eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی👈 آنتی شایعه ( رفع شبهه)👌
707 دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
16.7هزار ویدیو
72 فایل
بـا بـه إشـتــراڪـ گـذاشـتن لینـڪـ ڪـانـال ،در ثـــوابــــ نـشـــر مـطـالــبـــ شــریـڪـ بــاشـید این کانال شهید،کاملا مردمی است و به ارگانی وابسته نیست. خادم کانال ↙️ Ante_hsaye
مشاهده در ایتا
دانلود
8.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.خوابیدن به پهلوی راست اسلام ۱۴۰۰ سال پیش چنین توصیه کرده که برای داشتن خوابی آسوده باید به پهلوی راست خوابید. نکته ای که پزشکی نوین جزء کشفیات جدید خود میداند!‼️ ❇️ اسلام دین عقلانیت است" 🌷خانه ی سبزآبی🌷 @khaneyesabzabi ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
روح شکرگذاری در انسان مهارت مدارا کردن، تولید میکند. اهل مدارا کسانی هستند که: بر اشتراکاتشان با دیگران تمرکز کرده و از ضعفهایشان عبور میکنند. لذا سخت گیری و اختلاف در زندگی اهل مدارا وجود ندارد. ا🇮🇷👇 ••••••••••♡♡♡♡••••••••••🆔https://eitaa.com/joinchat/2028601538C14264c1e4a ••••••••••♡♡♡♡•••••••••••
انسان شناسی ۳۲۸.mp3
10.78M
۳۲۸ | آدمهای سخت گیر محبوب نیستند! و کسی در کنارشان احساس آرامش نمی کند. سخت گیری یعنی چه؟ ریشه سخت گیری چیست؟ آیا من هم انسان سخت گیری هستم و نمیدانم؟ ا🇮🇷👇 ••••••••••♡♡♡♡••••••••••🆔https://eitaa.com/joinchat/2028601538C14264c1e4a ••••••••••♡♡♡♡•••••••••••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زوزه کشیدن این جهود، دلنشین ترین ملودی آرامبخش عالم است چقدر گفتم مراقب قاسم سلیمانی باشید😂 حیفه از دست بدید حیف.. 👇🇮🇷😁 🌀این روزها همان همراهی مسلم در زمان امام حسین(ع) است ا🇮🇷👇 ••••••••••♡♡♡♡••••••••••🆔https://eitaa.com/joinchat/2028601538C14264c1e4a ••••••••••♡♡♡♡•••••••••••
6.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شیخ زکزاکی: ان‌شاءالله ایران زمینۀ ظهور امام زمان را فراهم می‌سازد ♦️خیلی خوشحالم که می‌بینم این چنین جمعیتی از جریان مقاومت حمایت می‌کند و در اینجا حضور پیدا کرده‌اند. چیزی غیر از گفتن متشکرم ندارم. 🔹بدانید که ما در این دنیا برای آزمایش آمده‌ایم. ۸ سال گذشته ما در یک آزمایش بزرگ بودیم که به خیر گذشت و ان‌شاءالله جمهوری اسلامی ایران بتواند تحول را در همه دنیا از جمله آمریکا، اروپا و سایر کشورها ایجاد کند تا زمینه برای ظهور حضرت مهدی(عج) فراهم شود. ا🇮🇷👇 ••••••••••♡♡♡♡••••••••••🆔https://eitaa.com/joinchat/2028601538C14264c1e4a ••••••••••♡♡♡♡••••••••••• 🌟مقصد توحید از گذرگاه می‌گذرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴مردم مظلوم فلسطین با امید آزادی کشورشون زنده هستن اسلام دین رأفته.فرصت دادیم از هر جا اومدین برگردید همونجا. ازیه جایی بعد هر جهودی بمونه تو وطنمون خونش گردن خودشه ا🇮🇷👇 ••••••••••♡♡♡♡••••••••••🆔https://eitaa.com/joinchat/2028601538C14264c1e4a ••••••••••♡♡♡♡••••••••••• 🌟مقصد توحید از گذرگاه میگذرد!!
