💥کی قانون رو زیر پا گذاشته که ایشون رو سرکار نگه داره ؟؟ 💥تو خود حدیث مفصل بخوان 🌀 رسانه باشیم و در روشنگری لااقل یک نفر شریک باشیم .

💥آقای قالیباف مقام معظم رهبری،پاسخ حرف های امروزتون رو قبلاً دادند. 💥کی باید پیگیر می شد ☺️ 🌀 رسانه باشیم و در روشنگری لااقل یک نفر شریک باشیم .

افراد معتبر دینی اخلاقی که به خدا زنده شدند .... نه بعضی از شبکه های تفسیر قرآنی ، ماهواره ای که به شیطان زنده شدند و تمام قرآن را رحمت خدا و از عذاب خدا خودشان را جدا کردند اینجاست که شیطان وارد شده ... @raf_e_shob_he @raf_e_shob_he

میگن زمان شاه مردم نمی‌ترسیدن و راحت زندگی می‌کردند....این گوشه کوچکی بود....اگر از مادر بزرگها بپرسید دست بوس آن شاه فقط در رفاه کم برخوردار بودند شاه همه امکانات را در نزد خودش ضبط میکرد...و گوشه دیگر خان ها بودند که گندم را می‌گرفتند از رعیت ،،فقط به اندازه قوت یک سال میدادند. 😳 ....فیلم دادا را ببینید ..... @raf_e_shob_he

از مرگ برگ‌ها پاییز چه قصه‌ی عاشقانه‌ای می‌سازد... :) 🍁 @raf_e_shob_he

' 🔰تفاوت #نیاز و #توقع در فرزند! چجوریه که بچه‌ها گستاخ میشن؟...😱 🔴حتما ببینید؛ پیشنهاد ویژه...👌 #دکتر_سعید_عزیزی #تربیت_فرزند 📣#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ

. 💫این کلیپ رو حتماببینید...👆 ⭕️مخصوصا الان که با مشکل #برق مواجه هستیم... 📣#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ به ما #بپیوندید 👇👇 @raf_e_shob_he @raf_e_shob_he

. ❌⚠️هشدار پیامبر به #پدرمادرهای_آخرالزمان! استاد پناهیان دقیقا برای زمان ما 🤔👈 آیا شما مصداق این سخن رسول خدا هستید؟ 📣#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ به ما #بپیوندید 👇👇 @raf_e_shob_he

‌ چه خبر از مملکت؟ هیچی حسن روحانی بال درآورده🤣 ‍ 🔴خاطرات جدید منتشر شده جدید حسن روحانی و روایت او از نامزدی در انتخابات: خواب می‌دیدم دو بال داشتم آمادهٔ پرواز بودم ▪️سایت حسن روحانی داستان نامزدی او تا ریاست‌جمهوری را در چند بخش منتشر کرده که شروع آن روایت خوابی است که او دیده:گرم خواب بودم. هنوز به سحر ساعتی مانده بود. خواب می‌دیدم: دو بال داشتم. آمادهٔ پرواز بودم. سیدی را دیدم؛ سیدمحمد خاتمی… محزون بود و در خود فرو رفته. خواستم سر صحبت را باز کنم تا او را از حزن بیرون آورم: بگذارید شما را ببرم به بالا، به آسمان! ▪️با بال چپم (هر دو دستم به بال بدل شده بود) آقای خاتمی را زیر بالم گرفتم و او را بردم به بالا، به آسمان! به باغی از گل‌های رنگارنگ و بسیار در افق. سید از حزن بیرون آمد. او را از آسمان به سرزمینی پر از گل بازگرداندم؛ سپس به سمت مسجدی روانه شدم. در ورودی مسجد ملخ‌های زیادی را دیدم؛ با بالم آن‌ها را راندم. پیرمردی به من گفت حیف نیست از این بال برای دور کردن ملخ‌ها استفاده می‌کنی! رهایشان کن! ▪️از خواب پریدم. سحر شده بود و هوا هنوز گرگ و میش بود. دقیق به یاد ندارم اما دی‌ماه ۱۳۹۱ بود. 🌀 رسانه باشیم و در روشنگری لااقل یک نفر شریک باشیم .