eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
1.3هزار دنبال‌کننده
13.1هزار عکس
8هزار ویدیو
87 فایل
🌻مشڪݪ ڪارهاے ما اینست ڪہ بـراے رضاے همہ ڪار میڪنم اݪا رضاے خدا . @rafiq_shahidam #شهید_ابراهیم_هادی #رفیق_شهیدم ارتباط با خادم کانال 👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
27.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ ♡   ‌     ❍ㅤ      ⎙ㅤ    ⌲ ‌‌  ˡᶦᵏᵉ    ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ    ˢᵃᵛᵉ    ˢʰᵃʳᵉ + مهم‌ترین عامل برای زیاد و کم کردن محبت در دل🫀… ⊹ ⊹ ▫️³-ادامه‌دارد… 🎙استاد پناهیان
4_5850188775086362505.mp3
2.68M
دلانه✨ راهِ به سمتِ خدا بی‌نهایته؛ یه مرکب سریع‌السیر می‌خواد برای وصول! بهترین مرکب شب و سحره... 🌠 ،،
کاش این کلیپ و ده ها بار ببینیم کاش دیدن این کلیپ تعقیبات نمازمون باشه ..... چقدر اخلاص مهمه چقدر مهمه چقدر مهمه .....
آدرس: قم ، صندوق پستی ۱۵۵۵
میگفت:‌از اونایی نباش؛که تنها توشه ی آخرتشون،‌خواب تو ماه رمضونه..
نکات مهم جز ۹ قرآن.mp3
6.26M
و اما خلاصه نکات جز ۹ قرآن😊👇 1⃣ یک قانون مهم برای زیاد شدن روزی و درهای نعمت الهی: رفتار صحیح با مردم خوش اخلاقی و ایمان در عمل😇❤️ (اعراف ۹۶) 2⃣ خدا گاهی با خشکسالی و کمبود محصولات افراد غافل رو بیدار می کنه (اعراف ۱۳۰) البته اونایی که خوابند نه اونایی که خودشون رو به خواب زدن...😴😏 3⃣ چطور من با اشتباهاتم بزرگ شدم تا رشد کردم، اما حاضر نیستم اشتباهات دیگران رو ببخشم؟؟ خدا میگه با مردم راه بیایین (فامیل دوست خانواده ،همسر) و اشتباهاتشون رو ببخشین🤗 (اعراف ۱۹۹) 4⃣ مومن واقعی داریم مومن غیر واقعی‼️ خدا میگه مومن واقعی اونیه که نماز می خونه و انفاق می کنه و توکلش به خداست(انفال ۳و۴) پس نگو دلت پاک باشه من هر طوری بخوام با خدام صحبت می کنم🙄، خدا میگه صحبت کن اشکالی نداره ولی من اول ازت نماز می خوای اگر عاشق منی خواسته اول منو انجام بده...❤️ 5⃣ دوست داری یک نیرویی داشته باشی که حق رو از باطل تشخیص بدی و روشن بشه برات چی درست چی غلط؟؟ خدا میگه کافیه مراقب اعمالت باشی و اعمال درست خودت رو انجام بدی اونوقته که نیروی تشخیص حق از باطل برای تو فعال میشه 🔰💡(انفال ۲۹)
🔴مصرف تخم شربتی در باعث رفع تشنگی در زمان روزه داری،آهن بدن را افزایش می دهد و باعث تقویت موی بانوان می گردد.
