فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
∞♥∞
یابن الزهرا...🍃🌹
❣#لَـیِّن_قَـلبی_لِوَلِیِّ_اَمرِک ❣
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
#شهید_رحمان_مدادیان
#امام_زمان
╔━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے پرستوی گمنام کمیل
@rafiq_shahidam
@rafiq_shahidam
🕊️🕊️🕊️
https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
╚━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╝
32.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خادمی که عاشق خدا میشه...💔😊
التماس دعا🤲
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
#شهید_رحمان_مدادیان
#امام_زمان
╔━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے پرستوی گمنام کمیل
@rafiq_shahidam
@rafiq_shahidam
🕊️🕊️🕊️
https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
╚━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام برشهدا💚🕊
التماس دعا🤲
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
#شهید_رحمان_مدادیان
#امام_زمان
╔━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے پرستوی گمنام کمیل
@rafiq_shahidam
@rafiq_shahidam
🕊️🕊️🕊️
https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
╚━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مگه شهید میمیره.....؟
💔😔
التماس دعا🤲
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
#شهید_رحمان_مدادیان
#امام_زمان
╔━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے پرستوی گمنام کمیل
@rafiq_shahidam
@rafiq_shahidam
🕊️🕊️🕊️
https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
╚━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╝
هدایت شده از شهید رحمان مدادیان (عمو رحمان)
اسم نویسی چله محرم شـــروع شـــد 🖤🏴
اسم یا نام مستعار خود را به آیدی زیر بدید
یا به لینک ناشناس https://harfeto.timefriend.net/16549689082532 ارسال کنید 🖤🥀
ادمین پاسخگو❄برادران❄@srbazwelaet
ادمین پاسخگو🍃خواهران🍃@Bfz1467
فقط سریعتر بگید که شروع کنیم 🌱🙏🏻✨
چله در گروه حوالی بهشت @haviebhsht برگزار می شود
نشراکثری✔️
#امام_زمان|#محرم
هدایت شده از کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
.
دکتر #احمد_مهدوی_دامغانی ، مدرس، محقق، مترجم و پژوهشگر حوزه دین (جمعه، ۲۸ خردادماه) در سن نود و شش سالگی در آمریکا درگذشت.
او در ۱۳ شهریور سال ۱۳۰۵ خورشیدی در محله نوغان مشهد متولد شد.
پدر او، آیتالله حاج شیخ کاظم مهدوی دامغانی از بزرگان خراسان و از مدرسان نامدار حوزه علمیه مشهد بود که بیش از نیم قرن به تدریس فقه و اصول سطح و خارج اشتغال داشت و شاگردان بسیاری را در فقه و اصول پرورش داد که بعد از ایشان در زمره مراجع تقلید، مجتهدین و استادان برجسته فقه و اصول حوزه علمیه خراسان و سایر بلاد گردیدند.
احمد مهدوی دامغانی از سال شصت و شش مقیم آمریکا و در دانشگاه هاروارد و دانشگاه پنسیلوانیا مشغول به تدریس در مقطع دکتری و پست دکتری بود. رشتههای تدریس او در آمریکا شامل معارف اسلامی، ادبیات عرب، ادبیات فارسی، فقه، تفسیر و برخی علوم اسلامی بود.
از ویژگی های استاد مهدوی دامغانی ارادت او به حضرت ثامن الحجج علیه السلام بود به طوری که در تمامی سال های دوری از ایران ، هر صبح هنگام خروج از منزل ، رو به ایران می ایستاد و به امام رضا (ع) سلام می داد.
عشق و ارادت او به امام حسین (ع) نیز مثال زدنی بود به طوری که در یکی از مصاحبه هایش گفته بود:
خداوند به من این توفیق را داده است که با زیارت عاشورای اباعبدالله مانوسم، ادعیه صحیفه سجادیه و ادعیه خاص مکارم الاخلاق را میخوانم و این توفیق را دارم که هفتهای یک بار ختم قرآن میکنم. از خداوند تقاضا دارم من را ببخشد و عاقبت بخیر کند و از آتش جهنم خلاص کند. به همه توصیه میکنم که زیارت عاشورا را ترک نکنند. من حداقل ۸۰ سال است که صبحها زیارت عاشورا را تلاوت میکنم. زیارت جامعه را در روزهای جمعه ترک نمیکنم.
