5.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تصاویری از دقت دوربینهای جدید نظارتی پلیس در اماکن عمومی
#پلیس_تراز_انقلاب_اسلامی
#رادان
#حجاب_بالندگی
🔸به کانال روابطعمومی ف.انتظامی شهرستان درمیان بپیوندید👇👇
🆔👉https://eitaa.com/r_fe_darmyan
✍️ رمان #سپر_سرخ
#قسمت_نهم
💠 مقابل پوتینش روی زمین افتاده بودم و هر دو دستم به هم بسته بود که با همه انگشتانم به خاک زمین چنگ میزدم و با هر نفس التماسش میکردم :«اگه #خدا و پیغمبر رو قبول داری، بذار من برم! مامان بابام منتظرن! تو رو خدا بذار برم!»
لحظاتی خیره نگاهم کرد، طوری که خیال کردم باران #اشکم در دل سنگش نفوذ کرده و به گمانم دیگر جز زیباییام چیزی نمیدید که مقابلم خم شد.
💠 نگاهش مثل #آتش شده و دیگر نه به صورتم که به زمین فرو میرفت و نمیدانستم میخواهد چه کند. دستش را به سرعت جلو آورد، زنجیر دستم را گرفت و با قدرت پیکرِ در هم شکستهام را بلند کرد.
دیگر نه نگاهم میکرد و نه حرفی میزد که با گامهای بلندش به راه افتاد و مرا دنبال خودش میکشید. توانی به تنم نمانده و حریف سرعت قدمهایش نمیشدم که پاهایم عقبتر میماند و دستانم به جلو کشیده میشد.
💠 من #اسیر او بودم و انگار او از چیزی فرار میکرد که با تمام سرعت از جاده فاصله میگرفت و تازه متوجه شدم به سمت خاکریز کوتاهی میرود.
میدانستم پشت آن خاکریز کارم را تمام میکند که با همه ناتوانی دستم را عقب میکشیدم بلکه حریف قدرتش شوم و نمیشد که دیگر اختیار قدمهایم دست خودم نبود.
💠 در هوای گرگ و میش مغرب، بیتابیهای امروز مادر و نگاه منتظر پدرم هرلحظه مقابل چشمانم جان میگرفت و دیگر باید آرزوی دیدارشان را به #قیامت میبردم که با هر قدم میدیدم به مرگم نزدیکتر میشوم.
در سربالایی خاکریز با همه قدرت دستم را میکشید، حس میکردم بند به بند بدنم از هم پاره میشود و در سرازیری، حریف سرعتش نمیشدم که زنجیر از دستش رها شد و همان پای خاکریز با صورت زمین خوردم.
💠 تمام بدنم در زمین فرو رفته بود، انگار استخوانهایم در هم شکسته و دیگر نه فقط از #ترس که از شدت درد ضجه زدم.
زنجیر اسارتم از دستانش رها شده بود که به سرعت برگشت و مقابلم روی زمین زانو زد، از نگاهش #خون میچکید و حالا لحنش بیشتر از دل من میلرزید :«نترس!» و همین چشمان زخم خوردهاش فرصت خوبی بود تا در آخرین مهلتی که برایم مانده از خودم #دفاع کنم.
💠 مشت هر دو دست بستهام را از خاک پُر کردم و با همه ترسی که در رگهایم میدوید، به صورتش پاشیدم.
از همان شکاف نقاب، چشمان مشکیاش از خاک پُر شد و همین تلاش کودکانهام کورش کرده بود که با هر دو دست چشمانش را فشار میداد و از لرزش دستانش پیدا بود چشمانش آتش گرفته است.
💠 دوباره دستم را به طرف زمین بردم و اینبار مهلت نداد که با یک دست، زنجیر دستانم را غلاف کرد و آتش چشمانش خنک نمیشد که با دست دیگر نقاب را بالا کشید تا خاک پلکهایش را پاک کند.
در تاریکی هوا، سایه صورت مردانه و آفتاب سوختهاش که زیر پردهای از خاک خشنتر هم شده بود، جان به لبم کرده و میترسیدم بخواهد #انتقام همین یک مشت خاک را بگیرد که تمام تنم از ترس میلرزید.
💠 رعشه دستانم را میدید و اینهمه درماندگیام طاقتش را تمام کرده بود که دوباره بلند شد و مرا هم با خودش از جا کَند.
تاریکی مطلق این بیابان بیانتها نفسم را گرفته بود، او با نور اندک موبایلش راه را پیدا میکرد و دیگر رمقی به قدمهایم نمانده بود که فقط با قدرت او کشیده میشدم تا بلاخره سایه ماشینی پیدا شد.