جهت تبادل به خادم تبادل پیام بدین ⤵️⤵️⤵️⤵️ @Alamdarkomeyl313
محبت مانند سکه است اگر تو قلک دل هر کسی بندازی دیگه نمیتونی درش بیاری مگر اینکه دلش رو بشکنی به همین سادگی ... محبت هاتون هر روز افزونتر سلامـــــ همراهان گرامی صبحتون بخیر 🌸😊🌸 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌@rafiq_shahidam
بعضی وقت ها کہ تنها میشیم یہ حرف هایی هست کہ نمی تونیم بہ رفیق های دنیایی مون بگیم 💔! و اگر هم بگیم نمی توانن زیاد کمک مون کنن!... اون زمـٰان بہترین کس برای ما هست و قطعا بہ ما کمک خواهد کرد...🌿 مراحل انتخاب ♥‌⇩ ۱-انتخاب ‌یہ ‌شهید‌ برای‌ رفاقت ۲-عهد‌بستن‌با‌شهید عهد ببندیم کہ راھ او را ادامہ خواهیم داد . . .🌿 ۳-شناخت‌شھید♥ تا می تونید از رفیق شهید تون اطلاعات جمع کنید 📜 (خاطرھ ، عکس ، فیلم ، کتاب ، مستند و...) ۴-هدیہ‌ثواب‌اعمال‌خود‌بہ‌شهید♥ ۵-در‌گیر‌کردن‌خود‌با‌شهید♥ در روز هر چقدر کہ می تونیم با رفیق شهید مون صحبت کنیم ازش کمک بخواهیم و..... ۶-عدم‌گناھ‌در‌حضور‌شھید♥ رفیق شھیدمون همہ جا در کنار ما هست حواسمون باشہ گناه نکنیم . . . ۷-حفظ‌وتقویت‌رابطه‌تاشهادت♥ 'رفیق‌شھید شھیدت‌می‌ڪنہ' رفــــــــــیق اونیہ کہ ما رو بہ امام حسین -؏- برسونہ باقیش بازیہ... صحبت‌هامون‌تمام🖐🏻! دو‌ستانی ‌کہ تا الان نداشتن وقت اش هست برید دنبال اش😉 . . . ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ @rafiq_shahidam96 ❁═══┅┄ 《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
شهادت؛ حکایت عاشقانه آنانی است که دانستند دنیا‌ جای ماندن‌ نیست‌ باید پرواز کرد💔'! ❤️ @rafiq_shahidam
اولین تصویر از پاسدار رشید اسلام «میلاد حیدری» که در حمله جنایتکارانه سحرگاه امروز رژیم صهیونیستی به حومه دمشق به شهادت رسیده است @rafiq_shahidam
پروفایل ها رو همه عوض میکنیم... همین الان... زحمتی نداره براتون، خانوم خیلی برامون زحمت کشیده...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹شهید میلاد حیدری در کنار فرزندش ⤵️⤵️⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ 🌷 – قسمت 85 ✅ فصل هفدهم 💥 صمد مجروح شده بود. اما نمی‌گذاشت کسی بفهمد. رفت و لباسش را عوض کرد. خواهرش می‌گفت: « کتفش پانسمان شده. انگار جراحتش عمیق است و خونریزی دارد. » با ابن حال یک جا بند نمی‌شد. هر چه توان داشت، گذاشت تا مراسم ستار آبرومندانه برگزار شود. 💥 روز سوم بود. در این چند روز حتی یک ‌بار هم نشده بود با صمد حرف بزنم. با هم روبه‌رو شده بودیم، اما من از صدیقه خجالت می‌کشیدم و سعی می‌کردم دور و بر صمد آفتابی نشوم تا یک بار دل صدیقه و بچه‌هایش نشکند. بچه‌ها را هم داده بودم خواهرهایم برده بودند. می‌ترسیدم یک بار صمد بچه‌ها را بغل بگیرد و به آن‌ها محبت کند. آن وقت بچه‌های صدیقه ببینند و غصه بخورند. 💥 عصر روز سوم، دختر خواهرشوهرم آمد و گفت: « دایی صمد باهات کار دارد. » انگار برای اولین بار بود می‌خواستم او را ببینم. نفسم بالا نمی‌آمد. قلبم تاپ‌تاپ می‌کرد؛ طوری که فکر می‌کردم الان است که از قفسه‌ی سینه‌ام بیرون بزند. ایستاده بود توی حیاط. سلام که داد، سرم را پایین انداختم. حالم را پرسید و گفت: « خوبی؟! بچه‌ها کجا هستند؟! » گفتم: « خوبم. بچه‌ها خانه‌ی خواهرم هستند. تو حالت خوب است؟! » سرش را بالا گرفت و گفت: « الهی شکر. » دیگر چیزی نگفتم. نمی‌دانستم چرا خجالت می‌کشم. احساس گناه می‌کردم. با خودم می‌گفتم: « حالا که ستار شهید شده و صدیقه عزادار است، من چه‌طور دلم بیاید کنار شوهرم بایستم و جلوی این همه چشم با او حرف بزنم. » 💥 صمد هم دیگر چیزی نگفت. داشت می‌رفت اتاق مردانه، برگشت و گفت: « بعد از شام با هم برویم بچه‌ها را ببینیم. دلم برایشان تنگ شده. » ادامه دارد...