من در نود و چهار سال عمر خود هر برکت و هر موفقیتی که داشتم و هر عنایتی که به من شده است و هر توجه و هر خلاصی از بلایی که داشتم، به برکت قرآن و سیدالشهدا و، ولی نعمتمان حضرت علی بن موسی الرضا (ع) بوده است و همیشه آنها دستگیر من هستند. من جز از خدا و ائمه (ع) دستم به سوی هیچ کسی دراز نشده است. خداوند زبان من را از کمک خواستن از گران حفظ کرده است.
https://www.instagram.com/tv/Ce-cMx9lp7D/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
هدایت شده از کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
سفره بی بی ام البنین سلام الله علیها باب قبله حضرت اباالفضل علیه السلام
@abalfazleeaam
#السلام_علیک_یا_ام_البنین
#السلام_علیک_یا_باب_الحوائج💚
#حضرت_ام_البنین
#مادر_باب_الحوائج❤
#مادر_سردار_ڪربلا🌷
#مادر_حضرت_عباس
#یا_ام_البنین
#یا_باب_الحوائج💚
#شنبه_های_ام_البنینی
#کربلا_المقدسة
#حضرت_ام_البنین #حضرت_زهرا #حضرت_اباالفضل #حضرت_عباس #امام_زمان #ام_البنين #ام_العباس #حضرت_علی_اصغر
https://www.instagram.com/p/Ce-bLnYOjmV/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
هدایت شده از کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
❗کامنت #یا_ام_البنین بگذارید
🎥 خبر داری از حال مادرت
🎧#سید_مهدی_حسینی
🌹لطفا پیج ما را فالو کنید 🌹
@abalfazleeaam
.
.
#سید_مجید_بنی_فاطمه#حاج_محمود_کریمی#حاج_حسین_سیب_سرخی#حسین_طاهری#حسن_عطایی#حسین_طاهری#محمد_حسین_پویانفر#نریمان_پناهی#حاج_مهدی_رسولی#جواد_مقدم#میثم_مطیعی#هلالی#مدح#نجف#کربلا#حب_الحسین_هویتنا#مداحی#کربلا#نوحه_گرام#لطفا_برای_فرج_دعا_کنید#مداحی_زیبا#از_امام_زمان_بگوییم#حاج_آقا_دانشمند#اربعین#محرم#استاد_دانشمند#حیدرخمسه#خانه_مداحی#طاهری#شنبه_های_ام_البنینی
https://www.instagram.com/p/Ce-aQM7rASr/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 سرود #سلام_فرمانده در محل شهادت شهید سلیمانی در نزدیکی فرودگاه بغداد
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
#شهید_رحمان_مدادیان
#امام_زمان
╔━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے پرستوی گمنام کمیل
@rafiq_shahidam
@rafiq_shahidam
🕊️🕊️🕊️
https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
╚━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نماز عامل آسیب رسان به بدن 🙈
#صحبت های حسن براتی در برنامه طبیب شبکه سوم سیما
#تماس با 162 فراموش نشود جهت حمایت از فریضه الهی....
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
#شهید_رحمان_مدادیان
#امام_زمان
╔━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے پرستوی گمنام کمیل
@rafiq_shahidam
@rafiq_shahidam
🕊️🕊️🕊️
https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
╚━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 عذرخواهی میهمان برنامه طبیب
حسن براتی: خودم شخص معتقدی هستم و نماز میخوانم. من توصیهای به ترک نماز نکردم.
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
#شهید_رحمان_مدادیان
#امام_زمان
╔━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے پرستوی گمنام کمیل
@rafiq_shahidam
@rafiq_shahidam
🕊️🕊️🕊️
https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
╚━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╝
#مَـنِمَــنْ🎐
.
خوش اخلاقی، لطف نیست؛
بلکه وظیفه شماست!
