eitaa logo
منبع رفیق شهید من🍁
3 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
564 ویدیو
23 فایل
*بسم رب الشهدا و الصدیقین* رهبر معظم انقلاب: امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست. لینک کانال در گوگل: https://eitaa.com/rafigh_shahide_man ناشناس: https://harfeto.timefriend.net/16688739822343
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ضامن اهو
از خواب بیدار میشود،نگاه گیجش را بین اتاق می دهد.صدای نگران کسی او را به خود می آورد. ...:خوبی؟😢 _: آره خوبم.بخواب. افکارش در ذهنش نقش می بندد. *داری نابود میشی.به خدا حالت مثل قبل نیست* *میفهمی چی میگم دخترمو پیدا کردم* *این سفر اولین سفری که رفتم* برای اینکه این حرف ها را هضم کند هوا و اکسیژن میخواهد. به بالکن میرود و نفسش را بیرون میدهد.با دستی که روی شانه اش حس میکند ، برمیگردد و لبخندی که دلگرمش کند میزند و اورا به آغوشش میکشد.احساسی که در خواب دیده بود را میبیند. * همقدم به سمت خانه حرکت میکنند و در راهی که میخواهد برود صدای بوق ماشین اورا به خود می آورد و با شدت پرت می‌شود به سمت گارد کنار خیابان. با دیدن صحنه ی روبه رویش با بغض به سمتش میرود و سرش را در آغوش می‌گیرد،با تمام توان خود صدایش میکند:مرضیهههه😱 😨 رمانی از ژانر اکشن😵 غمگین😭 طنز🤣 و 😉 😍 🌈🌏 🤭 (زود عضو شو تا لینک پاک نشده.🤗🤫) لینک کانال @paeez_eshg
هدایت شده از ضامن اهو
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 کنید که بالاخره رمان های ماکانی اومد رمان زیبای یه لحظه نگام کن رمانی پر از جدال پر از عاشقانه هایی زیبا پر از هیاهو پر از هیجان شیطنت رمانی که حتما عاشقش میشید به اسم یه لحظه نگام کن🌸🍃 با قلم پاک: یه_لحظه_ نگام_ کن_در_کانال_نبود_ لف_ بده🌸🍃🌸🍃 قسمتی از رمان:👇🍁 - بامن ازدواج میکنی؟ امیر با تعجب تقریبا سرم داد زد: - چی؟! بغضم شکست با بدبختی زار زدم: - آقا امیر کمکم کن، به دادم برس، عقدم کن از دست عموم نجاتم بده. هرچی بخوای بهت میدم. پول، خونه، ماشین، هرچی بخوای... امیر بلند زد زیر خنده، وقتی قشنگ خنده هاشو کرد از جاش بلند شدو روی میز رو صورتم خم شدو گفت: - داستان قشنگی بود، بده رمان کنن برات، قشر جوان بدجور دنبال این چرتو پرتان. بعد عصبی تو صورتم غرید: - دوبار، دوبار بیشتر توروت نخندیدم فک کردی خبریه؟ فک کردی عاشق چشمو ابروتم؟ از آدمای کنه و دروغگو مث تو تو زندگیم زیاد دیدم.ترجیحا دیگه دورو برم نبینمت! و بدون توجه به من که به پهنای صورت اشک میریختم رفت...... https://eitaa.com/joinchat/3699048604C7e4a43b230 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 .
