10.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرحبا به شما دختر با غیرت ایرانی☺️☺️☺️ #به کوری چشم تومسیح فاسد و مزدورانت وپیروانت روز 28ام خرداد پای صندوق های رای شما را در زیر انگشتمان له میکنیم
#انتخابات #مناظره #حضور_آگاهانه_و_حداکثری #انتخاب_هوشمندانه #عزّت_ملی #شورای_نگهبان #سرطان_اصلاحات #ما_منتظر_انتخاباتیم #انتخابات #رئیسی #مناظره #مشارکت_حداکثری #من_رأی_میدهم #انتخاب_اصلح #انتخاب_درست_کار_درست #دولت_سوم_روحانی
10.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#بسم_رب_الشهداءوالصدیقین
💥این کلیپ فوق العاده است
پیشنهاد میشود ببینید و تا میتوانید منتشر نمایید
#انتخابات #مناظره #حضور_آگاهانه_و_حداکثری #انتخاب_هوشمندانه #عزّت_ملی #شورای_نگهبان #سرطان_اصلاحات #ما_منتظر_انتخاباتیم #انتخابات #رئیسی #مناظره #مشارکت_حداکثری #من_رأی_میدهم #انتخاب_اصلح #انتخاب_درست_کار_درست #دولت_سوم_روحانی
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋 🖌 به قلم : #بهناز_ضرا
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱
🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹
📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋
🖌 به قلم : #بهناز_ضرابی_زاده🌱🌸
📌 قسمت: #دویست_سیزدهم
#فصل_شانزدهم
همان جا ایستادم تا شهدا طوافشان تمام شد و رفتند. یک دفعه دیدم دور و بر ضریح خلوت شد.
من که تا آن روز دستم به ضریح نرسیده بود، حالا خودم را در یک قدمی اش می دیدم. دست هایم را به ضریح قفل کردم و همان طور که اشک می ریختم،
گفتم: «یا امام رضا! خودت می دانی در دلم چه می گذرد. زندگی ام را به تو می سپارم. خودت هر چه صلاح می دانی، جلوی پایم بگذار.»
هر کاری کردم، توی دهانم نچرخید برای صمد دعا کنم.
یک دفعه احساس کردم آرام شدم. انگار هیچ غصه ای نداشتم.
جمعیت دور و برم زیاد شده بود و خانم ها بدجوری فشار می آوردند.
به هر سختی بود خودم را از دست جمعیت خلاص کردم و بیرون آمدم. بوی عود و گلاب حرم را پر کرده بود. آمدم و بچه ها را از مادرشوهرم گرفتم و از حرم بیرون آمدیم.
رفتیم بازار رضا.
همین طور یک دفعه ای تصمیم گرفتیم همه خریدهایمان را بکنیم و سوغات ها را هم بخریم. با اینکه سمیه بغلم بود و اذیت می کرد؛ اما هر چه می خواستیم، خریدیم و آمدیم هتل.
روز سوم تازه از حرم برگشته بودیم، داشتیم ناهار می خوردیم که یکی از خانم هایی که مسئول کاروان بود آمد کنار میزمان و گفت:
«خانم محمدی! شما باید زودتر از ما برگردید همدان.»
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلـوات💐
🌱 &ادامه دارد....
🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋
*مـجموعہ فرهنگے شہید ابـراهیم هادے 💝هادےدلہـا*
*ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید*
⤵️⤵️⤵️⤵️
🌻|پیج اینستاگرام شهید ابراهیـم هادی :
https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/
🌻|ڪانال شهیـد ابـراهیـم هادی ایـتا:
*@rafiq_shahidam96*
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋 🖌 به قلم : #بهناز_ضرا
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱
🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹
📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋
🖌 به قلم : #بهناز_ضرابی_زاده🌱🌸
📌 قسمت: #دویست_چهاردهم
#فصل_شانزدهم
هول برم داشت. سرم گیج رفت. خودم را باختم.
فکرم رفت پیش صمد و بچه ها. پرسیدم: «چی شده؟! اتفاقی افتاده؟!»
زن که فهمید بدجوری حرف زده و مرا حسابی ترسانده. شروع کرد به معذرت خواهی. واقعاً شوکه شده بودم.
به پِت پِت افتادم و پرسیدم: «مادرم طوری شده؟! بلایی سر بچه ها آمده؟! نکند شوهرم...»
زن دستم را گرفت و گفت: «نه خانم محمدی، طوری نشده.
اتفاقاً حاج آقا خودشان تماس گرفتند. گفتند قرار است توی همین هفته مشرّف شوند مکه. خواستند شما زودتر برگردید تا ایشان کارهایشان را انجام دهند.»
زن از پارچ آبی که روی میز بود برایم آب ریخت. آب را که خوردم، کمی حالم جا آمد.
فردای آن روز با هواپیما برگشتیم تهران. توی فرودگاه یک پیکان صفر منتظرمان بود. آن وقت ها پیکان جزو بهترین ماشین ها بود.
با کلی عزت و احترام سوار ماشین شدیم و آمدیم همدان. سر کوچه که رسیدیم، دیدیم جلوی در آب و جارو شده. صمد جلوی در ایستاده بود. خدیجه و معصومه هم کنارش بودند. به استقبالمان آمد.
ساک ها را از ماشین پایین آورد و بچه ها را گرفت. روی بالکن فرش پهن کرده بود و حیاط را شسته بود.
