eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
4.9هزار دنبال‌کننده
29.3هزار عکس
19.5هزار ویدیو
277 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
. دلخوشیِ دنیای من♥ •◡•
شما می‌دانید کھ آقای دولابی اهل تعارف و مبالغه نبودند ، ایشان وقتی ابراهیم‌ هادی را که یک جوان ۲۰ ساله بود دید ؛ صبر کرد تا جمعیت رفت و بعد رو کرد بھ ابراهیم و گفت : آقا ابراهیم ما را نصیحت کن ..! (:🤍
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
. دلخوشیِ دنیای من♥ •◡•
وَ بعد ابراهیم با شرمندگی سرش را پایین می‌اندازد و می‌گوید : حاج‌آقا چھ می‌گویید؟!🥲💔 ولی بھ نظر من حاج آقا دولابـے این حرف را به اعتقاد می‌گوید . • استادپناهیان🌱'
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
• . فقیرۍ بھ مسجد آمده بود کفش مناسبـے نداشت ، ابراهیم پیش او مـےرود و کفشھایش را بھ آن مرد هدیھ مـےدهد😃🌸'! خودش در گرمای ِ ظھر تابستان ، با پاۍ برهنھ از مسجد تا خانھ می‌رود🚶🏿‍♂. . او واقعا مرد خُدا بود :)💚
👆👆 🔥 کانال کمیل: محل شهادت ابراهیم هادی سلام الله علیه 🍂 خواهی نشوی رسوا، همرنگ شهیدان شو @rafiq_shahidam96 ❁═══┅┄
3.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⛔️ الان چرا در غرب برای مقاصد غریزی شان حتی به حیوان ها هم رحم نمیکنن؟؟!! ⭕️ قسمت سی و هفتم 🔹 جلسه پرسش و پاسخ مهارت های ارتباطی زوجین (قم، مسجد و حسینیه بقیة الله عج) 🔺محسن پوراحمد خمینی، روان‌شناس @rafiq_shahidam96
🌷از مادر شهید حسن باقری پرسیدند: چی شد که پسری مثل آقا حسن تربیت کردی؟! جمله خیلی قشنگی گفتند: 🍃 نگذاشتم امام زمان(عج) در زندگی‌مان گُم شود . .‌ . 📚 مادر شهید حسن باقری ⚘ شادی روح شهدا صلوات⚘ @rafiq_shahidam96
دیدین بعضے‌وقت‌‌هادلمون‌میگیره؟!... خودمونم ‌نمیدونیم‌چرا؟! اینا‌‌؛همون‌سنگینےِگناهایےهست ‌کہ‌مرتکب‌شدیم💔... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌺بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌺 دوستداران شهدایی یه خبر خیلی خوب براتون دارم.☺️ ان شاءالله از فردا داستان دختر شینا رو تو کانال شهید مصطفی صدرزاده قرار هست ارسال کنیم... روایتی از زندگی همسر شهید حاج سردار ابراهیمی... یکمی از داستان و ببینید. 😍 👇👇👇👇👇 خلاصه رمان دختر شینا داشتم از پله‌های بلند و بسیاری که از ایوان آغاز می‌شد و به حیاط ختم می‌شد، پایین می‌آمدم که یک‌دفعه پسر جوانی روبه‌رویم ظاهر شد. جا خوردم. زبانم بند آمد. برای چند لحظه کوتاه نگاهمان به هم گره خورد. پسر سرش را پایین انداخت و سلام داد. صدای قلبم را می‌شنیدم که داشت از سینه‌ام خارج می‌زد. آن‌قدر هول شده بودم که نتوانستم جواب سلامش را بدهم. بدون سلام و خداحافظی دویدم توی حیاط و از آن‌جا هم یک‌نفس تا حیاط خانه خودمان دویدم. زن‌ برادرم، خدیجه،‌ داشت از چاه آب می‌کشید. من را که دید، دلو آب از دستش رها شد و به ته چاه افتاد. ترسیده بودم، گفت: «قدم! چی شده. چرا رنگت پریده؟!» کمی ایستادم تا نفسم آرام شد. با او بسیار راحت و خودمانی بودم. او از همه‌ زن ‌برادرهایم به من نزدیک‌تر بود، ماجرا را برایش تعریف کردم. خندید و گفت: «فکر کردم عقرب تو را زده. پسر ندیده!» پسر دیده بودم. مگر می شود توی روستا زندگی کنی، با پسرها هم بازی شوی، آن وقت نتوانی دو سه کلمه با آنها حرف بزنی! هر چند از هیچ پسر و هیچ مردی جز پدرم خوشم نمی آمد. فقط کافیه همراه ما باشید و به دوستاتون هم اطلاع بدید بیاید اینجا 👇👇👇👇👇 کانال شهیدمصطفی صدرزاده👇 @sadrzadeh1 ╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═╯
‍ 💠 شهیدی که حضرت زهرا(س) به او گفت: ما تو را دوست داریم 💠 ✅پاییز سال 1361 بود. بار دیگر با ابراهیم عازم منطقه شدیم. اینبار نقل همه مجالس،توسل های ابراهیم به حضرت زهرا(س) بود.هرجا میرفتیم حرف از او بود.به هر سنگری سر میزدیم از ابراهیم میخواستند مداحی کند و از حضرت زهرا بخواند. 🌙 شب بود. ابراهیم در جمع بچه شروع به مداحی کرد. صدای ابراهیم بخاطر خستگی و طولانی شدن مجالس گرفته بود. بعد از تمام شدن مراسم، دونفر از رفقا با ابراهیم شوخی کردند و صدایش را تقلید کردند که باعث ناراحتی ابراهیم شد. ✳️آن شب ابراهیم عصبانی بود و گفت: من مهم نیستم، اینها مجلس حضرت زهرا(س) را به شوخی گرفتند. برای همین دیگر مداحی نمیکنم. هرچه میگفتیم به دل نگیر اما فایده ای نداشت. 💯ساعت یک نیمه شب بود خسته و کوفته خوابیدیم. قبل از اذان بچه ها را بیدار کرد، اذان گفت و نماز جماعت به پا کردند و بعد از تسبیحات ابراهیم شروع به دعا خواندن و روضه خوانی حضرت زهرا(ع) کرد. اشعار زیبای ابراهیم اشک همه را جاری کرده بود. 🔘 بعد از خوردن صبحانه برگشتیم. گفتم: دیشب قسم خوردی دیگه مداحی نمیکنی ولی بعد نماز صبح...؟! گفت:دیشب توی خواب دیدم وجود حضرت صدیقه طاهره(س) تشریف آوردند و گفتند: « نگو نمیخوانم، ما تو را دوست داریم. هرکس گفت بخوان تو هم بخوان » 《 کانال http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
@audio_ketab2997040249.mp3
زمان: حجم: 10.39M
🔰کتاب صوتی سلام بر ابراهیم جلد ۲ قسمت هفدهم 🌷زندگینامه و خاطرات شهید بی مزار ابراهیم هادی 🔷ناشر : نشر شهید ابراهیم هادی 🔷با صدای احسان گودرزی @rafiq_shahidam96 ❁═══┅┄