eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
4.9هزار دنبال‌کننده
29هزار عکس
19.2هزار ویدیو
255 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
... 96 بعد از مدت ها میخواستم برم بیرون.یک ساعتی با خودم درگیر بودم... این‌بار نمیخواستم سوار ماشین شم و برم تو جمع چادری‌ها و از اونجاهم سوار ماشین بشم و بیام خونه! نگاهم رو نوشته ی میز آرایشم قفل شده بود و دلم سعی داشت ثابت کنه که زیبا بنظر رسیدن ،یک علاقه ی سطحی نیست! عقلم هم این وسط غر میزد و با یادآوری رسیدن به تمایلات عمیق،میگفت "تو ابزار ارضای شهوت مردا نیستی!" کلافه سرم رو تو دستام گرفتم و پلک‌هام رو به هم فشار دادم.از اینکه زور دلم بیشتر بود،احساس ضعف میکردم. تصمیم گیری واقعا برام سخت بود! از طرفی عاشق این بودم که همه نگاه ها دنبالم باشه،و از طرفی وسوسه ی رسیدن به اون اوج لذت ولم نمیکرد! اگر این لذت،پست و سطحی بود،پس اون لذت عمیق چی بود!؟ ولی باز هم زور دلم بیشتربود! سرم درد گرفته بود. زیرلب زمزمه کردم "کمکم کن!" و بدون مکث از اتاق بیرون دویدم!! نمیدونستم از چه کسی کمک خواستم،ولی برای جلوگیری از دوباره وسوسه شدن،حتی پشتم رو نگاه هم نکردم و با سرعت از خونه خارج شدم! ساعت سه،تو خیابون خیام،رو به روی پارک شهر،با زهرا قرار داشتم. با اینکه سر ساعت رسیدم اما پیدا بود چنددقیقه ای هست که منتظرمه! یه تیپ خیلی ساده،در عین حال شیک و مرتب به نظر میرسید. با ناامیدی به آینه نگاه کردم.صورتم بدون آرایش هم زیبا بود اما اون جلب توجه همیشگی رو نداشت. هرچند از اینکه نگاه ها روم خیره نمیشدن زورم میگرفت،اما از طرفی هم احساس راحتی میکردم. احساس اینکه به هیچکس تعلق ندارم و نیاز نیست حسرت بخورم که ای کاش امروز فلان جور آرایش میکردم! زهرا سوار ماشین شد و با مهربونی شروع به احوال پرسی کرد! و از زیر چادرش یه شاخه رز قرمز بیرون آورد! -این تقدیم به شما. ببخشید که کمه!فقط خواستم برای بار اول دست خالی نباشم و به نشونه ی محبت یه چیزی برات بیارم. ذوق زده گل رو از دستش گرفتم. -وای عزیزمممم!ممنونم...چرا زحمت کشیدی!؟ با اینکه فقط یه شاخه گل بود اما واقعا خوشحال شدم.اصلا فکرش رو نمیکردم چادری‌ها ماروهم قاطی آدما حساب کنن!! بعد از خوش و بش و احوال پرسی،با لبخند نگاهش کردم -خب؟الان باید کجا برم؟ -‌برو بهشت! -چی!!؟؟ -خیابون بهشت رو میگم.همین خیابون بعد از پارک! -آهان.ببخشید حواسم نبود! چند متر جلوتر پیچیدم تو خیابون بهشت و به درخواست زهرا وارد کوچه ی معراج شدم! -خب همین وسطای کوچه نگه دار ترنم جان.همینجاست! -اینجا؟؟چقدر نزدیک بود!حالا اینجا کجا هست!؟ -آره،گفتم یه جای نزدیک قرار بذاریم که راهت دور نشه!بیا بریم خودت میفهمی! انتهای کوچه وارد یک حیاط بزرگ شدیم،دیوار ها پر از بنر بود. با دیدن بنرها لب و لوچم آویزون شد.باید حدس میزدم جای جالبی قرار نیست بریم!! جلوی یه راهرو کفش هامون رو درمیاوردیم که زهرا لبخند زد. -هیچ کفشی اینجا نیست.انگار خودم و خودتیم فقط! -اینجا کجاست زهرا؟ -عجله نکن.بیا میفهمی! پرده ای که جلوی در آویزون بود رو کنار زدیم و وارد شدیم.یه سالن تقریبا بزرگ که وسطش خیلی خوشگل بود! نور سبز و قرمز به جایگاهی که با منبت کاری تزئین شده بود میتابید و چندتا تابوت اونجا بود...! محو اون صحنه شده بودم.