باجمله "من اخلاقم اينجوريه ديگه"؛
بدخلقی رو توجيه نکنید.
محبت ؛وظیفه شماست!
کم کاری نکنید.
ⓙⓞⓘⓝ↴
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
#شهید_رحمان_مدادیان
#امام_زمان
╔━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے پرستوی گمنام کمیل
@rafiq_shahidam
@rafiq_shahidam
🕊️🕊️🕊️
https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
╚━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╝
#عڪاسماه📸
『 قرصماھ چہزیباست؛
وچہزیباست درحال رفتن؛
درحالغلطیدنیاسوارھ . . .!』
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→•#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
#شهید_رحمان_مدادیان
#امام_زمان
╔━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے پرستوی گمنام کمیل
@rafiq_shahidam
@rafiq_shahidam
🕊️🕊️🕊️
https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
╚━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╝
#شهیدانه
میگفت؛
درزندگی،آدمیموفقتراستڪہدر
برابرعصبانیتبقیہ،صبورباشہ.. : )🍃👌🏻!'
#داداشابراهیم🕊'
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⌈📺🌿
یھزنتوایندورھزمونھ
چقدربایدقوۍباشھکھدستش
اینطورۍروتابوتشوهرشبچرخه؟(:
≼#عاشقانه_شهدایی♥️≽
•
•#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
#شهید_رحمان_مدادیان
#امام_زمان
╔━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے پرستوی گمنام کمیل
@rafiq_shahidam
@rafiq_shahidam
🕊️🕊️🕊️
https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
╚━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╝
#نماز_شب
💠آیت الله ناصری؛
🔸عدّهای موفّق نمی شوند حتی نیمساعت قبل از اذان صبح بیدار باشند. اگر موفّق هم بشوند، آنقدر اضطرابِ روز بر آنها حاكم است كه اگر چهار ركعت نماز نافله هم بخوانند، بهرهای نمیبرند.
🔸 نگاه كنید حواریون ائمه علیهمالسلام یا علمای بزرگ، #نماز_شب را به چه صورت میخواندند؟!
🔸مرحوم میرزا جواد آقا ملكی تبریزی قدّسسرّه وقتی از خواب بیدار میشدند، مدّتی در رختخواب گریه میكردند. وقتی برای وضو میرفتند، گریه میكردند. وقتی برمیگشتند، گریه میكردند.
🔸 این #نماز_شب، با نماز شبی كه بعضی میخوانند خیلی متفاوت است؛ علت آن هم اندوخته های باطلی است كه انسان در گذشته و در طول روز، گرفتار و اسیر آنها است.
#هر شب به عشق امام زمان و به نیت سلامتی و تعجیل در فرج نماز شب بخوانیم.
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
#شهید_رحمان_مدادیان
#امام_زمان
╔━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے پرستوی گمنام کمیل
@rafiq_shahidam
@rafiq_shahidam
🕊️🕊️🕊️
https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
╚━━━━๑ღ❤ღ๑━━━━╝
*🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین*
*✨ #شهید_محمد_ابراهیم_همت به روایت همسر*
*قسمت 3⃣2⃣ و 4️⃣2️⃣*
ابراهیم نمی دیدش، محلش نمی گذاشت.
سعی کردم خودم را کنترل کنم. نتوانستم،
گفتم : " تو خیلی بی عاطفه شده ای، ابراهیم.
از دیشب تا حالا که به من محل نمی دهی، حالا هم که به این بچهها. "
جوابم را نداد. روش را کرد آن طرف.
عصبانی شدم،
گفتم : " با تو هستم مرد، نه با دیوار. "
رفتم روبروش نشستم، خواستم حرف بزنم، که دیدم اشک تمام صورتش را خیس کرده.
گفتم : " حالا من هیچی، این بچه چه گناهی کرده که.... "
بریده شدنش را دیدم. دیگر آن دلبستگی قبلی را به ما نداشت. دفعه های قبل می آمد دورمان می چرخید، قربان صدقه مان می رفت، می گفت، می خندید.
ولی آن شب فقط آمده بود یک بار دیگر ما را ببیند خیالش راحت بشود برود.
