ببوسمت ؟
حافظ بخوانم ،
قهوه دم کنم ،
بغلت بگیرم ،
بگو چه کنم که از قاب
عکست بلند شوی ؟
May 11
دُردانهی حیاتم ؛ 💙 -
وجودِ شما شبیه به استامینوفن میماند ،
خودش کارش را بلد است و بعد از
حس ِآغوشتان مخزنِ درد ما درمان میشود .
اعتیاد آوردهام به مُسکنِ بودنتان ،
زیبایِ من به وقت نبودنت خمار میشوم ،
خیابان های شهر را در پی تصور ِنگاهت
دوره کرده ام ، همچو رهگذری که
بهانهاش دیدنِ چشمهای آشنای
خویش است، خاطراتمان
را مکررا تکرار میکنم .
حسِ لمسِ دستانت،
لبانت و صدایت آرامش را تزریق میکند
بر تنِ این آوارهی دورمانده از وطن .
سکوتم پر از فریادِ خواستنت شده است،
من نداشتنِ شما را بلد نیستم
آیا حضورِ حاضر ِغایب شنیدهای ؟
من مصداقِ همان مصرعِ،
من در میانِ جمعُ دلم جای دیگریست
شدهام؛ فاصلهی بینِمان را کم کن من
بیفاصله از شما نفس میخواهم ♥️ .
برسد به دست دلیل زندگیمان : )
وقتي تو باشي . .
زندگی برایم زیباست ؛
عاشقی برایم با معناست ؛
وقتي تو باشي . .
قلبم بی آرزوست ؛
ای تنها آرزوی من در لحظه تنهایی . .
وقتی تو عزیزدلم باشی . .
همدمم باشی . .
سرپناهم باشی . .
طلوع آفتاب برایم آغاز یک روز پر ؛
خاطره دیگر با تو است . .
تو هستي ؛ برای من هستي ؛
تا آخرش همه هستيام هستي
حالا من هستم و یک عشق پاک در قلبم !
وقتي تو باشي ؛
عشق همیشه در وجودم زنده است: )))