خیلی قشنگ بود!!! زهرا دستم رو ول کرد و رفت سمتشون،چنددقیقه سرش رو گذاشته بود رو یکی از تابوت ها و صدایی ازش درنمیومد. بعد از چنددقیقه سرش رو برداشت و با لبخند و صورتی که خیس شده بود نگاهم کرد! -چرا هنوز اونجا وایسادی؟بیا جلو.اینجا خیلی خوبه...مثل هزارتا قرص آرامبخش عمل میکنه! با اینکه هنوز نمیدونستم چی به چیه،اما حرفش رو قبول داشتم!واقعا احساس آرامش میکردم. جلوتر رفتم و درحالیکه نگاهم هنوز به اون صحنه ی قشنگ بود،گفتم -نمیگی اینجا کجاست؟؟ -اینجا معراجه.معراج شهدا! "محدثه افشاری" @aah3noghte @RomaneAramesh ‼️ https://chat.whatsapp.com/GpDB9aU80kpEUd8B525boN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلَى الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ، وَ السَّابِقَ إِلَىٰ طَاعَةِ رَبِّ الْعالَمِينَ سلام بر تو ای حجّت خدا بر پیشینیان و پسینیان و پیشی‌گیرنده بر طاعت پروردگار جهانیان
جان جهان! وجود مقدّس رسول اکرم صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم خطاب به امیرالمؤمنین علیه‌السّلام فرمودند: "انّی و احد عشر من ولدی و انت یا علی زرّ الارض- أعنی اوتادها و جبالها- بنا اوتد اللّه الارض ان تسیخ باهلها ..." "من و یازده تن از فرزندانم و تو ای علی، لنگرهای زمین هستیم. خداوند به وسیله‌ی ما زمین را استوار کرده است که ساکنانش را در دل خود فرو نبرد." 📚 بحار الأنوار، ج 36 قلب عالم امکان و هسته‌ی مرکزی جهان هستی وجود مقدّس امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشّریف هستند.
کاش می شد این ایام حزن و اندوه، زائر حریمت باشم و به خیل عظیم عزاداران در صحن هایت بپیوندم اما چه کنم؟! راه دور است و مشکلات زندگی مجال نمی دهد ولی یقین دارم از فرسنگ ها دور هم  سلام های ما را بی پاسخ نمی گذاری. هم اینک چشم هایم را می بندم و دل  به حریمت می سپارم... نگاهی به سمت و سوی این دل شیدایی و سوخته ام بکنیدقبول دارم گناهانم زیادست اما عشق و ارادت  من به شما زیادتر... و دستهای نیازم را دخیل شبکه های ضریحت می کنم آقا...همینکه دقایقی لحظاتم متبرک از نام  تو می شوند آرامم می کند اما کاش می شد  همیشه مقیم آستانت بود و هر لحظه  در آسمان حریمت بال و پر گشود مثل کبوتر حرم. دلم می خواهد یک بار دیگر در یکی از رواق هایت بنشینم و زانوهایم را در بغل بگیرم و آنگاه گوشم را به همهمه ی رضا رضای زائرانت بسپارم!
دلتنگ بوسه بر ضریح و نجوای زیبای آن لحظه ناب.و دلتنگ قرائت زیارتنامه ای بی ریا در کنج مقابل مرقد مطهر.
امام خوبم ..اجازه بده تا درکنار ضریحت زنگارهای گناه را ازآینه دل بزدایم ،نگاه پرمهرت را بر تاروپود وجودم احساس کنم.مولا ...امانی بده .ای آبروی آسمان ها وزمین .ای بالا نشین که دریچه های آسمان به سمت رواق های بارگاهت باز می شود،رضا گویان به درگاهت آمده ام ؛مرا در رودخانه ای که از پشت پنجره فولاد تو تا آن سوی آسمان جاری است، زلال کن!!!
‍ سلام مولای غریب ما😔 امروز در بین الحرمين بقیع گه در عزای جدتان رسول الله "ص "💚 و گه بر غربت عمویتان حسن " ع "💚 گریه کردید💔 من به فدای اشک چشمتان آقا اجرک الله یا صاحب الزمان🙏 به رسم وفای هر شب بخوانیم 😍👇 اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛ يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ. 🏴تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم🏴