💠 در نور موبایلش با چشمان بیحالم میدیدم تمام سطح ماشین را با گِل پوشانده و فقط بخشی از شیشه مقابل تمیز بود که یقین کردم همین قفس گِلی، امشب #قبر من خواهد شد.
در ماشین را باز کرد و جز جنازهای از من نمانده بود که با اشاره دست، دستور داد سوار شوم. انگار میخواست هر چه سریعتر از اینجا #فرار کند که تا سوار شدم، در را به هم کوبید و به سرعت پشت فرمان پرید.
💠 حس میکردم روح از بدنم رفته و نفسی برایم نمانده بود که روی صندلی کنارش بیرمق افتاده و او جاده فرعی و تاریکی را به سرعت میپیمود.
دیگر حتی فکرم کار نمیکرد و نمیدانستم تا کجا میخواهد این مرده متحرک را با خودش ببرد که تابلوی مسیر فلوجه ـ بغداد مشخص شد و پس از یک ساعت سکوت، بلاخره به حرف آمد :«دیگه #فلوجه برای شما امن نیست، میبرمتون #بغداد.»
💠 نمیفهمیدم چه میگوید و او خوب حال دلم را میفهمید که بیآنکه نگاهم کند، آهسته زمزمه کرد :«تا سیطره فلوجه هر لحظه ممکن بود با #داعشیها روبرو بشیم، برا همین نتونستم بهتون اعتماد کنم و حرفی نزدم تا وارد سیطره بغداد بشیم.»...
#ادامه_دارد
#سپر_سرخ
#رادان
#حجاب_بالندگی
#تولیدی_عس_درمیان
https://eitaa.com/r_fe_darmyan
11.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 صد پسر در خون بغلتد، گُم نگردد دختری
شهید حمیدرضا الداغی
شهادت: ۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
سبزوار، هنگام دفاع از ناموس مردم
🌺 شادی روح این شهیدِ غریب صلوات
🌏
#رادان
#حجاب_بالندگی
#تولیدی_عس_زنجان
https://eitaa.com/r_fe_darmyan
✍️ رمان #سپر_سرخ
#قسمت_دوازدهم
💠 نورالهدی در همین فرصت برایم شامی تدارک دیده بود، اما من یک قطره آب از گلوی خشکم پایین نمیرفت و دلم پیش او مانده بود که معصومانه پرسیدم :«به نظرت اون کی بود؟»
لقمهای که برایم پیچیده بود به سمتم گرفت و با اطمینان پاسخ داد :«اگه نشونههاشو به ابوزینب بگی حتماً میشناسه!»
💠 لقمه را از دستش گرفتم و نمیدانستم همسرش از کجا باید آن مرد را بشناسد که با صدای نازکش سینه سپر کرد :«ابوزینب از فرماندههای #حشد_الشعبی و عملیات آزادی فلوجه شده. اکثر نیروهای خط #فلوجه رو میشناسه. این جوون هم حتماً میشناسه.»
سپس خودش لقمهای خورد و میخواست حالم را عوض کند که با شیطنتی ساختگی سر به سرم گذاشت :«ابوزینب میدونه کی رو بفرسته شناسایی، طرف #داعشیها رو هم سر کار میذاره!»
💠 و به زحمت خندید تا من هم بخندم، اما سه سال در غربت فلوجه خنده از یادم رفته و امروز تا حد #مرگ ترسیده بودم که دوباره لقمه را کنار سفره قرار دادم و خودم را کنار کشیدم.
هنوز همه بدنم از ضرب زمین خوردن درد میکرد، مچ دستانم از جای جراحت زنجیر ضعف میرفت و نمیدانستم کار فلوجه و پدر و مادرم به کجا میرسد که دوباره پرسیدم :«عملیات فلوجه کی شروع میشه؟»
💠 او هم اشتهایی به خوردن برایش نمانده و به هوای من با غذا بازی میکرد که دستش را از سفره عقب کشید و با مکثی پاسخ داد :«نمیدونم، ولی میگن نزدیکه!»
سپس حسی در دلش شکفته شد که لبخندی شیرین صورتش را پوشاند و مژدگانی داد :«مثل بقیه عملیاتها، تو این عملیات هم #حاج_قاسم شخصاً حضور داره!»