7.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 اعتراف محسن سازگارا به عدم توان رویارویی رژیم صهیونیستی با ایران؛ اسرائیل توانایی حمله به ایران را ندارد! 🔹 محسن سازگارا کارشناس پای ثابت شبکه صهیونیستی اینترنشنال: 🔹دیگر در میان اسرائیلی‌ها و کشورهای عرب نمی‌توان صحبت از صلح کرد! 🌀این روزها همان همراهی مسلم در زمان امام حسین(ع) است ا🇮🇷👇 ••••••••••♡♡♡♡••••••••••🆔https://eitaa.com/joinchat/2028601538C14264c1e4a ••••••••••♡♡♡♡•••••••••••
🔴 خبرنگار بی‌شرفی که دروغ کثیف سر بریدن کودکان اسقاطیلی رو منتشر کرده نه فیلمی داره نه عکسی و نه حتی با چشم خودش دیده! 🔹‌ میگه همه اینا رو از سربازای حرومی شنیده فقط! اون هم در عصر گوشی های هوشمند نه عکس گرفتن نه فیلمی! 🔹‌ ‏ ارتش اسرائیل در پاسخ به پرسش خبرگزاری آناتولی درباره ادعای «سر بریده شدن نوزادان و تجاوز به زنان اسرائیلی»: هیچ اطلاعی که موید چنین ادعایی باشد در دست نداریم! 🔹‌ این هم برای بی مغزهایی که هر خبری رو بدون سند و عکس از اینترنشنال کثیف باور میکنن! 🌀این روزها همان همراهی مسلم در زمان امام حسین(ع) است ا🇮🇷👇 ••••••••••♡♡♡♡••••••••••🆔https://eitaa.com/joinchat/2028601538C14264c1e4a ••••••••••♡♡♡♡•••••••••••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗یوزارسیف💗 قسمت۲۲ مامان اومد روی تختم کنارم نشست وگفت:خدا مرگم بده مادر ,این چه حالی هست,مثلا عروس هستی هااا,پاشو پاشو یه اب به سروروت بزن ,خوبیت نداره مامان...هنوز نه به داره ونه بباره فکر کردی رفتی خونه بخت؟خنده ای کرد وادامه داد دلت برا ما تنگ شده؟؟ از روتخت بلندشدم سرم را گذاشتم تواغوش مادر وزدم زیرگریه وبین هق هق هام شروع کردم به گفتن:مامان شما وبابا که اینجوریا نبودین,اخه اگه من عروسم چرا هیچ کس نظر من را نخواست ,بریدین ودوختین حالا حالا... مادرم پریدم وسط حرفم وگفت:نه دختر...این حرفا چیه؟؟مگه همین الان ما بله را گفتیم که تومجلس,عزا گرفتی؟؟بابا ...حاج محمد یه حرفی زده...بی احترامی بود اگه ندیده ونشناخته میگفتیم نه...بزار بیان...حرفاشون رابزنن شاید هم به دلت نشست...اگه هم ننشست ,این غصه نداره که یه بهانه میتراشیم ومیگیم نه...اینکه عزا گرفتن نداره گلم... بااین حرف مامان یه بوس از لپ سرخ وسفیدش گرفتم وبلند شدم وگفتم:باش...فقط بابا یه بار گیر نده بگه الا وبالله همین... مامان زد زیرخنده وگفت:انگاری از همین الان میخوای جواب رد بدی هااا,بعدشم هنوز بابات را نشناختی,بابا اگه حرفی زده خیر وصلاحت را میخواست اگرم بفهمه که تو نظرت منفی,هست ,مطمین باش خلاف نظر تو کاری نمیکنه...مگه ما چند تا دختر داریم؟؟چند تا زر زری گل داریم هااا؟؟ لبخندی زدم ورفتم طرف دسشویی تا ابی به دست وروم بزنم...امشب عید بود وهیچ چیز نمیبایست شادی تولد پیامبرص را خراب کنه حتی خواستگاری علیرضا... اما غافل بودم از بازی روزگار... 🍁نویسنده:ط حسینی🍁 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗یوزارسیف💗 قسمت۲۱ از وقتی قضیه را بابام گفت,خودم را تواتاق حبس کردم تا بفهمند که من ناراضی هستم,لامصب اگه کس دیگه ای بود میتونستم به سمیه زنگ بزنم وکلی درد دل کنم,اما الان پای علیرضا درمیان بود ومن کاملا میدونستم که سمیه یه جورایی چشمش دنبال این اقا پسرهست,وای وای اگر سمیه میفهمید کل موهای ی سر من را یکی یکی میکند...اخه چی فکر میکردم وچی شد... داشتم دیونه میشدم که بابا به دلیل مهمانهای شب ,زرگریش را نرفت ورفت دنبال خرید سفارشهای ریز ودرشت مامان ومادرهم بلا فاصله بعداز خداحافظی بابا,سریع رفت سراغ تلفن وبه بهرام وبهمن زنگ زد وخبر مسرت بخش را گفت ,مشخص بود بهرام از پشت تلفن مدام داشته های مالی حاج محمد وعلیرضا را بالا وپایین میکرد واما بهمن مشخص بود منطقی تر برخورد کرد وهمه چی را منوط به نظر خودم دانست اما هر دوشون قول دادند امشب به تنهایی بیان,چون اونطور که معلوم بود ,مراسم خواستگاری رسمی نبود ,فقط یه جور اشنایی بود.. یک ساعتی گذشت ومامان که به همه خبر داده بود تازه یادش افتاده بود که منم هستم ومنم ادمم وباید نظر منم بخواد...اروم در را باز کرد,من چشام را بستم وطوری وانمود کردم که خوابم,اما مامان ارام امد داخل در رابست واهسته گفت:زری...زری جان... تا دستم را از رو چشام برداشتم وچشمهای سرخ شده ام را که حاکی از گریه کردن بود ,دید زد روی گونه اش وگفت: 🍁نویسنده:ط حسینی🍁 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