eitaa logo
محمدرضا کائینی
598 دنبال‌کننده
142 عکس
19 ویدیو
2 فایل
ناگفته‌ها و یافته‌هایی در‌‌باره تاریخ و تاریخ‌سازان
مشاهده در ایتا
دانلود
محمدرضا کائینی
‍ ✒این قلم به مقتضای کنجکاوی خویش در مسائل انقلاب و نظام، از سالها قبل و مانند بسا دیگر، از فرجام خونین حاج احمد متوسلیان و اطرافیانش اطلاع داشت. فکر می‌کنم که برای نخستین بار، در دهه هفتاد بود که ماوقع را، از مرحوم سید علی‌اکبر محتشمی‌پور سفیر وقت ایران در سوریه شنیدم. مراوده با دوستان مخلص و صادقی چون حمید داودآبادی نیز، به خودی خود آدم را به ماجرا حساس می‌کرد. اینکه در طول این چهار‌‌دهه، از چه روی ماهیّت ماجرا و گمانه‌های احتمالی در باره آن، شفاف نشده، پرسشی نیست که پاسخ آن با من باشد، سخنم در این مقام، معطوف به امری دِگر است. همیشه پی جو بودم که حاج احمد، در چه دوره ای با پیشوند "شهید" به گفتمان رسمی ما بازخواهد‌گشت؟ باور داشتم که نام او، انرژی و هیجانی شگرف در خویش دارد و روزی ققنوس‌وار، از خاکستر غفلت‌ها و تغافل‌های ما برخواهد خاست! او در همه این سالها، خروشی به ظاهر خاموش داشت، اما کاملا قابل حس بود، بر شلتاق و تعدّی دشمن، بر کژکرداری خودی‌ها، بر در لاک ترس فرو‌رفتن و خموشی گزیدن خواص، بر ندیدن حقوق عوامِ بی‌تریبون. او روزی در افق محو گشت، اما کمتر کسی گمان می بُرد که گم شده است، همه فکر می کردند که جایی در حوالی ماست، می بیند و می شنود و احتمالا به عادت مالوف، حرص می خورد! فکر می‌کنم که مرد روزهای سخت، از قضا زمان خوبی را برای بازگشت انتخاب کرده است، بخشی از همگنانش که سالهاست خونین‌جامه به بر کرده اند، بخش دیگری نیز از دنیای او رفته اند و سازی دگر کوک می کنند، عده‌ای هم که از آغاز نبوده‌اند که بخواهند بمانند! او اما آمده، که برای همیشه حضورش را به رخ ما بکشد، جاودانه بودن و ماندن را لونی دِگر بخشد و شاید از نسلی دستگیری کند، که هزاران از آنها، دو دهه پس از کوچ او پای به وجود نهاده اند، اما دوستش دارند! آری، بوی پیراهن خونین کسی می آید. مقدمش مبارک باد. ♦️http://eitaa.com/r_kaeini
✒در هنگامه فردای جنگ‌تحمیلی، که عده‌ای مست توسعه وارداتی، تغییر ذائقه عمومی، ترک فرهنگ جهاد و ...الخ بودند، او یکی از معدود کسانی بود که می دانست این طاعون وحشی، چه بر سر دین و فرهنگ این مرزوبوم خواهد آورد! اگر فیلمِ عروس بهروز افخمی را دیده باشید، ردِّ دغدغه های سید مرتضی‌ آوینی در آن را، تشخیص خواهید داد. او در روزهای دفاع، که جوانان این مرز و بوم را سرخوش از خودیابی و خدایابی می‌دید، از درون طربی قُدسی را تجربه می کرد و نشاطی که در روایت‌های‌ فتح موج می‌زند، اما در پسِ آن، امروزِ ما را به نظاره و دریغ نشسته بود. سید در فردای جنگ، می‌توانست در ذیل عناوین پرطمطراقِ انقلابی، دکان تَکسّب باز کند، افاضات صدمن یک‌غاز بپراکند و حتی توان خود را در قالب انتقاد به سیستم بفروشد و نام و نانش را دائمی سازد، اما به قول خودش ترجیح داد که بر دامنه آتشفشان منزل گیرد، میز و سمت فرونهد و دوربین به دست به سوی دشت‌هایی شود، که هنوز جنازه‌هایش کاملا به استخوان مبدل نشده بودند و حتی مین‌هایش همچنان کار می کردند! در صبحگاه بیستمین روز از فروردین هفتاد و دو، یکی از همان مین های عمل نکرده، او را به بزم یارانِ رفته رساند و از تحمل رنج ماهها و سالیانِ بعد معاف کرد!...عجب، سی سال شد! ♦️http://eitaa.com/r_kaeini