💠 هاله خنده صورتش هرلحظه پررنگتر میشد و خبر نداشت من #حاج_قاسم را نمیشناسم که چشمانش درخشید و لحنش غرق اشتیاق شد :«وقتی پای #حاج_قاسم به معرکهای باز بشه، #داعش که هیچ، #آمریکا هم حساب کار دستش میاد! الان چند روزه آمریکا و #عربستان و یه عده از نمایندههای پارلمان که طرفدار آمریکا هستن، دنیا رو گذاشتن رو سرشون که چرا #حاج_قاسم تو فلوجه دخالت میکنه؟ آخه میدونن وقتی #حاج_قاسم بیاد تو میدون، فاتحه داعش خوندهاس!»
هنوز مثل همان سالهای دانشجویی دل پُرشورش برای جنگ و #جهاد میتپید که همه توانم را جمع کردم و پرسیدم :«#حاج_قاسم کیه؟»
💠 تازه یادش آمد ما زیر ظلم #داعش از همه دنیا بیخبر ماندهایم که رنگ خنده از صورتش رفت و مردانه حرف زد :«فرمانده #سپاه_قدس ایرانه! این دو سال #حاج_قاسم نیروهای #حشد_الشعبی رو سازماندهی کرد و با همین نیروهای مردمی نفس داعش رو تو عراق گرفت!»
کلامش به آخر نرسیده بود که خانه در تاریکی مطلق فرو رفت و من هنوز از سایه خودم میترسیدم که از همین تاریکی دلم لرزید و جیغم در گلو خفه شد.
💠 نورالهدی بلافاصله چراغ قوه موبایلش را به سمت صورتم گرفت و با آرامش خبر داد :«اگه #ایران برق صادر نکنه، وضعیت از اینم بدتر میشه!»
نمیفهمیدم چرا اینهمه سنگ ایران را به سینه میزند که از جا بلند شد، به سمت کمد کنار اتاق رفت و همانطور که شمعی را از جعبه بیرون میکشید، سر درددلش باز شد :«اونوقت یه عده شعار میدن #ایران باید از عراق بره! انگار #عراق رو ایران اشغال کرده! دولت اعلام کرده #قاسم_سلیمانی به درخواست رسمی ما تو عراق حضور داره. امام جمعه #بغداد تو خطبههای نماز جمعه گفته اگه ایران نبود، داعش #سامرا رو با خاک یکسان میکرد! ولی اینا فقط میگن ایران باید بره! انگار تو این کشور نبودن و ندیدن اگه حمایت ایران و #حاج_قاسم نبود، همون روزای اول بغداد هم مثل موصل سقوط کرده بود!»
💠 هنوز تمام ذهنم از وحشت امروز زیر و رو شده و از حرفهایش چیز زیادی نمیفهمیدم که تنها در سکوتی خسته نگاهش میکردم.
مقابلم شمع را روی زمین در شمعدانی نشاند و همانطور که کبریت میکشید، حرف دلش را زد :«انگار اصلاً نمیبینن الان ۱۳ ساله #آمریکا تو این کشور هر کاری دلش خواسته کرده! حالا که #ایران حریف داعش شده، آمریکا تو سرشون فرو کرده که ایران کشورتون رو اشغال کرده و باید بره!»
💠 از نور لطیف شمع، جمع دو نفرهمان رؤیایی شده و او هنوز دلش پیش #حاج_قاسم و ایرانیها بود که غریبانه آه کشید :«همین الان کلی از همرزمای ابوزینب ایرانی هستن! تا الان خیلیهاشون #شهید شدن...» و کلامش به آخر نرسیده کسی در خانه را کوبید و دست خودم نبود که وحشتزده از جا پریدم.
حس میکردم تعقیبم کردهاند و نورالهدی منتظر کسی نبود که با تأخیر از جا بلند شد و پشت در صدا رساند :«کیه؟» و صدای غریبهای قلبم را از جا کَند...
#ادامه_دارد
#سپر_سرخ
#رادان
#حجاب_بالندگی
#تولیدی_عس_زنجان
🌹روابط عمومی پلیس🌹
🆔https://eitaa.com/r_fe_darmyan
🌺این زن که خاک قم به وجودش معطر است
تکرار آفرینش زهرای اطهر است
تکرار آفرینش افلاک بر زمین
تکرار آفرینش عرش مصور است🌺
❇️خجسته میلاد مظهر عصمت و نجابت ، حضرت فاطمه معصومه(س)
و روز دختر بر تمام دختران عفیف ایران زمین مبارک باد.
