eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
1.4هزار دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
8.6هزار ویدیو
88 فایل
🌻مشڪݪ ڪارهاے ما اینست ڪہ بـراے رضاے همہ ڪار میڪنم اݪا رضاے خدا . @rafiq_shahidam #شهید_ابراهیم_هادی #رفیق_شهیدم ارتباط با خادم کانال 👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
خاطرم نیست که از کی به تو عاشق شده‌ام... یا فاطمه‌الزهراء 📸 تصویری از نوجوانی شهید علی‌وردی، هنگام عزاداری در مدرسه شاهد رهروان امام(سال ۹۲ تا ۹۴) نمازخانه مدرسه @rafiq_shahidam https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
سلام بر آنهایی که رفتند؛ تا بمانند و نماندند تا بمیرند... 📸 ورزشگاه ۱۵ هزار نفری امام خمینی(ره) اراک به یاد شهید آرمان علی‌وردی @rafiq_shahidam https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
🌷 دل‌نوشته‌‌‌ی مادر محترمه‌ شهید علی‌وردی سلام آرمانم، عزیز دل مامان، قهرمان زندگیم! دوسال از نبودنت گذشت؛ دو سال که می‌گم قد تمام روزهای عمرم بود که گذشت، مثل جون کندن بود... دو سالی که با یاد صدات، خنده‌هات و حرفات زندگی کردیم و هر روز با خودمون تکرار می‌کردیم که مبادا صدات و حرفات از ذهن‌مون بره. آرمانم می‌دونی نفس کشیدن اما از درون مردن یعنی چی؟ تو می‌دونی اشک‌هایی که مانند خون از چشم میان یعنی چی؟ تو می‌دونی دلی که غم بزرگی داره اما فقط می‌تونه گریه کنه و ناله سر بده یعنی چی؟ این غم بزرگ‌تر از این ناله‌هاست، این غم با هیچ چیزی از بین نمی‌ره، این غم هر روز با ما عجینه... دو سال پیشت تو معراج شهدا، وقتی کفن رو از روی چهره‌ی مثل ماهت برداشتم، به چهره پاک و معصومت خیره شدم یاد خند‌ه‌های قشنگت افتادم، زمانی رو به یاد آوردم که تو رو توی لباس دامادی می‌دیدم. اما حالا جسم بی‌جونت جلوی چشامه، دلم می‌خواد پیشونیت رو ببوسم، تنت رو بو کنم و در آغوش بکشم؛ برای همیشه ازت خداحافظی کنم و تو رو به پناه خدا بسپارم؛ آری پناه خدا... ✍🏻 دلتنگ همیشگیت مادرت @rafiq_shahidam https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
مهم‌ترین دلیلی که آرمان دانشگاه را رها کرد و وارد حوزه شد، همین بود که می‌گفت: می‌بینم این(دین‌داری و دین‌فهمی) فعلی را که در جامعه ی ما سطحی است، من باید بروم دین را خوب و عمیق بفهمم و درک کنم و برای دیگران توضیح بدهم. سال‌های آخر به جهت سوالی که چند دانش آموز راهنمایی از او پرسیده بودند و پاسخ خوبی برای آن‌ها نداشت، با پیگیری و مطالعه ی مفصل در آن زمینه، مقاله‌ای نوشت و به خوبی به آن شبهه پاسخ داد. • به روایت پدر بزرگوار شهید @rafiq_shahidam https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
آرمانم... عزیزدل مامان... دوباره داغ دل من تازه میشه از شب یلدایی که تو نیستی...🖤 می‌بینی یک دقیقه چگونه همه رو به تلاطم و شور انداخته؟ پس ببین من چه می‌کشم... از هزاران هزار دقیقه نبودنت! بی‌تفاوتی نیست، حسی به هیچ شب یلدایی دیگر ندارم...😭 ✍🏻 مادر شهید مدافع امنیت آرمان علی‌وردی @rafiq_shahidam https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
🌹 بوسه بر بهشت... گفت: مگه نمی‌گن بهشت زیر پای مادرانه؟! دوست نداری من بهشت برم؟! • به روایت از مادر بزرگوار شهید @rafiq_shahidam https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