🖋اشاراتی در باب واپسین مرحله از جنگ ترکیبی محمدرضا کائینی بنا بر اعلام فرماندهی نیروی انتظامی جمهوری اسلامی، هفته‌ای را که آغاز کرده ایم، آغاز مواجهه این نیرو با پدیده بی حجابی (به مفهوم جامع این کلمه) و ایضاً برهنگی است. در این‌باره، نکاتی مهم در خور تذکار می‌نماید، که لازم است بدان توجهی ویژه مبذول شود.  ۱. حجاب در اسلام، فلسفه‌ای روشن دارد. جعل این حکم از آن روی بوده است که فضای حاکم بر روابط اجتماعی را، کاملاً انسانی قرار دهد و ارتباطات عاطفی و جنسی افراد را، به حیطه زندگی شخصی و منازل ایشان سوق دهد، فعالیت اجتماعی سالم و مثمر را توسعه و تثبیت بخشد و از همه مهم‌تر، مانع از آسیب به قشر ارجمند و فعال زن گردد و از ابزارانگاری آن جلو بگیرد. مثال نقض این قاعده، جامعه غرب است. خوشبختانه حیلت و افسونگری آن بخش از عالم، هنوز نتوانسته بر این حقیقت آشکار سرپوش بگذارد که در آن خراب‌آباد آمار تجاوز ثانیه‌ای وجود دارد، بخش زیادی از انرژی مردان در جامعه صرف ارضای غریزه اصلی و نیرومند جنسی می‌شود و زنان را به لطماتی دچار می‌سازد که عمری از سوی آن‌ها واگویه نمی‌شود، چه اینکه رسیدگی محتوم و قطعی‌ای در پس آن وجود ندارد! آری غرب در پی این ظاهر فریبنده و بی تفاوت در روابط اجتماعی، چهره‌ای زشت را پنهان داشته است! از این گذشته حجاب حکمی اجتماعی است و مقابله با آن در واپسین مرحله از فریضه امر به معروف و نهی از منکر -که مستلزم اقدام عملی است- به اذعان کثیری از فق‌های شیعه، در شأن حکومت اسلامی است.  ۲. بی نیاز از تذکار است که بخش مهمی از مرتکبان به کشف حجاب در مقطع کنونی را، نوجوانانی کم مطالعه، تحت تأثیر رسانه‌های بیگانه یا فضای مجازی و البته پاک طینت و حق‌پذیر تشکیل می‌دهند، که نوع مواجهه با ایشان باید بس دقیق و حساب شده باشد، که البته امید می‌بریم که دستگاه‌های مسئول از جمله نیروی انتظامی، حساب آن را کرده باشند. نگارنده خود در بسیاری از محافل دانشگاهی، پژوهشی و حتی شبکه‌های اجتماعی، به کرات شاهد بوده است که این قشر از جامعه به‌رغم برخی کژتابی‌ها، نهایتاً به حقیقت گردن می‌نهد، به شرط آنکه درست به آن‌ها عرضه شود و در مخاطبه با ایشان، از تندی و اشتلم بیجا پرهیز گردد. به عقیده نگارنده رویکرد‌های قضایی در این پروژه، صرفاً باید متوجه نیرو‌های با یا بی واسطه گروهکی و یا شبه گروهکی باشد و در‌باره بقیه، صرفاً تذکار و تنبّه مؤثر مورد توجه قرار گیرد.  ۳. از آغاز اعلام نیروی انتظامی مبنی بر تصمیم خویش در مواجهه با بی حجابی و برهنگی، ده‌ها نبشته اعم از اندرزنامه، تهدیدنامه و حتی فحش نامه خطاب به این نیرو نشر یافته است، که روند برهنگی در جامعه تعطیل نگردد، گرچه در ماه‌های اخیر آشکار شده که بخش زیادی از چالش‌ها و حتی جنگ‌های ادعایی، عمدتاً در فضای مجازی اتفاق افتاده و نه در عالم واقع، اما در نهایت نباید از نظر دور داشت که در طول اجرای این طرح، ده‌ها مورد از تولیدات مسموم و محرک، حتی در قالب خیرخواهی از سوی برخی خودی‌های ساده‌اندیش در این زمینه تهیه و عرضه خواهد شد، با این هدف که نیروی انتظامی را از وظیفه ذاتی خویش بازدارد. بی تردید در این موارد، نیرو باید سعی کند که سریعاً به اطلاع رسانی پرداخته، نقاط ابهام را شفاف و آنچه را که از اساس دروغ است، برملا سازد.  ۴. در پروژه‌ای اینچنین حساس و سرنوشت‌ساز، همگان باید نیروی انتظامی را مدد‌رسان باشند. از خانواده‌هایی که نگران اخلاق و تربیت نوباوگان خویشند، تا دستگاه‌های فرهنگی و قضایی‌ای که در باب مقوله حجاب وظایف روشنی بر عهده دارند و اگر به درستی به انجام آن‌ها مبادرت می‌کردند، ماجرا شکلی اینچنین نمی‌یافت. این اخلاقی نیست که بار‌ها صرفاً نیروی انتظامی به میدان مبارزه با منکرات قطعی دلالت شود و سپس در عرصه‌های پرچالش و به شکلی سؤال‌برانگیز، تنها گذاشته شده و تمامی بار وقایع به آن نیرو حوالت گردد! ۵. و نهایتاً نگارنده امید می‌برد که این واپسین مرحله از جنگ ترکیبی دشمنان اسلام و نظام اسلامی، که از نیمه سال گذشته کلید زده شد، نهایتاً با توفیق نظام جمهوری اسلامی پایان یابد و باعث یأس بانیان ومتولیان آن گردد. هم آنان که با کشته گرفتن از ایرانیان، مواجب خود را افزون می‌ساختند و حساب‌های بانکی خویش را فربه می‌کردند! ♦️این یادداشت در نخستین صفحه از روزنامه جوان، در مورخه ۲۶ فروردین ماه ۱۴۰۱ درج شده است. http://eitaa.com/r_kaeini
محمدرضا کائینی
‍ ✒آشنایی و مصاحبتِ نزدیک و صمیمانه با زنده‌یاد مهندس سید ابوالحسن کاشانی فرزند شادروان آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی - که امروز در نود‌ و چهار سالگی بدرود حیات گفت- را از خوش‌اقبالی‌های خود می‌دانم. آن فقیدِ سعید از سنین نوجوانی و همراه با پدر پرآوازه خویش، در صحنه‌های سیاسی و مبارزاتیِ منتهی به نهضت ملی ایران حضور داشت و در یکی از آغازین تجربیات سیاسی خویش در شهر سبزوار، در حاشیه سفری تبلیغی و در آستانه انتخابات مجلس پانزدهم، توسط عوامل قوام السلطنه دستگیر شد. او را در تهران و حوالی پُلِ‌چوبی از ماشین پیاده و پدر را به بهجت‌آباد قزوین تبعید کردند! وی در ادوار خطیری چون: اعتراض به نخست‌وزیری هژیر، تبعید پدر به لبنان، ملی‌شدن صنعت‌نفت، قیام سی تیر، ریاست پدر بر مجلس شورای ملی، مواجهه او با دکتر‌مصدق در فقره اخذ اختیار قانونگذاری و دستگیری دشوار او در سال سی‌و‌‌چهار، همچنان در کنار او بود و از تمامی آنها، خاطراتی جذاب و شنیدنی داشت.‌ مهندس کاشانی در عرصه شغلی نیز، از کارنامه‌ای پرارج برخوردار بود و دو سد "جیرفت" و "ماکو" را مهندسی کرد، امری که به اذعان مرحوم هاشمی رفسنجانی رئیس‌جمهور وقت، طلسم حضور مهندسان خارجی در اینگونه پروژه‌ها را شکست و استعداد و توان متخصصان ایرانی را به نمایش گذارد. او در واپسین سالیان حیات، به بازسازی منزل تاریخی پدر در خیابان پامنار تهران پرداخت، که به مثابه یادگاری ارجمند از دوران مبارزات نهضت ملی، برای آیندگان به یادگار بماند. آن مرحوم علاوه بر این همه و در تاسی به پدر ارجمندش، بس نیک‌خُلق و متواضع بود و هماره دوستی و مراودت را، با همه وجود پاس می داشت. خوشحالم که در طول نزدیک به دو دهه آشنایی با آن زنده‌یاد، توانستم خاطرات فراوانی از وی را در قالب گفت‌وشنودهای مطبوعاتی به تاریخ بسپارم و راه را بر داوری منصفانه تر تاریخ‌پژوهان و علاقمندان، هموارتر سازم. روحش شاد و یادش گرامی باد. ✔پ ن: تصویر ذیل‌آمده، مهندس سید ابوالحسن کاشانی را در کنار پدر و در اواخر دهه ۳۰ نشان می دهد. عکس دوم، مربوط به اوایل دهه ۸۰ است. ♦️http://eitaa.com/r_kaeini
↖️دهه ۸۰. مهندس سید ابوالحسن کاشانی، در منزل شخصی. ♦️@rkaeini
محمدرضا کائینی