باغچه آب پاشی شده و بوی گل ها درآمده بود. سماوری گذاشته بود گوشه بالکن.
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلـوات💐
🌱 &ادامه دارد....
🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋
*مـجموعہ فرهنگے شہید ابـراهیم هادے 💝هادےدلہـا*
*ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید*
⤵️⤵️⤵️⤵️
🌻|پیج اینستاگرام شهید ابراهیـم هادی :
https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/
🌻|ڪانال شهیـد ابـراهیـم هادی ایـتا:
@rafiq_shahidam96
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋 🖌 به قلم : #بهناز_ضرا
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱
🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹
📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋
🖌 به قلم : #بهناز_ضرابی_زاده🌱🌸
📌 قسمت: #دویست_پانزدهم
#فصل_شانزدهم
برایمان چای ریخت و شیرینی و میوه آورد. بچه ها که از دیدنم ذوق زده شده بودند توی بغلم نشستند.
صمد بین من و مادرش نشست و در گوشم گفت:
«می گویند زن بلاست. الهی هیچ خانه ای بی بلا نباشد.»
زودتر از آن چیزی که فکرش را می کردم، کارهایش درست شد و به مکه مشرّف شد. موقع رفتن ناله می کردم و اشک می ریختم و می گفتم:
«بی انصاف! لااقل این یک جا مرا با خودت ببر.»
گفت: «غصه نخور. تو هم می روی. انگار قسمت ما نیست با هم باشیم.»
رفتن و آمدنش چهل روز طول کشید. تا آمد و مهمانی هایش را داد، ده روز هم گذشت. هر چه روزها می گذشت، بی تاب تر می شد.
می گفت: «دیگر دارم دیوانه می شوم. پنجاه روز است از بچه ها خبر ندارم. نمی دانم در چه وضعیتی هستند. باید زودتر بروم.»
بالاخره رفت. می دانستم به این زودی ها نباید منتظرش باشم.
هر چهل و پنج روز یک بار می آمد. یکی دو روز پیش ما بود و برمی گشت. تابستان گذشت. پاییز هم آمد و رفت. زمستان سال 1364 بود.
بار آخری که به مرخصی آمد، گفتم: «صمد! این بار دیگر باید باشی. به قول خودت این آخری است ها!»
قول داد. اما تا آن روز که ماه آخر بارداری ام بود نیامده بود.
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلـوات💐
🌱 &ادامه دارد....
🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋
*مـجموعہ فرهنگے شہید ابـراهیم هادے 💝هادےدلہـا*
*ما را در فضاے مجازے دنبال ڪنید*
⤵️⤵️⤵️⤵️
🌻|پیج اینستاگرام شهید ابراهیـم هادی :
https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/
🌻|ڪانال شهیـد ابـراهیـم هادی ایـتا:
@rafiq_shahidam96
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
امنیت،
گاهی با دادن دست رقم میخورد
گاهی با دادن رأی...
#به_یاد_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#انتخابات #مناظره #حضور_آگاهانه_و_حداکثری #انتخاب_هوشمندانه #عزّت_ملی #شورای_نگهبان #سرطان_اصلاحات #ما_منتظر_انتخاباتیم #انتخابات #رئیسی #مناظره #مشارکت_حداکثری #من_رأی_میدهم #انتخاب_اصلح #انتخاب_درست_کار_درست #دولت_سوم_روحانی
12.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارت به جایی رسیده،انتخابات رو تحریم میکنی؟
تو اعتبارت از امامه،از رهبره
#استاد رفیعی
رفیق شهیدم ابراهیم هادی
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بسم_رب_الشهداءوالصدیقین
♥️ برای لبخند تو رأی میدهم ♥️
🔰 شهید حاج حسین خرازی :
همه ما مکلفیم و وظیفه داریم با وجود همه نارساییها بنا به فرمان رهبری، جنگ را به همین شدت و با منتهای قدرت ادامه بدهیم، زیرا ما بنا بر احساس وظیفه شرعی میجنگیم نه به قصد پیروزی تنها
#حاج_قاسم #ایران_قوی #محتوا_انتخابات_1400
#انتخابات #مناظره #حضور_آگاهانه_و_حداکثری #انتخاب_هوشمندانه #عزّت_ملی #شورای_نگهبان #سرطان_اصلاحات #ما_منتظر_انتخاباتیم #انتخابات #رئیسی #مناظره #مشارکت_حداکثری #من_رأی_میدهم #انتخاب_اصلح #انتخاب_درست_کار_درست #دولت_سوم_روحانی
بهاینشمارهزنگبزنین
05148888
بعدازصلواتخاصهیهصداهاییمیاد...
اونصدا از میکروفونکنارضریحامامرضامیاد
خلاصش اینکه...
شنونده بهتر از این:))))!؟
حرف بزنید...
دلبرےکنید
التماس دعای فرج
رفیق شهیدم ابراهیم هادی
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
🔰 ما به این دست یک جان بدهکاریم، رأی که چیزی نیست...
#حاج_قاسم #ایران_قوی #محتوا_انتخابات_1400
#انتخابات #مناظره #حضور_آگاهانه_و_حداکثری #انتخاب_هوشمندانه #عزّت_ملی #شورای_نگهبان #سرطان_اصلاحات #ما_منتظر_انتخاباتیم #انتخابات #رئیسی #مناظره #مشارکت_حداکثری #من_رأی_میدهم #انتخاب_اصلح #انتخاب_درست_کار_درست #دولت_سوم_روحانی