eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
4.7هزار دنبال‌کننده
24.6هزار عکس
15.7هزار ویدیو
188 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
7.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینجاه کانال کمیل است معبر هادی دلها به بهشت💫🕊 ✾‌✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾‌✾   @rafiq_shahidam96 ✾✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾‌✾
21.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 فیلم کامل بیانات صبح امروز رهبر انقلاب در دیدار شرکت‌کنندگان در چهلمین دوره مسابقات بین‌المللی قرآن کریم جمهوری اسلامی ایران. ۱۴۰۲/۱۲/۳ 💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معجزه ی حقیقی دعای شهدا قسمت ششم به قدری کار و تلاش و زحمت آنان زیاد بود که پیش خودم فکر می کردم چقدر انرژی بالایی دارن. در این هنگام از داخل دروازه سراسر نور آقایی بسیار رشید و خوشرو و پر انرژی به سمت ما آمدند و احوالپرسی گرمی کردند و نام مرا به زبان جاری کرده و خوش آمد گفتند و بعد من و همسرم را به سمت صندلی که از گونی‌های شنی ساخته شده بود راهنمایی کردند. بسیجیان ایشان را حاج آقا یاسینی صدا می کردند این گونی های شنی نزدیک آن دروازه نورانی روی هم چیده شده بودند و به عنوان صندلی از آن استفاده می شد 🟠در این هنگام نوجوان بسیار خوش چهره و چابک از داخل نور بیرون آمد. 🔹نامش علی اصغر قلعه ای بود که آقای یاسینی به علی اصغر گفت آقای قلعه ای برای میهمانان ما وسایل پذیرایی بیاورید علی اصغر که نوجوان ۱۶ ساله خوش چهره و نورانی بود به سمت من و همسرم آمد و بعد از احوالپرسی بسیار گرمی از من پرسید آیا شربت میل دارید من که در حالت بهت و تعجب به سر می بردم با کمال خجالت گفتم اگر امکان داشته باشد می خورم. 🔸آقای یاسینی به علی اصغر گفتند برای خانم آقاجانی و همسرشان شربت بیاورید من به همسرم نگاه کردم و به او گفتم این ها اسمم را از کجا می دانند؟ همسرم اشاره کرد که هیچ صحبتی نکن و فقط سکوت کن و گوش کن. علی اصغر به داخل نور رفت تا شربت بیاورد مدتی طول کشید تا علی اصغر برگردد و در این مدت من به رفتارها و فعالیت رزمندگان به دقت نگاه می کردم. بسیار برایم عجیب بود آنها مرتباً پرونده ها را بررسی می‌کردند و بی‌سیم می‌زدند و از احوال مردم می پرسیدند. ادامه دارد...   @rafiq_shahidam96
✅معجزه ی حقیقی دعای شهدا قسمت هفتم ✍پیگیری مشکلات افراد مختلف از پیرمرد تا بچه ای که در بیمارستان بود 🔹مثلاً آقای یاسینی در همان زمان که کنار ما ایستاده بود به بی سیم چی گفت: 🔸بیسیم بزن بپرس که مشکل پیرمرد در روستای فلان جا بر طرف شده یا خیر؟ ⭕️یا در یک پیام دیگری گفت بپرسید فلان بچه در بیمارستان مشکلش برطرف شده یا خیر 🟠و وقتی متوجه شدند که مشکل آن بچه برطرف شده، همه با هم صلوات قرائت کردند. 🔹حتی در جایی هم آقای یاسینی به رزمندگانی که مشغول بررسی پرونده‌ها بودند گفتند ببینید چرا مشکل فلان فرد در فلان جا برطرف نشده؟ ⭕️بررسی کنید ببینید ایراد کار کجاست؟؟؟؟ 🔹جملات برایم بسیار عجیب بود و من متحیر و شگفت‌زده فقط به مکالمات، نوع رفتار و گفتار آنان نگاه می کردم و حتی توان صحبت کردن هم نداشتم. 🟠تا علی اصغر قلعه ای از داخل نور با یک سینی بسیار زیبا که دو لیوان شربت در داخل آن بود به سمت ما آمد. 🔹آقای یاسینی گفتن اول به خانم شربت را بدهید شربت را که به سمت من گرفت دیدم شربت آلبالویی رنگ است یک لحظه به همسرم گفتم نکند این شربت شهادت باشد؟ 🔸ولی همسرم اشاره کرد که سکوت کنم من هم شربت رو برداشتم و وقتی آن را میل کردم بسیار خوش عطر و خوش طعم بود و با شربت هایی که تا به حال خورده بودم بسیار متفاوت بود آقای یاسینی از من پرسیدند خانم شربت به جانتان نشست؟؟؟؟؟ 🔹گفتم بله بسیار خوشمزه بود ایشان گفتند این شربت شفاست، نوش جانتان. 💢ادامه دارد... ✾‌✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾‌✾   @rafiq_shahidam96 ✾✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾‌✾
4_6006088503018915355.mp3
28.97M
۞دعاے کمیل 🎙مهدی رسولی التماس دعا 🙏 🏴 ✨به جمع ما بپیوندید✨ ✾‌✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾   @rafiq_shahidam96 ✾✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾‌✾
ساعت عاشقی ⏱ 🕌به وقت امام رضا(ع)🕌 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ‏ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ‏.
