امروز قرآن را که باز کردم اولین کلمه که به چشمم خورد ( واستکبر ) بود
آیه را که خواندم گویی سرنوشت اسرائیل را میخوانم...
از آیه ۳۹ تا پایان ۴۲
#سرنوشت_اسرائیل
❌ پایان نزدیک است:
نتانیاهو خداوند را به مبارزه طلبید!
🔸 همه گناهانی که ما انسانها مرتکب میشویم در یک کفه و بیادبی و بیاحترامی به خداوند در کفه دیگر! خداوند به گناهکاران مهلت میدهد، تا جایی که گاهی مردم از صبر و بردباری خداوند نسبت به گناهکاران شگفتزده میشوند، اما هرگز نشنیدهام که کسی با وجود بیاحترامی به خداوند، نجات یافته باشد! از نمرود تا فرعون، از قارون تا قوم عاد و ثمود، و همچنین قوم لوط، سنت خداوند این است که هرکس به او بیاحترامی کند، مردم در او شگفتیهای قدرت خدا را خواهند دید!
🔹 دیروز نتانیاهو حرفی عجیب زد و گفت: «حتی اگر خدا هم با آنها باشد، ما آنها را شکست خواهیم داد!» این همان نقطهای است که در آن صبر خداوند بر مردم به پایان میرسد! سپاس خداوندی را که جبّاران را هنگامی که در قلمرو و قدرتش با او به مبارزه برمیخیزند، در هم میشکند. منتظر باشید، چرا که تاریخ درسهای بسیاری دارد!
1. کشتی تایتانیک، پس از کشتی نوح علیهالسلام دومین کشتی معروف تاریخ است! در زمان ساختش، این کشتی یک شاهکار مهندسی و پیشرفتی بزرگ در صنعت دریانوردی به شمار میرفت! طول آن 269 متر، عرضش 200 متر و عمقش 18 متر بود. ظرفیتش 2435 مسافر بهعلاوه 885 نفر خدمه بود. این کشتی معروف، همانطور که خداوند در قرآن فرموده است، «در میان امواجی به بزرگی کوهها» حرکت میکرد. اما همین دومین کشتی معروف تاریخ در اولین سفرش غرق شد! زمانی که برای اولین بار کشتی تایتانیک به آب انداخته شد، خبرنگاران برای پوشش این رویداد جمع شدند، یکی از خبرنگاران از مالک کشتی «توماس اندروز» درباره ایمنی و قدرت این کشتی پرسید و او پاسخ داد: «این کشتی غیرقابل غرق شدن است، حتی خود خدا هم نمیتواند آن را غرق کند!» اما خیلی طول نکشید که توماس اندروز فهمید که خداوند متعال میتواند!
2. رئیسجمهور برزیل، «تانکریدو نِواس» در جریان مبارزات انتخاباتی خود گفته بود: «اگر پانصد هزار رأی بیاورم، حتی خدا هم نمیتواند مرا از رسیدن به ریاست جمهوری بازدارد!» او آرا را به دست آورد، اما یک روز قبل از مراسم تحلیفش به بیماری واگیرداری مبتلا شد و پس از یک ماه بدون اینکه حتی یک روز هم روی صندلی ریاست جمهوری بنشیند، به هلاکت رسید!
🔴روزنامه نگار معروف مصری، فهمی هویدی: «امروز دیگر (مسئله) مذاهب از بین رفته و برای ما بیشتر از دو مذهب باقی نمانده: یا با مقاومت هستی یا با صهیونیست ها و دیگر هیچ»
✅ کانال بدون سانسور | عضو شوید 👇
http://eitaa.com/joinchat/404946944Ceab6f2b794
اقدام اسرائیل ترقه بازی نبود
عملکرد پدافند ارتش عالی بود
#ارتش_قهرمان
#حسین_دارابی | عضوشوید 👇
http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
🇮🇷🇵🇸رفیق شهیدم 🇵🇸🇮🇷
📷اولین تصاویر از ۱۰ شهیدِ حادثه تروریستی امروز گوهرکوه خاش
شهدای راه قدس ...
رابطه مستقیم بین اسرائیل و جیش الظلم است
هر وقت یک قضیه بین ایران و اسرائیل رخ میده این بی شرفا مزدور بودن خودشون رو نشون میدن...
🔴رحمت و رضوان الهی بر این شهید عزیز که ۵۰ نفر از اشغالگران که اکثرا نظامی بودند را کشته و زخمی کرد...
تا الان ۸ کشته قطعی است و ۱۵ نفر حالشون وخیم.
✅ کانال بدون سانسور | عضو شوید 👇
http://eitaa.com/joinchat/404946944Ceab6f2b794
🔅 #پندانه
✍ خدا جای حق نشسته
🔹کلاس پنجم بودم که با تعطیلی مدارس، به مغازه مکانیکی میرفتم. صاحب مغازه مرد بسیار بیرحم و خسیسی بود.
