میگفتن:آقـاچطوریشدباباتون
ࢪوکشتن..؟!💔
فقطیہجملهجوابمیداد...
میگفتفقطهمینوبهتونبگم...
حیواناتهمکربلاآبخوردن
ولے...😭💔
میفرمود:منفرزنداونآقـاییام
کہباصبرکشتنش...🥀
اهلمدینهگفتن:یعنیچیآقا...؟!
یعنییواشیواشکشتنش...
یعنیاولبانیزهزدن...
بعدباشمشیرزدن...😭
سنگمیزدن...💔
سنگاشونکہتمومشد
ریختنتوگودال...😭💔
تہگودالپیکرافتاده...
تویگودالمادࢪافتادھ..💔😭
میگنامامسجادتامیدیدگوسفندی
رودارنسرمیبرن...
سریعمیومدبہقصابمیگفت:
ببینمآببهشدادیدیانہ..؟!
درمقاتلهستوقتےامامباقر
بدننازنینپدرشونامامسجاد
روغسلمیداد...
بدننازنینزینالعابدینرو
رویسنگغسلگذاشت...
پردهایزدندتاآقازادهراحت
پدرشونروغسلبدن..💔
میگهیهوقتشروعکرد
هایهایگریہکردن...😔💔
راویمیگهبعدازمدتی
خدمتشرسیدمعرضکردم..
آقاجانهنگامغسلپدرتانچهشد
کہگریھمیکردید..؟!
میگهفرمود:وقتیبابامروغسل
میدادماثرغلوزنجیربهگردنو
پاهایمبارکشونباقیبود...💔😭
میخوامبگمیاباقرالعلوم!!
بابایمظلومتروغسلدادی
یهوقتشروعکردیگریہکردن..💔
یهشبیهموقتیمردممدینہ
خوابیدهبودند...
جدمظلوممانامیرالمؤمنین
عزیزدلشروغسلمیداد...💔😭
بهبچههاشگفتہبودآرومگریہکنید
کسیصدامونرونشنوه...
یہوقتدیدندمؤلادستازغسل
کشید...
سربہدیوارگذاشت...
وبلندبلندگریہکرد...💔
گفتنآقامگهنگفتیآرومگریهکنیم..؟!
مؤلاگفتن...
اخهبازویفاطمهمن..💔
پهلویعزیزدلحیدࢪ...
یا زهرا😭
وایمادرپهلوشکسته...😭💔
محفلمونرزقروضهیمادرهم
گرفت...
ازامامزینالعابدین
بهمادرشونرسیدیم...💔
بزارتادلمونشکستهاس
دعایفرجکنیم...
《الْلَّهُمَعَجِلِلِوَلیِکَالفَرَجْ》
مهدیفاطمهبہحقشب
شهادتامامزینالعابدین
کربلاروزیمونکن..💔😔
محفلتمومشد🥀
کموکاستیبودحلالکنید...
التماسدعایفرجوعاقبتبخیری🤲🏻
فرداصبحدعایندبہیادتوننرهرفقا..
یاعلی✋🏻
♥️•••
[همیشه به خودتون بگید
حضرت عباس(ع) نگاهم میـکنه...
امام حسـین(ع) نگاهم میـکنه...
بعد خدا بهـشون میگه
نگاه کنید بنـدمُ چقدر دلشکسـتهس...
چقد دوسِـتون داره...
چقد دلخوش به یه نیـم نگاهِ...
یه نگاه بهـش بُکنـین.. :)]
– استادپناهیان