🥀 بسم رب الحسین علیه السلام🥀 🌺 فردا روز جمعه است برای سلامتی و تعجیل در ظهور آقا. 🎁هدیه به امام ره و شهدا تعجیل در ظهور امام زمان عج و سلامتی رهبر عزیزمون و هدیه به تمامی شهدا و شهدای گمنام حاجت روایی عزیزان و هدیه به تمامی اموات عالم و پدران و مادران شهدا و اموات گروه و هدیه به روح پدر بزرگوارم . و به نیت ازدواج جوانان و فرزند دار شدن پدر و مادر ها و سالگرد شهادت شهیدانی که در این ماه به شهادت رسیدند. سالروز شهادت 🕊شهید مدافع حرم احمد اسماعیلی 💐سالروز شهادت 🕊شهید مدافع حرم حجت اسدی 💐 سالروز شهادت چهار شهید آشوب دراویش گنابادی خیابان پاسداران تهران 🕊شهید مدافع وطن محمدحسین حدادیان 🕊شهید مدافع وطن محمدعلی بایرامی 🕊شهید مدافع وطن رضا مرادی 🕊شهید مدافع وطن رضا امامی 💐 سالروز شهادت 🕊فرمانده جستجوگر نور شهید علیرضا گلمحمدی 🕊 شهید جستجوگر نور محمود حاجی قاسمی 🕊سالروز شهادت شهید مدافع حرم "مصطفی زاهدی بیدگلی" 🕊شهید مدافع حرم حمیدرضا انصاری 🕊شهید مدافع حرم حمیدرضا باب الخانی 🕊شهید مدافع حرم ایوب مطلب زاده مهلت قرائت تا جمعه هفته آینده. 🌺🌺🌺🌺🌺 جزء ۱.✅ جزء ۲✅ جزء ۳.✅ جزء ۴.✅ جزء ۵.✅ جزء ۶.✅ جزء ۷.✅ جزء ۸.✅ جزء ۹✅ جزء ۱۰✅ جزء ۱۱✅ جزء ۱۲.✅ جزء ۱۳✅ جزء ۱۴✅ جزء ۱۵.✅ جزء ۱۶.✅ جزء ۱۷✅ جزء ۱۸✅ جزء ۱۹.✅ جزء ۲۰.✅ جزء ۲۱.✅ جزء ۲۲✅ جزء ۲۳✅ جزء ۲۴✅ جزء ۲۵.✅ جزء ۲۶✅ جزء ۲۷✅ جزء ۲۸✅ جزء ۲۹✅ جز ۳۰.✅ برای گرفتن جز مورد نظر به بنده پیام بدهید . 👇👇 @rogaye_khaton315 اجر همه شما بزرگواران با حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام
❤️ قࢪائت دعاے فرج ... به‌نیّٺ برادࢪشهیدمان‌مےخوانیم 🌱 💐💚
📖ابراهیم و مورچه ها... ‍ 🌺 یک روز داشتیم با هم از منزل به طرف باشگاه میرفتیم. من کمی جلوتر رفتم. برگشتم و دیدم ابراهیم کمی عقب تر ایستاده؛ بعد نشست به اطرافش نگاه کرد و دوباره بلند شد. ✳️ با تعجب برگشتم به سمتش و گفتم: چی شده داش ابرام؟! گفت: «اینجا پر از مورچه بود. حواسم نبود پام رو گذاشتم بین مورچه ها. برا همین نشستم ببینم کجا مورچه نیست از اونجا حرکت کنم.» 💯ابراهیم پرید اینطرف کوچه و راهش رو ادامه داد. گفتم: عجب آدمی هستی؟! دیر شد، وایسادی بخاطر مورچه ها؟! 💐ابراهیم گفت: «اینها هم مخلوقات خدا هستند. من اگه وقت داشتم یه مشت گندم براشون میریختم، نه اینکه با پام اونها رو له کنم.» 📚سلام بر ابراهیم2 ✾‌✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾‌✾   @rafiq_shahidam96 ✾✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾‌✾
💠عدالت شهید ابراهیم هادی💠 🟡هیچ وقت در کارهایش از و حرف حق دور نمی شد. مثلا یکی از همسایه های ما که خیلی اهل دعوا بود با یکی دیگه از همسایه های ما دعوا افتاده بود و دندان یک نفر را شکست. 🟠 همسایه ما هم شکایت کرد؛شاکی رضایت نمی داد. متهم به من گفت: برو ابراهیم رو بگو بیاد. من هم هر طور شده ابراهیم رو پیدا کردم و آوردم. ⚪️هم شاکی هم متهم به احترام ابراهیم بلند شدند. شاکی گفت: اگه ابراهیم بگه رضایت بده من رضایت می دم. ابراهیم خیلی جدی گفت: نه خیر رضایت نده!این آقا باید بفهمه برای هر چیزی نباید دعوا به پا کنه ! 🔴متهم ۲۴ ساعت داخل بازداشگاه بود. بعد ابراهیم به شاکی گفت: حالا برو رضایت بده؛باید کمی ادب می شد. ✾‌✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾‌✾   @rafiq_shahidam96 ✾✾࿐༅🍃❤️🍃༅࿐✾‌✾