کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋 🖌 به قلم : #بهناز_ضرا
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱
🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹
📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋
🖌 به قلم : #بهناز_ضرابی_زاده🌱🌸
📌 قسمت: #چهل_هفتم
#فصل_هفتم
شب ها خسته و بی حال قبل از اینکه بتوانم به چیزی فکر کنم، به خواب عمیقی فرو می رفتم.
بعد از چند هفته صمد به خانه آمد.
با دیدن من تعجب کرد. می گفت: «قدم! به جان خودم خیلی لاغر شده ای، نکند مریضی.»
می خندیدم و می گفتم:
«زحمت خواهر و برادر جدیدت است.»
اما این را برای شوخی می گفتم. حاضر بودم از این بیشتر کار کنم؛
اما شوهرم پیشم باشد.
گاهی که صمد برای کاری بیرون می رفت، مثل مرغ پرکنده از این طرف به آن طرف می رفتم تا برگردد. چشمم به در بود.
می گفتم: «نمی شود این دو روز را خانه بمانی و جایی نروی.»
می گفت کار دارم. باید به کارهایم برسم.
دلم برایش تنگ می شد. می پرسید:
«قدم! بگو چرا می خواهی پیشت بمانم.»
دوست داشت از زبانم بشنود که دوستش دارم و دلم برایش تنگ می شود.
سرم را پایین می انداختم و طفره می رفتم.
سعی می کرد بیشتر پیشم بماند. نمی توانست توی کارها کمکم کند.
می گفت: «عیب است. خوبیت ندارد پیش پدر و مادرم به زنم کمک کنم.
قول می دهم خانه خودمان که رفتیم، همه کاری برایت انجام دهم.»
🌱 &ادامه دارد....
🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋
🌻|پیج اینستاگرام شهید ابراهیـم هادی :
https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/
🌻|ڪانال شهیـد ابـراهیـم هادی ایـتا:
*@rafiq_shahidam96*
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋 🖌 به قلم : #بهناز_ضرا
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱
🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹
📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋
🖌 به قلم : #بهناز_ضرابی_زاده🌱🌸
📌 قسمت: #چهل_هشتم
#فصل_هفتم
می نشست کنارم و می گفت:
«تو کار کن و تعریف کن، من بهت نگاه می کنم.»
می گفتم: «تو حرف بزن.»
می گفت: «نه تو بگو. من دوست دارم تو حرف بزنی تا وقتی به پایگاه رفتم، به یاد تو و حرف هایت بیفتم و کمتر دلم برایت تنگ شود.»
صمد می رفت و می آمد و من به امید تمام شدن سربازی اش و سر و سامان گرفتن زندگی مان، سعی می کردم همه چیز را تحمل کنم.
دوقلوها کم کم بزرگ می شدند. هر وقت از خانه بیرون می رفتیم، یکی از دوقلوها سهم من بود. اغلب حمید را بغل می گرفتم.
بیشتر به خاطر آن شبی که آن قدر حرصمان داد و تا صبح گریه کرد، احساس و علاقه مادری نسبت به او داشتم. مردمی که ما را می دیدند، با خنده و از سر شوخی می گفتند:
«مبارک است. کی بچه دار شدی ما نفهمیدیم؟!»
یک ماه بعد، مادرشوهرم دوباره به اوضاع اولش برگشت. صبح زود بلند می شد نان بپزد.
وظیفه من این بود قبل از او بیدار بشوم و بروم تنور را روشن کنم تا هنگام نان پختن کمکش باشم. به همین خاطر دیگر سحرخیز شده بودم؛
اما بعضی وقت ها هم خواب می ماندم و مادرشوهرم زودتر از من بیدار می شد و خودش تنور را روشن می کرد و مشغول پختن نان می شد.
در این مواقع جرئت رفتن به حیاط را نداشتم.
🌱 &ادامه دارد....
🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋
🌻|پیج اینستاگرام شهید ابراهیـم هادی :
https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/
🌻|ڪانال شهیـد ابـراهیـم هادی ایـتا:
*@rafiq_shahidam96 *
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
💫💫💫💫💫
عضو نشی ضرر کردی
*کانالی پر از مطالب شهدایی*
*عضو نشی ضرر کردی*
*رفیق شهیدم ابراهیم هادی*
⬇️⬇️⬇️⬇️
@rafiq_shahidam96
@rafiq_shahidam96
@rafiq_shahidam96
⤵️⤵️⤵️⤵️
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
💫💫💫💫⬇️⬇️⬇️
کانال اینستاگرام
https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96
~🕊
#عاشـقانھ_شـھدا❤️
⚘یک ماه بعد از عقد، جور شد رفتیم #حج عمره.
سفرمان همزمان شد با ماه #رمضان..
با کارهایی که محمدحسین انجام میداد،
باز مثل گاو پیشانی سفید دیده میشدیم. از بس برایم وسواس به خرج میداد.
در #طواف، دست هایش را برایم سپر می کرد که به کسی نخورم. با آب و تاب دور و برم را خالی می کرد تا بتوانم #حجرالاسود را ببوسم.
⚘کمک دست بقیه هم بود، خیلی به زوار سالمند کمک میکرد. یک بار وسط طواف مستحبی، شک کردم چرا همه دارند ما را نگاه میکنند. مگر ظاهر یا پوششمان اشکالی دارد؟
یکی از خانم های داخل کاروان بعد از غذا، من را کشید کنار و گفت: #صدقه بذار کنار. این جا بین خانما صحبت از تو و شوهرته که مثه پروانه دورت میچرخه...
✍🏻بھ ࢪوایټ همسـࢪ
#شهید_محمدحسین_محمدخانی♥️🕊
❤❤❤❤
@rafiq_shahidam96
❤❤❤❤❤
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
○•🌱
🌹#ولادت_حضرت_رقیه_س
✨دختری آمد سراپا فاطمه
✨این رقیه خانم است یا فاطمه؟
✨در اصالت کیست طاها اینچنین؟
✨در جلالت کیست زهرا اینچنین؟
#ولادتت_مبارک_دختر_ارباب🌹
5.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو چه کرده ای؟
که خدا، همه ات را
برای خودش خواست
و نصیب ما چیزی نگذاشت!
حتی نـامی❤️... نِشـانی ...🌷
#رفیق_شهیدم ؛ #ابراهیم_هادی ❤
10.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☝🏻 *خـودمان رو آماده ڪنیم براے سربازے امام زمان*.... *💠 رهبر معظم انقلاب حفظه الله:*💠
❤️❤️❤️❤️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
🔻شعری از زبان حمید آقا برای همسر بزرگوارشان😍
حالت چگونه است
تو ای #کربلای_من ؟
تنها ستاره ی دلــ💖ـم
و دلربای من !
دلتنگ خاطراتِ📖
قشنگ قدیمی ام
هستی تو #عاشقانه ترین
لحظه های من 😌
اینجا کنار قبرحسینم
ولی بدان
پشت سر شماست
همیشه دعای من
حالا تو را قسم به خدا
لحظه ای بخند😉
غمگین نباش ذره ای
ای آشنای من
هرشب کنار سفره افطار، همسرم
قرآن بخوان
به صوت قشنگت برای من♥️
هروقت می روی حرمِ شازده حسین
بخوان زیارتی زِ ته دل بجای من
این شعر
#عاشقانه_ترین هدیه ی من است
لطفا قبول کن همه را
#کربلای_من 🌸♥️
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
❤❤❤❤
@rafiq_shahidam96
❤❤❤❤❤
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c