🔸دو شاگرد ثابت داشت که من فقط برای آنان چای درست میکردم و صف سنگک میایستادم و کارم فقط آچار و یدکیآوردن برای آنها بود که از من خیلی بزرگتر بودند.
🔹در مکانیکی لژی داشتند و همیشه صبحانه و نهار در آنجا کلهپاچه و کباب میخوردند.
🔸وقتی برای جمعکردن سفرهشان میرفتم، مانده نان سفره را که بوی کباب به آنها خورده بود و گاهی قطرهای چربی کباب بر روی آن ریخته بود را با لذت بسیار میخوردم.
🔹روزی آچار ۶ را اشتباهی خواندم و آچار ۹ را آوردم. صاحب مغازه پیکانی را تعمیر میکرد که رانندهاش خانم بود.
🔸از تکبر و برای خودنمایی پیش آن زن، گوش مرا گرفت و نیم متر از زمین بلندم کرد. زن عصبانی شد تا صاحب مغازه ولم کرد.
🔹آتش وجودم را گرفته بود. بهسرعت به کوچه پشت مغازه رفتم و پشت درخت توت بزرگی نشستم و زار گریه کردم.
🔸آن روز از خدا شاکی شدم. حتی نماز نخواندم و با خود گفتم:
چرا وقتی خدا این همه ظلم را به من دید، بلایی سر این آقا نیاورد؟
🔹گفتم:
خدایا! این چه عدالتی است؟ من که نماز میخوانم، کسی که بینماز است مرا میزند و آزار میدهد و تو هیچ کاری نمیکنی؟
🔸زمان بهشدت گذشت و سی سال از آن ایام بر چشم برهمزدنی سپری شد. همه ماجرا فراموشم شده بود و شکر خدا در زندگی همه چیز داشتم.
🔹روزی برای نیازمندان قربانی کرده بودم و خودم بین خانوادههای نیازمند تقسیم میکردم.
🔸پیرمردی از داخل مغازه بقالی بیرون آمد. گمان کردم برای خودش گوشت میخواهد.
🔹گفت:
در این محل پیرمردی تنها زندگی میکند. اگر امکان دارد سهمی از گوشت ببرید به او بدهید.
🔸آدرس را گرفتم. خانهای چوبی و نیمهویران با درب نیمهباز بود.
🔹صدا کردم، صدایی داخل خانه گفت:
بیا! کسی نیست.
🔸وقتی وارد اتاقی شدم که مخروبه بود پیرمردی را دیدم. خیلی شوکه شدم گویی سالها بود او را میشناختم. بعد از چند سؤال فهمیدم صاحب مغازه است.
🔹گذر زندگی همه چیزش را از او گرفته بود و چنین خاکنشین شده بود.
🔸خودم را معرفی نکردم چون نمیخواستم عذاب وجدانش را بر عذاب خاکنشینیاش اضافه کنم.
🔹با چشمانی گریان و صدایی ملتمسانه و زار به من گفت:
پسرم آذوقهای داشتی مرا از یاد نبر. به خدا چند ماه بود گوشت نخورده بودم که آن روز به بقال گفتم: اگر عید قربان کسی گوشتی قربانی آورد خانه مرا هم نشان بده.
🔸از خانه برگشتم و ساعتی درب خودرو را بستم و به فکر فرورفتم. شرمنده خدا بودم که آن روز چرا نمازم را نخواندم و کارهای خدا را زیر سؤال تیغ نادانیام بردم.
🔹با خود گفتم:
آن روز از خدای خود شاکی شدی و دنبال زندگی صاحب مغازه بودی که چرا مثل او، خدا تو را ثروتمند خلق نکرده است.
🔸اگر خدا آن روز، امروزِ تو و صاحب مغازه را نشانت میداد و میپرسید: میخواهی کدام باشی؟ تو میگفتی: میخواهم خودم باشم.
💢 پس یاد گرفتم همیشه در زندگی حتی در سختیها جای خودم باشم که مرا بهرهای است که نمیدانستم.
🆔 @Masaf
خانه ای که دوبار به نفع مقاومت فروش رفت
🔹خانهای را که زوج جوان تهرانی بعد از 12 سالتحویل گرفته بودند، به نفع حزبالله و برای کمک به مقاومت برای فروش گذاشتند. خیری که میخواهد گمنام باشد خانه را خرید و دوباره آن را به صاحبش برگرداند. اما داستان تمام نشد. جلولی و همسرش دوباره خانه را به نفع حزبالله به مزایده گذاشتند.
🔸گزارش کامل را اینجا بخوانید
@Fars_Zendegi
🇮🇷🇵🇸رفیق شهیدم 🇵🇸🇮🇷
خانه ای که دوبار به نفع مقاومت فروش رفت 🔹خانهای را که زوج جوان تهرانی بعد از 12 سالتحویل گرفته بو
خدا همیشه در حال حجت تمامی است