‍ 🌷 – قسمت86 ✅ فصل هفدهم 💥 بعد از شام صدایم کرد. طوری که صدیقه متوجه نشود، آماده شدم و آمدم توی حیاط و دور از چشم همه دویدم بیرون. دنبالم آمد توی کوچه و گفت: « چرا می‌دوی؟! » گفتم: « نمی‌خواهم صدیقه مرا با تو ببیند. غصه می‌خورد. » آهی کشید و زیر لب گفت: « آی ستار، ستار! کمرمان را شکستی به خدا. » 💥 با آن‌که بغض گلویم را گرفته بود، گفتم: « مگر خودت نمی‌گویی شهادت لیاقت می‌خواهد. خوب ستار هم مزد اعمالش را گرفت. خوش به حالش. » صمد سری تکان داد و گفت: « راست می‌گویی. به ظاهر گریه می‌کنم؛ اما ته دلم آرام است. فکر می‌کنم ستار جایش خوب و راحت است. من باید غصه‌ی خودم را بخورم. » 💥 داشتم از درون می‌سوختم. برای بچه‌های صدیقه پرپر می‌زدم. اما دلم می‌خواست غصه‌ی صمد را کم کنم. گفتم: « خوش به حالش. کاشکی ما را هم شفاعت کند. » همین‌که به خانه‌ی خواهرم رسیدیم، بچه‌ها که صمد را دیدند، مثل همیشه دوره‌اش کردند. مهدی نشسته بود بغل صمد و پایین نمی‌آمد. سمیه هم خودش را برای صمد لوس می‌کرد. خدیجه و معصومه هم سر و دستش را می‌بوسیدند. 💥 به بچه‌ها و صمد نگاه می‌کردم و اشک می‌ریختم. صمد مرا که دید، انگار فکرم را خواند. گفت: « کاش سمیه‌ی ستار را هم می‌آوردیم. طفل معصوم خیلی غصه می‌خورد. » گفتم: « آره. ماشاءاللّه خوب همه چیز را می‌فهمد. دلم بیشتر برای او می‌سوزد تا لیلا. لیلا هنوز خیلی کوچک است. فکر نکنم درست و حسابی بابایش را بشناسد. » 💥 صمد بچه‌ها را یک‌دفعه رها کرد. بلند شد و ایستاد و گفت: « سمیه را یک چند وقتی با خودت ببر همدان. شاید این‌طوری کمتر غصه بخورد. » ادامه دارد...
‧⊰🔗‧🌤⊱‧ ــــ ـ بـھ وقـت قـرار..! تلاوت دعاے فرج به نیابت از برادر شہیدمون ، ابراهیم هادی به نیت سلامتے و تعجیل در فرج آخرین خورشید ولایت ، فرزند خانم فاطمه الزهرا سلام الله علیہا 🌱 . . هر شب، ساعتِ21:00 ⏰✨ + یک دقیقه بیشتر وقتت رو نمیگیره رفیق😉 ! ‹ اللّٰھُمَ‌عجلْ‌لِّوَلیڪَ‌الفࢪَج › @rafiq_shahidam
بسم رب الشهدا و الصدیقین🕊️♥️ دوستداران شهدایی یه خبر خیلی خوب براتون دارم! انشاءالله از فردا هر روز یک بخش از کتاب خدای خوبِ ابراهیم رو تو کانال رفیق شهیدم ابراهیم هادی قراره ارسال کنیم... موضوع کتاب بررسی ویژگی های قرآنی شهید ابراهیم هادی هست 🌸🌱 کانال رفیق شهیدم ابراهیم هادی👇 @rafiq_shahidam96 @rafiq_shahidam96 @rafiq_shahidam96 ❤️❤️❤️❤️❤️ https://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c 🌸🌱🌸🌱🌸🌱
جهت تبادل به خادم تبادل پیام بدین ⤵️⤵️⤵️⤵️ @Alamdarkomeyl313