جهاد تبیین، فریضه واجب در شرایط کنونی نماینده محترم مردم ایلام در مجلس خبرگان رهبری با اشاره به اینکه جهاد تبیین اولویت اول در شرایط کنونی است ،گفت : کارکنان پلیس با جانفشانی و نثار خون خود مایه عزت و اقتدار کشور هستند. به گزارش روابط عمومی استان ایلام، آیت الله "سعیدی گلپایگانی" در جمع کارکنان انتظامی استان ایلام با تسلیت ایام سوگواری حضرت فاطمه زهرا (س) اظهار داشت: اگر جهاد تبیین در حادثه عاشورا نبود دشمنان اسلام عاشورا را در کربلا دفن می کردند. وی با اشاره به حادثه کربلا و رشادت های حضرت زینب (س) در واقعه دشت نینوا، اضافه کرد: این کاروان حسینی با سرپرستی حضرت زینب (س) و خطبه های آن بزرگوار و امام سجاد (ع) بود که فجایع کربلا را بازگو و منتشر کرد و اگر جهاد تبیین نبود ما امروز نمی توانستیم تمام حقایق کربلا را درک کنیم. وی در ادامه هدف دشمن در جنگ نرم را ایجاد یاس و نا امیدی در جامعه و کم ارزش نشان دادن دستاوردها و موفقیت های کشور دانست و بیان کرد: جهاد تبیین بهترین راهکار برای مقابله با هجمه های دشمن در جنگ نرم است و از این طریق می توان به سوالات و شبهات مردم به خصوص قشر جوان پاسخ های منطقی داد. نماینده مردم ایلام در مجلس خبرگان رهبری به اتحاد دشمنان داخلی و خارجی در دشمنی با ایران اسلامی اشاره و تصریح کرد: دشمنان داخلی و خارجی با اتحاد و به راه انداختن جنگ ترکیبی و شناختی می خواهند مردم را در مقابل نظام و انقلاب قرار دهند لذا باید حواسمان جمع و بصیرت و آگاهی خودمان را ارتقاء دهیم. آیت الله سعیدی گلپایگانی در بخش دیگری از سخنان خود به جهاد تبیین در سیره فاطمی اشار

🇮🇷 مراسم تشییع پیکرهای مطهر ۴۰۰ شهید والامقام گمنام همزمان با سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) در تهران و استان های سراسر کشور 🏴 مراسم تشییع ۲۰۰ شهید گمنام در تهران، روز سه شنبه ۶ دی ساعت ۸ صبح مقابل درب اصلی دانشگاه تهران با حضور مقامات لشکری و کشوری برگزار خواهد شد. سپس کاروان پیکر شهدای گمنام توسط مردم تا معراج شهدا بدرقه می شود. 🇮🇷ما را در کانل آتش به اختیار دنبال کنید🏃‍♂🏃‍♂ @atashbekhtyar

🎥 لحظاتی از مستند "دست خدا" باحضور مرحوم امیرسرلشکر سلیمی 🔺به مناسبت ۵ دی سالروز زلزله دلخراش بم #نسل_سرافراز ۱۱ 🇮🇷ما را در کانل آتش به اختیار دنبال کنید🏃‍♂🏃‍♂ @atashbekhtyar