مارش حمله که از رادیو بلند شد
گفت : "عملیات در جزیره مجنون ست. "
به خودم گفتم :
"نکند شوخی های ما از لیلی و مجنون بی حکمت نبود، که ابراهیم حالا باید برود جزیره مجنون و من بمانم این جا؟ "
فهرستی را یادم آمد که ابراهیم آن بار آورد نشانم داد و
گفت : " همه شان به جز یک نفر شهید شده اند. "
گفت : " چهره اینها نشان می دهد که آماده رفتن هستند و توی عملیات بعدی شهید می شوند. "
عملیات خیبر را می گفت، در جزیره مجنون.
تعدادشان سیزده نفر بود. ابراهیم پایین فهرست نوشت چهارده و جلوش سه تا نقطه گذاشت.
گفتم : " این چهاردهمی؟ "
گفت : " نمی دانم. "
لبخند زد. نمی خواستم آن لحظه بفهمم منظورش از آن چهارده و از آن سه نقطه و آن لبخند چیست.
بعدها یقین پیدا کردم آمده از همه مان دل بکند.چون مثل هر بار نرفت بند پوتین های گشاد و کهنه اش را توی ماشین ببندد.
نشست دم در، با آرامش تمام بند های پوتینش را بست. بعد بلند شد رفت مهدی را بغل کرد که با هم برویم به خانه عبادیان سفارش کند ما پیش آنها زندگی کنیم تا بنایی تمام شود.
توی راه می خندید، به مهدی
می گفت : " بابا تو روز به روز داری تپل مپل تر می شوی. فکر نمی کنی این مادرت چطور می خواهد بزرگت کند؟ "
اصلا نمی گفت :من یا ما. فقط می گفت : " مادرت. "
وقتی در زد و خانم عبادیان آمد،یکی از بچهها را داد دستش، ازش تشکر کرد، دعایش کرد که چطور زحمت مارا می کشد. بخصوص برای مصطفی، که آنجا به دنیا آمده بود و تمام بی خوابی ها و سختی های آمدنش روی دوش او بود،
می خواست حسابش را صاف کند با تشکر هایی که می کرد یا عذرهایی که می خواست.
به من مثل همیشه فقط گفت :
" حلالم کن، ژیلا. "
خندید رفت.
دنبالش نرفتم. همان جا ایستادم، نگاهش کردم که چطور گردنش را راست گرفته بودو قدش از همیشه بلند تر به نظر می رسید. که چطور داشت می رفت. که چطور داشت از دستم می رفت. و چقدر آن لباس سبز بهش می آمد.
از همان لحظه داشت دلم براش تنگ می شد.
می خواستم بدوم بروم پیشش. نشد. نرفتم. نخواستم. به خودم گفتم :باز بر می گردد. مطمئنم.
هر چه منتظر روشن شدن ماشین شدم، صدایی نیامد. بیست دقیقه ای حتی طول کشید. به خانم عبادیان
گفتم : "بروم ببینم چی شده که ماشین راه نیفتاده. "
تا بلند شدم صدای ماشین آمد. در را باز کردم. سرما زد توی صورتم. ماشین راه افتاد. چشم هام پر اشک شدند.
به خودم دلداری دادم که بر می گردد. مثل همیشه بر می گردد. آن قدر نماز می خوانم، آن قدر دعا می کنم که برگردد.
مگر جرات دارد بر نگردد؟
ادامه دارد...
🌷 بسم رب الشهدا و الصدیقین
✨ #شهید_محمد_ابراهیم_همت
به روایت همسر
قسمت 4⃣2⃣
تنها عملیاتی که ابراهیم اصرار داشت نروم اصفهان، بر خلاف گذشته، همین خیبر بود.
بمباران هم بیشتر از پیش شده بود. حتی خانه های نزدیک مارا زدند.
این بار همه به خانواده هایشان زنگ می زدند، جز ابراهیم.
خیلی بهم برخورد. بخصوص پیش بقیه خانم ها.
همه شوهر ها زنگ می زدند و احوال می پرسیدند، ولی ابراهیم به روی مباركش نمی آورد.
