رمان گردان سیاه پوش
راوی (خواهر شهید )
قسمت ششم
مفصلی با شوهرم خورده بودم، با بوی نان، احساس گرسنگی کردم. آن زمان
در بیشتر خانه ها تنور بود و خانم ها خودشان نان میپختند. جلو رفتم و پیشانی
ننه جون و خان جون را بوسیدم و گفتم: »نون های شیرمالی پختید یا هنوز نون
ساده میپزید؟« ننه جون با خنده گفت: »اآلن شیرمالی هم برات درست میکنم
عزیزم.« رقیه باجی همینطور که تلمبه ی آب را فشار میداد تا لگن زیرش پر از
آب شود، گفت: »حشمت جون! بیا نزدیک تا ببوسمت. دلم برات تنگ شده بود.«
عزیز از اتاق بیرون آمد. فرح و فریده هم همراهش بودند. تا من را دیدند، به
طرفم دویدند و من هم آغوشم را برایشان باز کردم. عزیز بلند گفت: »خوش
اومدی حشمت جون. حالت خوبه مادر؟ حسین آقا خوبه؟ مادرشوهرت خوبه؟«
فرح و فریده را بوسیدم و جواب مادرم را دادم. خانج ون از آن طرف حیاط گفت:
»انگار یه ساله دخترش رو ندیده! حشمت که هر روز اینجاست. از دیروز تا امروز
مگه قراره چیزی بشه!« رقیه باجی به جای عزیز به خان جون گفت: »پسر و
عروست رو مگه نمیشناسی حاج خانم؟ هر دو از بس عاطفی و بچه دوست
ُ هستند که من فکر کنم اگه حشمت جون هر روز نیاد اینجا، بیگم خانم و پسرت
مریض بشن. تازه حشمت جون بچه ی اولشونم هست و یه جایگاه ویژهای
داره براشون.« خان جون با خنده گفت: »شوخی کردم. من خودمم هر روز باید
حشمت رو ببینم، والا اون روز انگار چیزی کم دارم.«
به سمت حوض رفتم تا کمی به شستن لباسها کمک زهراخانم و رقیه باجی
کنم. دیروز جمعه بود و طبق معمول همه به حمام عمومی سر کوچه رفته بودند.
لباسهای عزیز و آقاجان و ششتا بچه و ننه جون و خان جون، زیاد بود. بندهی خدا عزیز بدون کمک نمیتوانست تمام کارهای خانه را انجام دهد. عزیز صبح
که بیدار میشد، کوره را با زغال روشن میکرد و غذای این همه آدم را با
مهمانهای ناخوانده درست میکرد. رقیه باجی و زهراخانم هم برای کارهای
خانه، مثل رخت شستن و جارو کردن و خالصه هر کاری که میشد، به خانه مان
میآمدند و به عزیز کمک میکردند و از آقاجانم پول میگرفتند.
کلی لباس برای شستن جمع شده بود. به سمت حوض رفتم. چمباتمه زدم
دم تشت تا رخت چنگ بزنم. زهراخانم با لحن شوخی گفت: »چی کار میکنی
دختر؟ پاشو عزیزم. میخوای ما رو از نون خوردن بندازی؟ برو به مامانت کمک
کن.« ننه جون از کنار تنور صدایم کرد و گفت: »حشمت جون بیا شیرمال زدم
برات؛ این هم کنجدی. بدو بیا که خان جونت سفارشی برات کنجد پاشیده.«
هر کسی مشغول کاری بود که یکدفعه ناصر وارد حیاط شد. اول از همه
فرح او را دید. به سمتش دوید و گفت: »سلام داداشی. آخ جون، چه زود از
مدرسه اومدی! میآی بازی کنیم؟« با شنیدن حرفهای فرح همه سرشان را به
سمت آنها چرخاندند. رقیه باجی گفت: »سلام ناصر جان. پسرم چه زود تعطیل
شدید!« ناصر آن زمان هفت سالش بود و به دبستان شش بهمن میرفت. فقط
بلند به همه سالم کرد. چهره اش درهم و غمگین بود. عزیز با شنیدن صدای
ما از آشپزخانه بیرون آمد و گفت: »ناصر چیزی شده؟ چرا اینقدر زود برگشتی
خونه؟ تا ظهر که خیلی مونده!« ناصر چیزی نگفت و سریع به سمت اتاق رفت.
نان شیرمال به دست، پشت ناصر وارد اتاق شدم. در را بستم. ناصر کز کرده
بود گوشه ی اتاق و به گل های قالی نگاه میکرد. از اول عاشقش بودم. وقتی
دامه دارد ....
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
#شهید_رحمان_مدادیان
╔━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے.
