🔸استاد فاطمینيا:
☝️🏻مشکل كارهای ما از کجاست؟!
مشکل اکثر ما از ناحیه زبان است!
وقتی در خانه، سر یک موضوع ساده، دل فرزند يا همسرت را میشکنی و با او تندی میکنی، آیا متوجه هستی که خودت را از برکات الهی محروم میکنی؟!
🍃پناه میبریم به خدا از این زبان!
@rafigheshahidm
-میگفت..
از همۀ خواهران عزیزم و از همۀ زنان امت
رسول اللهﷺمیخواهم
روز به روز حجاب خود را تقویت کنید،
مبادا تار مویی از شما نظرنامحرمی
را به خود جلب کند؛
مبادا رنگ و لعابی بر صورتتان باعث
جلب توجه شود؛
مبادا چادر را کنار بگذارید ..
همیشـه الگوے خود را
حضرت زهــراسلاماللّٰہعليها
و زنان اهل بیت قرار دهید..♥️!
#شهیدمحسنحججی
@rafigheshahidm
﷽ تلاوت روزانه قرآن کریم ﷽
📖
🌸 صفحه 479، سوره مبارکه فصلت🌸
هدیه به ارواح مطهر شهدا صلوات
🥀🥀🥀
@rafigheshahidm
زیارت عاشورای امروز به نیت همه شهدا بالاخص شهید کربلا :
3⃣1⃣جعفر بن علی بن ابی طالب
🌹 💚
#نهمین_روز_چله
@rafigheshahidm
🥀🕊
دائـم الوضـو بود!
موقـع اذان خیلیها میرفتنـد وضو بگیرنـد؛
ولی حسـن اذان و اقامـه میگفـت و
نمازش را شـروع میکرد.
میگفت"زمیـن جای جمـع کردن ثـوابه،
حیـف زمین خدا نیسـت که آدم
بدون وضو روش راه بـره..؟!
#شهیدحسن_طهرانیمقدم
#رزق_شهدایی
@rafigheshahidm
#ابراهیم_در_آتش 🔥
#فدای_لب_عطشان_حسین 💧
.
📆 تیرماه ۱۳۶۷ جزیرهی مجنون
تو هوای بالای ۴۰ درجهی جزیره ، ابراهیم و چنتا از همرزمانش در گردان حمزه سیدالشهدا لشکر ویژه ۲۵ کربلا که تعدادشان به ۲۰ نفر هم نمیرسید نبردی تن به تن و جانانه ای با چند لشکر از حزب بعث کردند.ابراهیم قصد تسلیم شدن نداشت.اما بعد گذشت ساعت ها تشنگی به آنها غلبه کرده بود.لب های ابراهیم از عطش قاچ رفته بود.چند دقیقه قبل از شهادتش در حالی که دیگر کامل محاصره شده بودند ، درون نیزارهای سوختهی جزیره کنار هم نشستند.تشنگی آنها را از پا انداخته بود.
.
▫️مجید بابایی دوست و همرزم ابراهیم میگفت : دقایقی را کنار هم دراز کشیدیم.سر ابراهیم بروی پایم بود و از فرط خستگی در آن آتش و دود نفهمیدیم کی خوابمان برد.دقایقی نگذشت که دیدم ابراهیم آروم صدام میکنه ، مجید مجید ، دلت آب پاشو...گفتم چی شد مگه ؟؟؟ گفت من تشنگی م برطرف شد !!! گفتم چیجوری ؟ گفت خواب دیدم رفتم قائمشهر خونه ی فلانی ، رفتم سر یخچالشون یه پارچ آب یخ و سر کشیدم خوردم، نمیدونی چقد چسبید....مجید میگفت : آنقدر تشنه مون بود بهش حسودیم شد و گفت : خوووش بحالت ابراهیم.دقایقی نگذشت و محاصره تنگ تر شد و صحنه ی کربلا برایمان مجسم تر.ابراهیم با لبان تشنه بشهادت رسید و سیراب شد و من با چند تن دیگر از عزیزان که همگی مجروح بودیم به اسارت درآمدیم.یادم نمیرود آن روز چند تن از بچه های ما بدون خوردن تیر و ترکش بشهادت رسیدند.فقط بخاطر تشنگی....فدای لب عطشان حسین.
.
#یا_حسین
#شهید_ابراهیم_جهانبین
@rafigheshahidm
ارادت خاصی به شهید تورجی زاده داشتم،
یه شب که اومد به خوابم بهش گفتم :
محمد؟ اینهمه از حضرت زهرا(س) گفتی و خواندی ثمری هم برات داشت؟!
شهید بلافاصله گفت:{همین که توی آغوش فرزندش امام زمان(عج) جان دادم برایم کافیست..!}
‹ #شهیدمحمدرضاتورجیزاده ›
‹ #شهیدانه ›
@rafigheshahidm