یکبار که زنگ زد،
گفتم : " چهار تا زنگ هم بزن احوال مان را بپرس. هیچ نمی گویی مرده ایم، زنده ایم توی این بمباران؟
اصلا برات مهم هست این چیزها؟ "
گفت : "شماها طوری تان نمی شود. چون قرار است من پیش مرگ تان بشوم.
خدا شاهد ست که عین همین جمله را گفت. "
گفت : " مگر من چند بار به تو نگفتم که از خدا خواسته ام داغ شما را به دل من نگذارد ؟ "
گفتم : " پس دل من چی، دل ما چی؟ "
بمباران آن قدر زیاد بود یک روز دیدم پدرم آمده اسلام آباد دنبال من. با ماشین آمده بود. شب به ابراهیم زنگ زدم
گفتم : " پدرم آمده مرا ببرد، اجازه هست بروم؟ "
گفت : " اختیار با خودت است، هر جور که دوست داری عمل کن. "
گفتم : " نمی آیی خانه؟ خانه مان قشنگ شده، بیا ببین و برو. "
گفت : " نه، نمی توانم. "
گفتم :" تورا به خدا بیا یک باردیگر ببینمت. "
گفت : " نمی توانم. به همان خدا قسم نمی توانم. "
به پدرم نگفتم نه، ولی از رفتن هم حرفی نزدم.
جوش آورد گفت : " حق نداری ا
ینجا بمانی!"
گفتم : " ابراهیم تنها ست آخر. "
گفت :" تو فقط زن مردم نیستی. دختر من هم هستی. من هم دلواپس تو و بچه هاتم. ابراهیم هم اینجوری خیالش راحتر ست. "
گفتم : " نمی شود که من بیایم جای امن و او.... "
گفت : " اصلاً هیچ شده پیش خودت بگویی صبح تا شب رادیو دارد چی از این جا می گوید و چی سر من و مادرت می آید؟ "
صداش لرزید.
گفتم : " چشم. "
راهی شدیم رفتیم.
اوایل اسفند بود، من برای دیدن یا شنیدن صدای ابراهیم ثانیه شماری می کردم.
یک روز در میان زنگ می زد. آخرین بارش سهشنبه بود، شانزده اسفند، ساعت چهار و نیم عصر.
چند بار گفت : " خیلی دلم برات تنگ شده، می خواهم ببینم تان."
گفتم :" می آیی؟ "
گفت : " اگر شد بیست و چهار ساعته می آیم می ببینمتان و بر می گردم. اگر نشد یکی را می فرستم بیاید دنبالتان. "
مکث کرد و گفت :" می آیید اهواز اگر بفرستم؟ "
گفتم : " کور از خدا چه می خواهد؟ "
گفت :" سخت نیست با دوتا بچه؟ "
گفتم :" با تمام سختی هایش به دیدن تو می ارزد. "
یک هفته گذشت. نه از خودش خبری شد نه از تلفنش.
داشتم خودم را برای دیدنش برای آمدنش آماده می کردم. خانه را تمیز می کردم و خیلی کارهای دیگر.
شبی حدود نصف شب، احساس کردم طوفان شده.
به خواهرم گفتم :" انگار می خواهد طوفان بدی بشود؟ "
گفت : " اصلاً باد نمی آید، چه برسد به طوفان."
باز خوابیدم، بیدار شدم، گریه کردم.
گفت : " امشب تو چته؟ "
گفتم : " وحشت دارم. از شب اول قبر."
گفت:" این حرف های عجیب و غریب چیه که می زنی امشب؟ "
صبح بلند شدم بچهها را برداشتم راه افتادم، جایی کار داشتم، خانه خالم، نجف آباد. با مینی بوس رفتیم.
خواهرم هم بود. رادیوی مینی بوس روشن بود. زنگ اخبار ساعت دو بعدازظهر را زد.
گوش هام تیز شد،گوینده خبرها را خواند، یکی از خبر ها بند دلم را پاره کرد.
شک کردم. به خودم گفتم :حتماً اشتباه شنیده ام.
🌹🍃🌹🍃