هدایت شده از ضامن اهو
راوی گذشته ای تلخ🖤 اتفاق های متفاوت جوانانی👱‍♂ که در تکاپوی جوانی هستند رفیق👫 هایی که دوستیشان به گذشته ای دور برمی گردد و همین دوستان درگیر دعوایی بد می شوند😡🤬 دعوایی که منجر به جدایی دو دوست می شود 💔🖤 قسمتی از رمان:👇👇 کیان: بابا من دختر عمو رو دوست ندارم اون مثل خواهرم می مونه👫 زهرا: خدایا کیان خیلی برام مهم... ایندش از همه چی برام مهم تر🤲🤲🥺 مهراد: با اینکه هوا سرد بود برای من مثل باد بهاری بود🌸😞 کیان: چطور پا بزارم روی دل مهراد❤️🚶‍♀👣 سمانه : من به شما علاقه ای ندارم 💔🖤 مهراد: دیگه نمی خوام تو رو ببینم پاتو از زندگیم بگک بیرون 😡🤬 کیان : مهراد مراقب باش مهررررررررررررادددددد😨😱😨😱😰 مهراد: واییییییییییی نه😱😨😰 کیوان: میدونم با گفتم این حقیقت تخم کینه رو تو سینه هر سه شما می کارم🤭😔 کنجکاو شدی نه خب بیا کانال زیر ادامه رمان بخون زرنگی همه رو می خوای تو بنر بخونی بیا کانال زیر پشیمون نمیشی 👇👇👇👇@farar_az_eshgh_novel
هدایت شده از ضامن اهو
سلام بزرگوار یک کانال دارم یک رمان جذاب می زاره هم عاشقانه هم امنیتی قسمتی از این رمان رو بخون بعد عضو شو تا ازدست ندادی 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 (رمان عشق به وطن ) مهرانه :داشتیم با خانواده چایی میخوردیم !یک دفعه یک پیااام اومد دد از جام پریدممم وااای مهنا : مهرانه !حالت خوبه ؟ مهرانه :آ آ ر ره خ و ب م مهنا : مهرانه: با خوندن پیام سریع رفتم بالاتو اتاقم 😖 می خواستم زنگ بزنم به دکتر توفیقی استادم ولی .... پ'ن :یعنی چه پیامی اومده بود! ادامه دارد ...🍃 ______________________________ مهرانه ومهنا خواهر های محمد هستن ☺️ رسول عاشق میشه 🤣بیاو ببین قصد ترور ... دارن 😢 راستی رمان بچه مهندس هم می زاریم اگر با سریال بچه مهندس اشنا نیستی تو این کانال میتونی هم رمانش رو بخونی هم باهاش اشنا بشی 😉☺️ ادامه ی رمان در https://eitaa.com/joinchat/3100180637C340f3ade9e ورود اقایان ممنوع 🚫
هدایت شده از ضامن اهو
• بکوشید تا عاشق شوید ؛ چرا که مسیر عشق بی انتهاست . . مبدأش‌کربلا‌و‌مقصدش‌تاخداست🌿'! <شھید‌‌علۍ‌رضوانۍ🤍'> • •|https://eitaa.com/joinchat/562888871C495c4beb3e 🔗! • اینجا‌همہ‌ا‌ز‌شہادت‌مۍ‌نویسند . . '💛' '🖐🏽' '🌸' 🌾' '🌱' '🕊' 🎈🇮🇷! •|https://eitaa.com/joinchat/562888871C495c4beb3e 📻!- •|https://eitaa.com/joinchat/562888871C495c4beb3e📻!-
هدایت شده از ضامن اهو
به نام خدا برای بار آخر میپرسم دوشیزه ی مکرمه سرکار خانم نگین مهرپرور ایا به بنده وکالت میدهید شما را با مهریه ای که خوانده شد به عقد دائم آقای....... یک دفعه صدای تیر اندازی شنیدیده شد از جام پاشدم و به سمت در دویدم که یک دفعه ......و سیاهی مطلق آخرین صدایی که شنیدم صدای فریاد کسی بود که اسمم رو صدا میزد https://eitaa.com/joinchat/3565879427C0f453dedea عضوشو بخون عاشقانه هایی بی نهایت...
هدایت شده از ضامن اهو
پایان تبادلات گسترده ضامن آهو🌱✨ آیدی : @neoteric 🍒🦋 (آقا پیوی نیاد✨) بنر های معرفی شده از نظر اخلاقی تایید شدن:) 😄 خیالتون راحت... فعالیت بعد از یک ربع آزاد✅
هدایت شده از ضامن اهو