🖋آنان که عمری را در دلدادگی به کتاب سپری ساخته اند، بیش از دیگر اقشار جامعه، از حال و روز کنونی این موجودِ عزیز آگاهند. کتاب در این روزها، مخصوصا در سطح پژوهش های کلان و بنیادین، حال و روز خوب و به قاعده ای ندارد. این را از تیراژ آثار عرضه شده –که صرفا بازار چاپ های محدودِ دیجیتالی را گرم کرده- و ایضا فروخفتن خلق الله در مطالب موجز و البته عمدتا رطب و یابس شبکه های اجتماعی، می توان دید. به عبارت دیگر در میان مردم، مطالعه جای خویش را به تفرج و تفنن داده است و کمتر می توان از پی جویی مقولات اساسی سراغ گرفت. هم از این روی بر این باورم که عوام و خواص، هرگز نمی بایست فریب تعداد بازدیدکنندگان از نمایشگاه سالانه کتاب را بخورند و لاجرم باید برای حل این معضل، تدبیری بیندیشند. با این همه به نظر می رسد که در چنین شرایطی نیز، گونه هایی از کتب، باز نسبت به سایر پژوهش ها احوال بهتری دارند. در این میان تحقیقات های تاریخی، به ویژه آنان که روایت تاریخ معاصر ایران را در دستور کار دارند، از اقبالی بیش برخوردارند. این حالت هنگامی افزون می شود که این آثار حاوی ناگفته ها باشند، یا در خود تصاویر نادیده جای دهند و اسناد و اوراقی نویافته را به مخاطب هدیه کنند. این ادعا در باب توجه به مطالب تاریخی در شبکه های اجتماعی نیز صادق است و به عینه می توان آن را مشاهده کرد. برای التفات کنونی به تاریخ، دلایل متنوعی می تواند وجود داشته باشد. گذشته از جاذبه ذاتی، مهمترین آنها این است که بخش مهمی از ماوقع فرهنگ، سیاست و اقتصاد، به جا یا بی جا، به تاریخ ارجاع یا با آن توجیه می شود. در کار آثار تاریخی ما نیز اما، خلل های متفاوتی می توان یافت. نخست اینکه تاریخ پژوه شدن و به این عنوان در رسانه های رسمی و از آن بیشتر شبکه های اجتماعی اظهار لحیه کردن، بس ارزان و آسان می نماید. از این روی در سالیان اخیر، شاهد تولید انبوه افرادی با این صفت بوده ایم! تاریخ پژوهی به خواندن چند کتاب و نهایتا ارائه گزارشی ناقص و حتی کامل از مطالب آنها نیست، بل به برخورداری از قدرت اجتهاد تاریخی و شناخت مستدل سره از ناسره است، امری که در به اصطلاح تاریخ نگاری های امروز در حکم کیمیاست! مشکل دوم، رونویسی فزاینده این آثار از یکدیگر است. اگر کسی چند اثر در موضوعی واحد را ابتیاع و آنها را مطالعه کند، معمولا در می یابد که یکی مرجع بقیه است و مازاد بر هم، چیزی برای عرضه نداشته و ندارند. معضل سوم متروک ماندن برخی از مقولات مهم تاریخی است، که کمتر کسی به سراغ آنها رفته و از قضا تصور می رود که در باره آنها به حد کفایت گفته و نوشته شده است. وقایع دوران مشروطیت، نهضت ملی و انقلاب اسلامی، در زمره این حوزه های پژوهشی هستند. امروزه اگر گرایشمندان به گفتمان دینی و ملی، بخواهند به مخاطبان آثاری در خور اطمینان و کمتر دچار فضاسازی های رایج معرفی کنند، دشوار بتوانند عناوین متنوعی را به خاطر بیاورند. آنچه بدان اشارت رفت، تنها گوشه ای از آفات و تهدیداتی است که می تواند چراغ پرفروغ کتاب –که پیشینه ای بی بدیل و پرفروغ در این دیار دارد- را به تیرگی دچار سازد و راه را بر رونق آن ناهموار سازد و چنین مباد. ✔پ ن: این متن در صفحه نخست روزنامه جوان، در مورخه پنجشنبه21 اردیبهشت ماه جاری درج شده است. ♦️http://eitaa.com/r_kaeini
محمدرضا کائینی
