eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
4.9هزار دنبال‌کننده
29.6هزار عکس
19.8هزار ویدیو
277 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
کار خاصی نیاز نیست بکنیم! کافیه کارای روزمره مون رو به خاطر خدا انجام بدیم. اگه توی این کار زرنگ باشی شک نکن، شهید بعدی تویی... 🕊🌹 ╔━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam96 @rafiq_shahidam96 🕊️🕊️🕊️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c ╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝
ابراهیم می گفت : به حجاب احترام بگذارید که حفظ آرامش و بهترین امر به معروف برای شماست ...! 🕊🌹 ╔━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam96 @rafiq_shahidam96 🕊️🕊️🕊️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c ╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥دوازده شهید برای ناموس ‌ معنی واقعی غیرت یعنی فردای روزی که دشمن بعثی خرمشهر رو گرفت، جسد بی جان و عریان دختر خرمشهری رو به تیرک بلندی بستند و اون‌ طرف کارون مقابل چشم های رزمنده های ایرانی گذاشتند. ‌ رگ غیرت رزمنده های دلیر ایرانی به جوش میاد و تکاورهای نیروی زمینی ارتش دوازده شهید می دهند تا بلاخره جسد اون دختر رو پایین میارند و به خاک می‌سپرند. ╔━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam96 @rafiq_shahidam96 🕊️🕊️🕊️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c ╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝
🕊•⸤ ⸣ نماز‌شب . . .🌿! مدتی‌ بود که ابراهیم در محل سپاه گیلان غرب در کنار رفقا نمی‌خوابید! دیده بودم که به آشپزخانه شپاه می‌رفت و در اتاق پیرمردهای آشپز می‌خوابید . بعدها فهمیدم که این بندگان خدا نیمه‌های شب یلند می‌شوند و مشغول عبادت و نمازشب و قرآن هستند و ابراهیم هم شب‌ها‌ را با آن ها مشغول عبادت می‌شود . برای اینکه در حضور رفقایش ریا نشود به آنجا می‌رود . وَ مِنَ الَّيلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةِ لَكَ عَسى أَنْ يَبْعَثَك رَبُّكَ مَقامً مَحمُوداً و پاسی از شب را ( از خواب برخیز و ) قرآن ( و نماز ) بخوان! این یک وظیفه اضافی برای توست . امیداست پروردگارت تو را به مقامی درخور ستایش برانگیزد! {سوره‌اسرا،آیه۷۹} ╔━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam96 @rafiq_shahidam96 🕊️🕊️🕊️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c ╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝
✋🏿 به اون یا ی که موقعِ راه رفتن سرش پایینه... نگید داری کفشاتو نگاه میکنی!😏 اونا قبل از کفشاشون... 📎یه نگاه به قیامت 📎یه نگاه به آخرت 📎یه نگاه به عاقبت گناه 📎یه نگاه به غربت مولا 📎یه نگاه به قرآن انداختن... با خودشون دو دو تا چار تا کردن دیدن نههه‌...نمیرزه بابا... نگاه به نامحرم به اشک مولا صاحب الزمان نمیرزه🚶🏿‍♂️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مـٰا‌ڪِہ‌نَدیدیم؛ ولۍمیگَن‌وَقتۍ‌میرےڪَربَـلا.. نِگـاهِت‌ڪِہ‌بِہ‌گُنبَد‌میفتِـ چِشـٰات‌اینطورےمیبینـہ:👆🏻)💔 ╔━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam96 @rafiq_shahidam96 🕊️🕊️🕊️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c ╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💖💐💕🔆 📚داستان واقعی و بسیار جذاب سی و هشتم خخخخخ برامون کلاس گذاشتن مارو فرستادن پادگان شهید مسعودیان وسط پادگان مسعودیان یه هفت سین بزرگ چیده بودن هفت سین که مزین به نام هفت شهید بود اولین جایی ک رفتیم همون فکه بود آی شهدا دلم شکسته دلم خادمی شما را میخاد 😔 اونروز بخاطر تحویل سال تا ساعت ۶-۷ غروب فکه بودیم نگاهم ک به بچه های خادم میفتاد دلم میگرفت دوست داشتم خادمشون باشم روز دوم سفر شلمچه و طلائیه بودیم سه ساله شدم شهدا سه ساله فرماندمون حاج ابراهیم همت دستم گرفت و از گناه بلندم کرد من عاشق شلمچه ام شلمچه عطر بوی مادر حضرت زهرا(سلام الله علیها را میده روز سوم راهی هویزه شدیم شهر شهادت سیدجوان سید حسین علم الهدی سرمو گذاشتم رو مزارش گفتم سیدجان دوست دارم خادمتون بشم رفتم تو طاقی ها نشستم گریه کردم که یهو یه دختر خانمی زد رو شونه ام گفت اهل کار هستی ؟ هنگ کرده بودم با تعجب و ذوق بهش نگاه کردم دختره : چیه نگفتی اهل کاری یانه ؟ -آره آرزومه دختره: پس پاشو با من بیا اسمت چیه ؟ من محدثه ام -منم حنانه محدثه : دوساعت پشت این در باش هیچکس راه نده -باشه باشه حتما محدثه : فعلا یاعلی دو ساعتی پشت در مراقب بودم تا اینکه بعد از دوساعت محدثه زد به در گفت: حنانه جان در باز کن خانما برن داخل -باشه عزیزم در که باز کردم محدثه گفت : میخای خادم بشی ؟ -وای از خدامه محدثه : خب پس برو کفشداری به بچه ها کمک کن شب باهم میریم وسایلتو میاریم -وای خدایا باورم نمیشه شب باهم رفتیم اردوگاه اما..... .................... ✍با ادامه داستان همراه ما باشید .... کپی فقط باذکر نویسنده وذکر صلوات مجاز است نویسنده: بانو....ش ╔━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam96 @rafiq_shahidam96 🕊️🕊️🕊️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c ╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