@rafiq_shahidam96
@rafiq_shahidam96
🕊️🕊️🕊️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝
هدایت شده از شهید رحمان مدادیان (عمو رحمان)
*يک روز نسيم خوش خبر می آيد 🌼*
*بس مژده به هر کوی و گذر می آيد🌼*
*عطر گل عشق در فضا مي پيچد 🌼*
*می آيی و انتظار سر می آيد🌼*
🌀🌈🌀🌈🌀🌈🌀🌈🌀🌈
*ختم ۱۰۰صلوات هدیه به پیشگاه نورانی منجی بشریت ،مهدی موعود (عج الله تعالی فرجه الشریف)*🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آنقدر منتظر آمدنت خواهم ماند
کز مزارم گل نرگس به ثمر بنشیند'🌿!
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
#شهید_رحمان_مدادیان
╔━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے.
@rafiq_shahidam96
@rafiq_shahidam96
🕊️🕊️🕊️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🌼چه شاعرانه نوشتیم ازآن کسی که سفرکرد*
*🌼ازعابری که نیامد ازآن مسافرشبگرد*
*🌼نبودنت شده عادت، چقدر عادت تلخی*😔
*🌼چقدر ساده گذشتیم از نبودن آن مرد*🥺
*🌼چه ساکتی و صبوری چه ناشناس و غریبی*
*🌼درست مثل علی در میان کوفه ی نامرد*
*🌼برای قلب زمان و برای غربت جمعه*
*🌼نبودنش شده زخم و نیامدن شده یک درد*
*🌼برای آمدن او نه کوششی نه تلاشی*
*🌼فقط نشسته و گفتیم عزیز فاطمه برگرد*
🌴💎🌹💎🌴
*اللهُمَ عَجِّل لولیک الفرج 🤲
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
#شهید_رحمان_مدادیان
╔━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے.
@rafiq_shahidam96
@rafiq_shahidam96
🕊️🕊️🕊️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝
💠إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَصَّكُمْ بِالْإِسْلَامِ وَ اسْتَخْلَصَكُمْ لَهُ وَ ذَلِكَ لِأَنَّهُ اسْمُ سَلَامَةٍ وَ جِمَاعُ كَرَامَةٍ
🔹همانا خداى متعال شما را به اسلام اختصاص داد و براى اسلام برگزيد، زيرا اسلام نامى از سلامت است، و فراهم كننده كرامت جامعه مى باشد، راه روشن آن را خدا برگزيد، و حجّت هاى آن را روشن گردانيد.
#خطبه_152
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
#شهید_رحمان_مدادیان
╔━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے.
@rafiq_shahidam96
@rafiq_shahidam96
🕊️🕊️🕊️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝
استوری | #راهیان_نور
میان خاک، سر از آسمان درآوردیم
چقدر قمری بی آشیان درآوردیم
وجب وجب تن این خاک مرده را کندیم
چقدر خاطره ی نیمه جان درآوردیم
چقدر چفیه و پوتین و مهر و انگشتر
چقدر آینه و شمعدان درآوردیم…
مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
#شهید_رحمان_مدادیان
╔━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے.
@rafiq_shahidam96
@rafiq_shahidam96
🕊️🕊️🕊️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝
این جمعه هم گذشت و بی خبر از روی دلبرم...!
🔸 🔹 🍂 🍁 🍂 🔹 🔸
🌹نذر ظهور:
🦋ختم 133هزار
صلوات...
🦋صدقه به نیت فرج...
💌 #قرار_عاشقی
🍂#اللهم_عجل_الولیک_الفرج
هرکس صلوات برمیداره تعدادشم ذکرکنه یاعلی😍💞
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
♥️💬
@ghomnam133abbas
40000تا✅صلوات
200تا✅صلوات
1313تا✅صلوات
1000تا✅صلوات
200تا✅صلوات
1000تا✅صلوات
1000تا✅صلوات
10000تا✅صلوات
از313هزار صلوات
235161
صلوات باقی مانده اجرکم عندالله
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
♥️💬
@ghomnam133abbas
#حدیث_گرافی
🌼 امام سجاد علیهالسلام
🍃اَلمنافقُ اِنْ حَدَّ ثَكَ كَذَّبَكَ و اِنْ وَعَدَكَ اَخلَفَكَ و إنِ ائْتَمَنْتَهُ خانَكَ و اِنْ خالَفتهُ اِغتابَكَ.
🔻منافق کسی است هرگاه با تو حرف میزند دروغ میگوید
و اگر به تو وعده میدهد خُلف وعده میکند،
هر وقت امانت به او سپردی به تو خیانت مینماید
و چنانچه با او مخالفت کنی در پشت سر، تو را غیبت میکند.
📙 بحار، ج٧٢، ص٢٠٥
🇮🇷
مه مبارک در ابر آرمیده بیا
امید آخر دلهای داغدیده بیا
🌸الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
🌹تعجیل درفرج 🌱اللهم صل علی محجد وآل محمد وعجل فرجهم...
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
#شهید_رحمان_مدادیان
╔━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے.
@rafiq_shahidam96
@rafiq_shahidam96
🕊️🕊️🕊️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