یاران همه رفتند ، افسوس ، که جامانده منم #سردار_دلها #اقتدار_امنیت #شهید

*عبرتی شگفت انگیز از گردش روزگار* در زمان به قدرت رسیدن صدام در عراق، از جمله احزاب مخالف صدام، حزب سوسیالیست بود که صدام دستور قلع و قمع اعضای آن را به برادر ناتنی خود *برزان تکریتی* سپرده بود. یکی از دستگیر شدگان این حزب، *میاده* زن جوان ۲۲ ساله و شوهرش بودند که هر دو به اعدام محکوم شدند. *میاده* نُه ماهه باردار بود و روزهای آخر بارداری خود را طی می‌نمود که قبل از اعدام نامه‌ای برای *برزان تکریتی* برادر صدام می‌نویسد، و از او در خواست می‌کند که اعدامش را تا زمان تولد بچه به تأخیر بیاندازند. *برزان* قبول نکرد و در جواب نامه‌ی *میاده* نوشت: جنین داخل شکمت هم باید بمیرد و با تو دفن گردد .... *میاده‌* که روزهای آخر بارداری را طی می‌کرد، در روز موعود به پای چوبه‌ی دار رفت و التماس‌های او تاثیری در تاخیر حکم اعدامش نداشت. خانم *میاده* در حین اعدام، بالای دار وضع حمل کرد و فرزند پسری با بند ناف به روی تخته، به پایین افتاد. *رضیه* زنِ زندانبان، با اشاره‌ی رییس زندان، طفل را در لباس‌های مادرش پیچیده و به گوشه‌ای منتقل کرد!!! آقای *برزان* برادر ناتنی صدام پس از اجرای حکم اعدام از رییس زندان، حال و روز خانم *میاده* و جنین‌ش را جویا شد و گزارش خواست. رییس زندان نیز در گزارش نوشت: جنین با مادر در چوبه‌ی دار ماند تا مُرد ... رییس و پزشک زندان و *رضیه* زنِ زندانبان، با هم، هم‌قسم شدند که همدیگر را به *برزان تکریتی* نفروشند و توافق کردند که *رضیه* نوزاد را به خانه‌اش ببرد و با راضی کردن شوهرش شناسنامه برای کودک بگیرد. از آن‌ پس، همه نوزاد را *ولید* می‌خواندند. سال‌ها گذشت و *ولید* بزرگ شد. برادر خانم *میاده* (دایی واقعی ولید) در آلمان زندگی می‌کرد و سال‌ها پیشتر، خبرهایی درباره‌ی خواهرزاده‌اش *ولید* از *رضیه* زنِ زندانبان دریافت کرده بود. او در سال ۲۰۰۳ میلادی و پس از سقوط رژیم بعثی صدام به عراق برگشت تا یادگار خواهرش *میاده* را پیدا و با خود به آلمان ببرد و از روی آدرس و نشانی‌هایی که *رضیه* داده بود او را یافت. *ولید* قبول نکرد که، به آلمان مهاجرت کند و گفت: *رضیه* مثل مادرم هست، او جان مرا نجات داده و زحمت بسیاری برای من‌ کشیده، هرگز تنهایش نمی‌گذارم. این اتفاق زمانی بود که *رضیه* بازنشسته شده بود. خانم *رضیه* با خواهش از مسوولین، *ولید* را به جای خود، به عنوان زندانبان و مأمور زندان استخدام می‌کند. ملت عراق ، افراد حزب بعث را یکی پس از دیگری دستگیر می‌کردند، از جمله دستگیر شدگان *برزان تکریتی* برادر ناتنی صدام بود. از قضای الهی، *ولید* پسر خانم *میاده* ، مسئول مستقیم سلول *برزان تکریتی* شد و همانجا بود که قصه‌ی مادر و فرزند درون شکمش را برای *برزان* تعریف کرد و گفت: حال آن فرزند من هستم!. آقای *برزان* با شنیدن این داستان از زبان *ولید* ، از خود بیخود شد و به زمین افتاد ... پس از صدور و تأیید حکم اعدامِ *برزان* ، *ولید* به عنوان زندانبان، مأمور اجرای اعدام او شد و با دست خود *طناب دار* را بر گردن *برزان* انداخت. بدین‌سان دست حق و عدالت، ستمگر بی‌رحم را از جایی که گمان نمی‌کرد، به سزای اعمالش رساند. یقیناً روزگار به گردن‌کِشان و ظالمان مهلت می‌دهد تا شاید برگردند، ولی فراموشی در کار روزگار و در جزاء و کیفر أعمال ستمگران و دیکتاتورها وجود نخواهد داشت. برگرفته از نوشته‌های *پاریسولا لامپوس* معشوقه‌ی صدام حسین رئیس جمهور معدوم عراق. *آنقدر گرم است بازارِ مکافات عمل* *چشم اگر بینا بود، هرروز، روز محشر است* ((صائب تبریزی))