┄┅═✾🍃🌼🍃✾═┅┄
دلی که پیش تو ره
یافت باز پَس نرود
هوا گرفته ی عشق
از پیِ هوس نرود
#سلام_بر_ابراهیم
#رفیق_شهیدم_ابراهیم_هادی #هادی_دلها #شھید_بابڪ_نورے #تلنگر #انتخابات #من_رای_میدهم #مشارکت_حداکثری #حامیان_رئیسی
🌹⬇️
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
@rafiq_shahidam96
✨🌼✨
ای شه مُلکِ ماسوا عرش به زيرِ پای توست
ماه و قمر اشارهی صورتِ همچو ماهِ توست
گر تو نظر بيفكنی از سر لطف و مرحمت
اين تن و جان بیثمر ذرهی خاکِ راه توست
#امام_رضای_دلم❤️
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#رفیق_شهیدم_ابراهیم_هادی #هادی_دلها #انتخابات #من_رای_میدهم #مشارکت_حداکثری #حامیان_رئیسی
#استوری🌱
ازهرکجا که پربکشم مشهدی شوم
تاهست گنبد تو کبوتر،کبوتر است
#سلطان_قلبم♥️
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
@rafiq_shahidam97
1.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری🌱
منت خدای را که
رضا شد امام ما...♥️
#امام_رضا🍃
🌹⬇️
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
@rafiq_shahidam96
2.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صدای قرائت قرآن شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی
#بدون_شرح ....❤️
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#رفیق_شهیدم_ابراهیم_هادی
@rafiq_shahidam96
1.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نگاه عجیب شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی
#داداش_ابراهیم❤️
#رفیق_شهیدم_ابراهیم_هادی #هادی_دلها
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی ⬇️
@rafiq_shahidam96
#تلنگر
#تغییر
با گوشی خودت پول درنمیاری؟😳😳
پس چرا پول گوشی دادی 😒😒
ما داریم پول درمیاریم✌️👍
✅ #شغل_دوم بدون مدرک
✅ #مجازی
#پردرآمدترین_بیزینس
#توهم_میتونی
جهت کسب اطلاعات بیشتر به پیوی مراجعه نمایید
🆔 https://t.me/l313m313
4.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✏️غریبتر از امام حسین (ع)
📢( اللهم عجل لولیک الفرج )
🌼➖➖➖➖➖➖➖
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#رئیسی #مناظره #انتخابات #رای #انتخابات۱۴۰۰ #حامیان_رئیسی
4.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✏️هر جا دو راهی است هر آیینه کربلاست...
📢( اللهم عجل لولیک الفرج )
🌼➖➖➖➖➖➖➖🌼
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#رئیسی #مناظره #انتخابات #رای #انتخابات۱۴۰۰ #حامیان_رئیسی
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋 🖌 به قلم : #بهناز_ضرا
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱
🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹
📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋
🖌 به قلم : #بهناز_ضرابی_زاده🌱🌸
📌 قسمت: #دویست_دهم
#فصل_شانزدهم
وقتی دوباره برگشتم توی سالن، با خودم گفتم: «چه خوب، صمد راست می گوید این بچه چقدر خوش قدم است.
اول که زیارت مشهد برایمان درست شد، حالا هم که ماشین. خدا کند سومی اش هم خیر باشد.»
هنوز داشتیم فیلم سینمایی نگاه می کردیم که دوباره همان خانم صدایم کرد: «خانم محمدی را جلوی در کار دارند.»
صمد ایستاده بود جلوی در. گفتم: « ها، چی شده؟! سومی اش هم به خیر شد؟!»
خندید و گفت: «نه، دلم برایت تنگ شده. بیا تا اتوبوس ها آماده می شوند، برویم با هم توی خیابان قدم بزنیم.»
خندیدم و گفتم: «مرد! خجالت بکش. مگر تو کار نداری؟!»
گفت: «مرخصی ساعتی می گیرم.»
گفتم: «بچه ها چی؟! مامانت را اذیت می کنند. بنده خدا حوصله ندارد.»
گفت: «می رویم تا همین نزدیکی. آرامگاه باباطاهر و برمی گردیم.»
گفتم: «باشد. تو برو مرخصی ات را بگیر و بیا، تا من هم به مادرت بگویم.»
دوباره برگشتم و توی سالن نشستم. فیلم انگار تمام شدنی نبود. کمی بعد همان خانم آمد و گفت: «خانم ها اتوبوس آماده است. بفرمایید سوار شوید.»
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات
🌱 &ادامه دارد....
🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋
*مـجموعہ فرهنگے شہید ابـراهیم هادے 💝هادےدلہـا*
*ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید*
⤵️⤵️⤵️⤵️
🌻|پیج اینستاگرام شهید ابراهیـم هادی :
https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/
🌻|ڪانال شهیـد ابـراهیـم هادی ایـتا:
*@rafiq_shahidam96*
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋 🖌 به قلم : #بهناز_ضرا
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱
🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹
📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋
🖌 به قلم : #بهناز_ضرابی_زاده🌱🌸
📌 قسمت: #دویست_یازدهم
#فصل_شانزدهم
سمیه را بغل کردم. مهدی هم دستش را داد به مادرشوهرم. خدیجه و معصومه هم بال چادرم را گرفته بودند.
طفلی ها نمی دانستند قرار نیست با ما به مشهد بیایند.
شادی می کردند و می خواستند زودتر سوار اتوبوس شوند.
توی محوطه که رسیدیم، دیدم صمد ایستاده. آمد جلو و دست خدیجه و معصومه را گرفت و گفت: «قدم! مرخصی ام را گرفتم، اما حیف نشد.»
دلم برایش سوخت.
گفتم: «عیب ندارد. برگشتنی یک شب غذا می پزم، می آییم باباطاهر.»
صمد سرش را آورد نزدیک و گفت:
«قدم! کاش می شد من را بگذاری توی ساکت با خودت ببری.»
گفتم: «حالا مرا درک می کنی؟! ببین چقدر سخت است.»
خانم ها آرام آرام سوار اتوبوس شدند. ما هم نشستیم کنار شیشه. صمد دست خدیجه و معصومه را گرفته بود.
بچه ها گریه می کردند و می خواستند با ما بیایند. اولین باری بود که آن ها را تنها می گذاشتم. بغض گلویم را گرفته بود. هر کاری می کردم گریه نکنم، نمی شد.
سرم را برگرداندم تا بچه ها گریه ام را نبینند. کمی بعد دیدم صمد و بچه ها آن طرف تر، روی پله ها ایستاده اند و برایم دست تکان می دهند.
🌱 &ادامه دارد....
🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋
*مـجموعہ فرهنگے شہید ابـراهیم هادے 💝هادےدلہـا*
*ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید*
⤵️⤵️⤵️⤵️
🌻|پیج اینستاگرام شهید ابراهیـم هادی :
https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/
🌻|ڪانال شهیـد ابـراهیـم هادی ایـتا:
*@rafiq_shahidam96*
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c