلـهَ اِلاّ اَنْتَ، سُبْحانَكَ اِنّي كُنْتُ مِنْ الظّالِمينَ، رَبِّ اِنّي لِما اَنْزَلْتَ اِلَيَّ مِنْ خَيْر فَقيرٌ، رَبِّ لا تـَذَرْني فَرْداً وَاَنْتَ خَيْرُ الْوارِثينَ.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آثار اذان گفتن در خانه
🔴حتمااااا گوش کنید🔴
@quranvdoaa
🔅#پندانه
✍ مراقب سختجانهای زندگی هم باشیم
منتظر آسانسور ایستاده بودیم. سلام و احوالپرسی که کردم انگار حواسش پرت شد و موبایل از دستش افتاد.
تازه متوجه شدم دو تا گوشی دارد، آن که بزرگتر بود و جدیدتر به نظر میآمد، سفت و محکم بین انگشتانش خودنمایی میکرد.
آن یکی که کوچکتر بود و قدیمیتر، روی زمین افتاده بود و بند بندش از هم جدا شده بود. باتریاش یک طرف، در و پیکرش طرف دیگر.
از افتادن گوشی ناراحت نشد. خونسرد خم شد و اجزای جداشده را از روی زمین جمع کرد.
لبخند به لب باتری را سر جایش گذاشت و گفت:
خیلی موبایل خوبیست، تا به حال هزار بار از دستم افتاده و آخ نگفته.
موبایل جدید را سمتم گرفت و ادامه داد:
اگر این یکی بود همان دفعه اول سقط شده بود. این یکی اما سختجان است.
دوباره موبایل قدیمی را نشانم داد.
گفتم:
توی زندگی هم همین کار را میکنیم، همیشه مراقب آدمهای حساس زندگیمان هستیم. مواظب رفتارمان، حرفزدنمان، چه بگویم چه نگویمهایمان، نکند چیزی بگوییم و دلخورش کنیم.
اما آن آدمی که نجیب است، آنکه اهل مداراست و مراعات، یادمان میرود رگ دارد، حس دارد، غرور دارد، آدم است. حرفمان، رفتارمان، حرکتمان چه خطی میاندازد روی دلش.
چیزی نگفت و فقط نگاهم کرد. سوار آسانسور که شدیم حس کردم موبایل قدیمی را محکم توی مشتش فشار میدهد.
🆔 @quranvdoaa