مامان تا منو دید با عصبانیت پرسید: سینا راست میگه؟ - چی رو؟ سینا به جای مامان جواب داد:همین که رفتی قاطی مذهبیا. با اعتماد به نفس گفتم:بله... مامان و سینا از عصبانیت سرخ شده بودن... لب تر کردم به صحبت... - زندگی من از همون شبی که آقا سینا قصد جون منو داشت تغییر کرد. با پوزخندی بهش خیره شدم... مامان سریع پرسید:چ... چی؟ سینا با لکنت گفت:سوء تفاهم شده رزیتا جون...! - سوء تفاهم؟ نه مامان جان... دوازده روز پیش این آقا منو تو یه منطقه دورست گروگان میگیره.چرا؟ به خاطر استخدام من توی بهترین بیمارستان تهران. ابروئی بالا انداختم و ادامه دادم:مامان جان... یکم اطرافتو نگاه کن. دو نفر چشم دارایی های شما رو دارن. بابا،کیانا و بچه هاشون از ارث محروم کرده. اون از وقتی که خبر قبویم تو رشته پزشکی پخش شد و جولینا اومد سراغم اینم ازاین دفعه... می خوای ادامشو بخونی؟ 🌱😄 @roooman
هدایت شده از ضامن اهو
آغاز تبادلات گسترده ضامن آهو🌱✨ اد تبادلات می شم:)🌻 ¹🌱آمارتون +۱۲۰ باشه، کمتر پذیرفته نیست! ²🌱حتما در اینفو تب عضو باشید. (وگرنه از هرگونه تبادل معذورم) ³🌱وسط تبادل پست نگذارید... (به دلیل جذب بیشتر...) ⁴🌱کانالتون حتما مذهبی باشه... 🍃اطلاعات اینفو رو حتما بخونید🍃 https://eitaa.com/joinchat/1025310892C71343eda0c آیدی : @neoteric 🍒🦋
هدایت شده از ضامن اهو
❤️ چادر سلاح من است🙈🤗 💚 این شعار من است😏 🔺 ایهاالداعش، پس حواست باشد.☝️ اینجا کانالی هست ...😍 🦋فعالیت هایی مثل🦋😍 🌸پروفایل دخترانه چادرے🌸 ✨تلنگرانہ🙂🌿 ✨زندگینامہ شهدا♥️ ✨معرفی کتاب و رمان📚📙🧡 ✨متن چادرانه🧕 ✨کلیپ و استورے 😉 ✨مطلب و عکس شهدا🤗 ✨تم شهدایۍ🙃💕 ✨متن های انگیزشی 🤤 ✨بیو مذهبی😌 و خیلی چیزهای مذهبی دیگه😃😍 به کانال دختٰࢪان چادر؎خٰاکی خوش آمدید😘 💜کپی باذکر صلوات براے ظهور مولا💜 @Dokhtaran_Chador
هدایت شده از ضامن اهو
༺﷽༻ سلام خوبی؟ -نه☹️ -چرا؟🤔😳 -چون کانال مذهبی ندارم که توش پروفایل مذهبی بذاره. غیر از اون دلمم میخواد توس رمان هایی داشته باشه که درباره رفیق،ازخودگذشتگی و موضوعات خیلی خوب دیگه داسته باشه و علاوه بر اون جدیدا با یک کتابی آشنا شدم به اسم من ادواردو نیستم. داستان ثروتمند ترین شهید شیعست اما پول ندارم کتابشو بخرم. دنبال یک کانال میگردم که کتابشو بزاره😢😬😫 -خب چرا زودتر نمیگی؟😒🙄 خب بگو دارم دنبال کانال سرباز ولایت میگردم دیگه😤😂 این کانال علاوه بر کتاب من ادواردو نیستم کلی فعالیت مذهبی و جذاب هم میکنه 😇✨ -زود باش لینکشو بفرست!😡😒 -باش بابا چرا جوش میاری بیا بگیر😒👇🏻 @sarbazvelayatrahbar فقط یادت باشه من به تو معرفی کردم تو هم به بقیه معرفی کنیا!!😎🙃 -برو کو میخوام کتابمو بخونم🤪😒😂 ولی باشه حتما بهشون معرفی می‌کنم❤️🌈 -😳😒😂😤😢❤️💋 -میشه یک قسمت از رمان رو هم برام تعریف کنی؟😍 -آره حتما☺️ در خیابون قدم می‌زد. دیگر هیچ امیدی برایش نمانده بود،چون تنهاترین کس دنیا شده بود... همیشه به این فکر می‌کرد که داره سعی می‌کنه همیشه خوشحال باشه و حتی با تمام سخی های زندگی لبخند رو به لب همه بیاره،اما افسوس که دیگه کنارش نبود که بخواد بهش دلداری بده... ✿ــــــــــ❁ــــــــــ❥ــــــــــ❀ــــــــــ✪ــــــــــ✷ هنوز هیچکس خبر نداشت که مادرش از دنیا رفته رفت سمت خونه که همهٔ وسیله‌هاشو جمع کنه و بلکه جای دیگه رو پیدا کنه تا اونجا زندگی کنه،چون پدرش اونجا زندگی می‌کرد. دوست نداشت کنار کسی باشه که همه اتفاقات بد رو سرشون آورده. در خونه رو که باز کرد،هیچ کس خونه نبود! فهمید که پدرش برای همیشه رفته. وقتی فهمید که خودش خونه تهاست،تصمیم گرفت که همونجا بمونه... -خب این از رمان،قراره که از ²⁷•⁰¹•¹⁴⁰¹ پارت های رمان رو بذاره. اینم یک قسمتش بود. بقیشم خودت برو بخون😊❤️🌈 -ممنون خوشگلم🌟✌️🏻 کانال ما در سروش👇🏻 splus.ir/sarbazvelayatrahbar آپارات 👇🏻 https://www.aparat.com/sarbazvelayatrahbar ویسگون👇🏻 https://www.wisgoon.com/sarbazvelayatrahbar 😃 📚 🕌 📝 ... 🤲🏻 3⃣،2⃣،1⃣ منتظرت هستیم دوست خوبم😀👋🏻