روز چهارشنبه قبل از رفتن از حوزه، آخرین کلاس رو با هم بودیم. کلاس که تموم شد سریع وسایلش رو جمع کرده که بره؛ گفتیم: آرمان کجا میری؟ گفت: امشب آماده‌باش هستیم. گفتیم: آرمان نرو! گفت: نه باید برم... به شوخی گفتیم: آرمان میری شهید میشی ها... گفت: این وصله‌ها به ما نمی‌چسبه! بعدش هم گفتیم: بیا با هم عکس بگیریم. نیومد! هرکاری کردیم نیومد...! به شوخی می‌گفتیم: که شهید شدی می‌زاریم پروفایل‌مون. ولی باز نیومد! آرمان اصلا منیت نداشت و اهل تظاهر نبود. @rafiq_shahidam https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
عصر همان روزی که آرمان به شهادت رسید، داشتم روی بالکن مسجد راه می‌رفتم که دیدم آرمان دارد وسایل‌اش را جمع می‌کند. به او گفتم: آرمان داری کجا میری؟ گفت: احتمالاً امشب خیابونا شلوغ می‌شه. تو هم بیا تا امشب باهم بریم. گفتم: آرمان بشین دَرست رو بخون. گفت: آدم نباید سیب‌زمینی باشه! گفتم: خب حداقل از این به بعد کمتر برو. گفت: باشه؛ ولی امشب می‌رم... رفتی و دیگر نیامدی رفیق... ✍🏻 به روایت دوست شهید @rafiq_shahidam https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
🌸 هدیه‌ای برای پدر... چند روز مانده به روز پدر که می‌شد، به فکر تهیه هدیه برای پدرش بود. همیشه دنبال چیزی می‌گشت که پدرش آن هدیه را دوست داشته باشد؛ همیشه دوست داشت شخص مقابل از هدیه بسیار خوشش بیاید و خوشحال بشود، حلا فرقی نمی‌کرد که طرف مقابلش کوچک بود یا بزرگ... ✍🏻 به روایت مادر بزرگوار شهید (ع) @rafiq_shahidam https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
مهم‌ترین دلیلی که آرمان دانشگاه را رها کرد و وارد حوزه شد، همین بود که می‌گفت: می‌بینم این(دین‌داری و دین‌فهمی) فعلی را که در جامعه ی ما سطحی است، من باید بروم دین را خوب و عمیق بفهمم و درک کنم و برای دیگران توضیح بدهم. سال‌های آخر به جهت سوالی که چند دانش آموز راهنمایی از او پرسیده بودند و پاسخ خوبی برای آن‌ها نداشت، با پیگیری و مطالعه ی مفصل در آن زمینه، مقاله‌ای نوشت و به خوبی به آن شبهه پاسخ داد. • به روایت پدر بزرگوار شهید @rafiq_shahidam https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
آخرین سفری که با هم رفتیم، سفر قم و جمکران بود. داخل اتوبوس هم موقع رفت و هم موقع برگشت کنار هم نشسته بودیم. روضه‌ای از حضرت رقیه (سلام‌الله‌علیها) رو کلیپ کرده بودند که دختر بچه‌ها این شعر: «حالا اومدی حالا که دیگه رقیه افتاده از پا اومدی» رو می‌خوندند‌‌... آرمان از این کلیپ خیلی خوشش اومده بود و می‌گفت: خیلی گریه کردم، خیلی قشنگ بود... آرمان عاشق حضرت رقیه(سلام‌الله‌علیها) بود. ✍🏻 به روایت از دوست شهید آرمان علی‌وردی @rafiq_shahidam https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
🖋 آرمان تقریبا هر شب جمعه برای مراسم دعای کمیل به مسجد امین‌الدوله می‌رفت. یک بار به او گفتم : آرمان، این هفته هم برای دعای کمیل رفتی؟ چطوری وقت می‌کنی اون وقت شب از منزلتون برسی اونجا؟ اون وقت شب توی اون محله نمی‌ترسی؟ گفت: نه، ترس نداره، من با ماشین میرم؛ اونجا هم نگهبان داره. تو هم این هفته بیا. گفتم: تو گواهینامه داری، ولی من باید یه مقداری از مسیر رو پیاده بیام. اون وقت شب یکم می‌ترسم. گفت: عیبی نداره. آدرس منزلتون رو بده؛ خودم میام دنبالت. خدا می‌داند ؛ شاید شهادتت را در همان شب‌های دعای کمیل از ارباب گرفتی... @rafiq_shahidam https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9