#روز_دختر
#حجاب_بالندگی
#تولید_عس_استان_چهارمحال_و_بختیاری
https://eitaa.com/r_fe_darmyan
💠پرسش:
آیا در غارت خیمه های سید الشهدا (ع) حتی روسری های زنان اهل بیت هم به غارت رفت؟ یعنی نعوذ بالله حریم رسول خدا (ص) بدون حجاب در شهرها گردانده شدند؟
💠پاسخ:
پس از شهادت امام حسین (ع)دشمن به خیام اهل بیت حمله کردند و لباس های آن ها را به یغما بردند. اما این به معنای مکشوفه شدن سر نبود بلکه حجاب متشکل از چند پارچه از جمله چادر، مقنعه، نقاب و ... بود، دشمن حجاب اول را برداشت و صورت های آنان مکشوفه شد.
«سید بن طاووس» در «لهوف» نحوه انتقال اسرا را چنین نقل می نماید:
«سپس اهل و عیالی را که از امام حسین (ع) باقی مانده بودند حرکت داد. زنان را بر شتران بی جهاز سوار کرد. زنان در میان دشمنان با صورت های باز بودند، در صورتی که آنان امانت های بهترین پیامبران بودند.(1)
در «امالی» نوشته «شیخ صدوق» نیز کیفیت ورود خاندان رسالت به دمشق چنین توصیف گردیده:
«چون به شام رسیدیم روز روشن زنان و اسیران را صورت های باز وارد کردند.(2)
🌑آن چه که از رفتار و سخنان حضرت زینب (ع) و دیگر زنان اهل بیت (ع) بر می آید آن است که در این جریان تنها چادر رویین و یا نقاب از صورت زنان برداشته شده، نه این که سرهای زنان برهنه شده باشد؛ ازاینرو می بینیم حضرت زینب (ع) و دیگر زنان اهل بیت (ع) در سخنان خود از بیرون بودن موی سر خود شکایتی نکرده اند بلکه از این که صورت هایشان پوشیده نبوده و مانند دیگر زنان در سراپرده قرار نداشتند اظهار نارضایتی شدید می نمودند.
به عنوان نمونه حضرت زینب (س) خطاب به یزید می فرماید:
« ای پسر کسانی که جدّمان (پیامبر(ص)) اسیرشان کرد و سپس آن ها را آزاد نمود، آیا از عدالت است که تو زنان و کنیزان خود را پشت پرده بنشانی و دختران رسول خدا (ص) را به صورت اسیر به این سو و آن سو بکشانی، پوشش و حاجب آنان را بدرّی و روی آنان را بگشایی تا دشمنان آنان را از شهری به شهری ببرند و بومی و غریب چشم به آن ها دوزند و نزدیک و دور، شریف و پست، چهره آن ها را بنگرند.(3)
🌑بنابراین با توجه به مجموع آن چه گفته شد معلوم می شود زنان و دختران مانند حضرت زینب (س) پس از واقعه عاشورا حجاب و پوشش داشته اند و نهایت مطلبی که می توان در مورد زنان اسیر گفت این است که پس از واقعه عاشورا «مکشفة الوجوه» بودند یعنی صورت آنان باز بود و این که می بینیم در برخی از نقل ها آمده که زنان، سرهایشان پوشیده نبود به معنی بیرون بودن موهای آن ها نبوده بلکه این سخن به خاطر نداشتن چادر رویین از سوی زنان اهل بیت (ع) اظهار گردیده است.
پی نوشت ها:
1. سيد ابن طاوس، اللهوف على قتلى الطفوف، جهان، تهران، 1348 ش، چاپ اوّل، ص143
2. شیخ صدوق، امالی، کتابچی، تهران، 1376ش، چاپ ششم، ص166
3. شیخ طبرسى، احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، مرتضی، مشهد، 1403ق، چاپ اول، ج2، ص308.۸
#حجاب_زینبی
#حجاب_بالندگی
#پلیس_ترازانقلاب
#تولیدی_عس_کردستانبه کانال روابطعمومی ف.انتظامی شهرستان درمیان بپیوندید 👇👇
🆔https://eitaa.com/r_fe_darmyan
7.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥گفتگوی 2 بانوی تازه مسلمان دربارهٔ حجاب
🧕🏻خانم ادواردز مدیر فروش پروژه سینمایی جنگ ستارگان:
❌حجاب، مفهوم زيباييه چون سبب ميشه خانمها بيشتر با ايمان و مغزشون ارزشگذاری بشن
تا با قيافه شون! حجاب، زمینه را برای نقش آفرینی زن هموارتر میکنه!
🇺🇸خانم رزالی، بازیگر سابق هالیوود:
حجاب، عمل صالحیه که یادآور خداوند به دیگرانه!
#حجاب_بالندگی
به کانال روابطعمومی ف.انتظامی شهرستان درمیان بپیوندید 👇👇
🆔https://eitaa.com/r_fe_darmyan