‍ ‍ ✒نمایشگاه کتاب تهران، هنوز جای خوبی است... یادباد آن روز که در تقاطع کودکی و نوجوانی و در هنگامه برگزاری نمایشگاه کتاب تهران، پُرسان پُرسان خود را از اتوبان آهنگ (شهید محلاتی)، به منطقه پارک وی رساندم، با اتوبوس های یک یا دوطبقه و البته در مسافت زیادی نیز با خط یازده! محیط نمایشگاه برای چون منی که برای اولین بار به نظاره‌اش رفته بودم، بس شوق‌انگیز و مطبوع می نمود. اما دریغ از پولی در جیب، که بتوانم خرید دلخواهی داشته باشم. از آن روز، تنها یک کتاب نصیب بردم، که تا سالیان طولانی آن را داشتم. هنوز شیرینی آن لحظه، هر اردیبهشت مرا به آن میعادگاه می کشاند، چه اینکه در نمایشگاه گاه آثاری فتانگی و دلبری می‌کنند، که در روزهای عادی، کمتر می توان در کتابفروشی‌ها از آنها سراغ گرفت. تقریبا در سه دهه اخیر، هیچیک از نمایشگاهها را از دست نداده ام، حضور دو یا سه باره در هر یک، که کلیت آن را در یک روز نمی توان به دقت و موشکافی نگریست. اما ویژگی‌های نمایشگاه امسال: یک: همانگونه که انتظار می‌رفت، استقبال جمعیت فراوان می‌نمود، اما سرانه مطالعه همچنان پائین! نوشته بودم که خواص و عوام، نباید فریب سیاهی‌لشگر را بخورند. دو: قیمت کتاب، به ویژه آنها که در یکی دو سال اخیر به پیشخوان ها آمده اند، بس گزاف است. به نظر می رسد که در این فقره، کمک دولت به مخاطبان اصلی کتاب، استفاده از کتابخانه های روزآمد و استفاده مکرر از نسخه واحد، می تواند چاره ساز باشد. البته این معضل، چندان گریبان این قلم را نگرفت، چه اینکه ناشران و فروشندگان عمدتا از مخاطبان حقیر در فضای مجازی بودند و آثار را، یا هدیه کردند و یا با تخفیف فراوان فروختند. از لطف جمله‌گی‌شان سپاسگزارم، دریافتم که چقدر دوست نادیده دارم. سه: بی نظمی در معرفی غرفه ها، بخشی از ناشران و مراجعان را می آزرد. این امر اما، در گذشته نیز سابقه داشت. نمیدانم رفع و رجوع این فقره، چقدر برای متولیان دشواری دارد؟ چهار: برخی ناشران به گونه‌ای اعلام نشده، ژست تحریم برداشته بودند! این در حالی بود که هم آنان با استفاده از درگاهی که متولیان نمایشگاه برساخته بودند، روزانه فروش های کلان داشتند! تاریخ مصرف این ادا و اطوارها، تمام شده است! پنج: برخلاف پاره‌ای حدس‌ها و زمزمه‌ها درباره کشاندن پای هرزه‌پوشی و بدن‌نمایی گسترده به نمایشگاه، این پدیده در حداقل خویش بروز یافت. به گونه ای که فضای داخل و بیرونِ این مکان، کاملا متفاوت می نمود. انکشفَ که دلسوزان و دغدغه‌مندان اگر اراده کنند، می توانند فضا را تا حد فراوانی تغییر دهند. از قضا در چند نقطه از شبستان، مکان هایی برای اظهارنظر آزادانه در باره حجاب وجود داشت و گفت‌و‌شنود علاقمندان در جریان بود. دِگر نکته جالب اینکه اهالی بحث، کمتر به تشدّد و خشم با یکدیگر سخن می کردند، که این گامی به جلوست. من در چالش آنان شرکت نکردم، اما در یک لحظه دیدم که دختری بر یکی از وایت بردها نوشت: "کسی که با بی حجابی خود خانواده ها را از هم می پاشد، نمی تواند ادعای دلپاکی کند"، جالب بود. درمجموع گمان می برم که مروری بر مجموعه این نوشتارها، می تواند هم برای جامعه و به‌خصوص جوانان و هم برای مسئولان، مفید باشد. شش: نهایتا نمایشگاه کتاب، همچنان جای خوبی است. هم آثار متفاوت و متضاد در کنار هم مخاطب را به خویش می خوانند، هم بخش هایی برای تفرّج و تفنن دارد و هم برای اصحاب شکم‌گردی، بساط کباب ترکی و پیتزا و ساندویچ و...الخ مهیاست! امید می برم که این میعاد سالانه، همچنان بپاید و باورتر بیاید. ✔پ ن: در عکس ذیل آمده، نگارنده در غرفه نهاد کتابخانه های سراسر کشور است، که فرصتی یافت برای رفع خستگی و گپ‌و‌گفت با دوستان. ♦️http://eitaa.com/r_kaeini