#شاه_بیت تویی صاحبم خوش به اقبال من💚 منم نوکرت...! وای از اقبال تو ..؛ همه خستگی های تو ... مال من همه دردسرهای من ، مال تو... تعجیل در فرج مولایمان صلوات #ٵݪݪہم_عجݪ_ݪۅݪێڪ_ٵݪفࢪج #فرهنگی_مجازی_هادی_دلها https://eitaa.com/rafiq_shahidam96

می‌گفت لحظه بلحظه به شهادت فکر می‌کنم :)❤️ #شهیده_فرشته_باقری #فرهنگی_مجازی_هادی_دلها https://eitaa.com/rafiq_shahidam96

به نام خدا با دستانی لرزان و نگاهی که دیگر نمی بیند و چشمی که حتی اگر خون ببارد کم است و دلی که دیگر تاب ماندن ندارد، حتی به بهانه #شهادت نیز! می خواهم حرفهای آخر این دنیا را بنویسم. دوستان، ای مادر و پدرم، همگی به خاطر خدا حلالم کنید. فرصت محدود دنیا ظرفیت ندارد تا قدر زحمات شما را پاس بدارم: اگرچه فرزند خطاکار و قدرنشناسی بودم اما به خاطر جوانی ام حلالم کنید. و خدایا... ای همنشین تنهایی های من! مشتاق آمدن به سوی تو هستم. اما چه کنم که توشه ای بر نداشته و هیچ مهیا نکرده ام. آه خدایا سکرات موتم را چه کنم. این همه شرمندگی را چگونه تاب آورم و... ای کاش جایی بود و مکانی که بتوان نوشت، آن هم برای دل... اما به حق #شب_جمعه حداقل پذیرای اشک های من باش😭 فقط تو را به خدا به من بگو که آنجا چه؟! مرا می پذیری یا نه؟! ۱۴ محرم الحرام ۱۴۲۶ #دست‌نوشته‌ #شهیده_بتول_مطهری #فرهنگی_مجازی_هادی_دلها https://eitaa.com/rafiq_shahidam96

دست نوشته این شهیده رو حتما بخونید.. ببینید برای رسیدن به خدا چه شوقی داشته و برای این فراق چطور حالش رو توصیف میکنه 😭😭

داستان از جایی شروع شد که مردانه بر صفحه تاریخ با خون خویش زندگی را برای ما ساختند. داستان درباره کسانی است که رفتند تا بمانند و نماندند تا بمیرند. داستان آنان هرگز تمام نمی شود آنان کسانی اند که همیشه در قلب ما خواهند ماند... 📃|نوشته‌شهیده #شهیده_فائزه_رحیمی #فرهنگی_مجازی_هادی_دلها https://eitaa.com/rafiq_shahidam96

امام علی - علیه السلام - فرمودند: هر که در راه خدا بخشش کند و در راه خدا باز گیرد و در راه خدا دوست دارد، البته چنین کسی، ایمان را کامل و تمام کرده است. غرر الحکم، ج ۲، ص ۷۰۶. #امام‌علی(ع) https://eitaa.com/rafiq_shahidam96

شهید حاج قاسم سلیمانی: نباید تردید کنیم که شهدا مثل اولیای الهی دارای اعجازند. اینکه به قبور آن ها توسل می‌کنیم و استمداد می‌طلبیم، برای این است که آن ها مثل قطره‌ای به دریا وصل و جزئی از ائمه(ع) شده‌اند. #شهید_حاج_حسین_خرازی https://eitaa.com/rafiq_shahidam96

شهید ابراهيم هادی: #فرهنگی_مجازی_هادی_دلها https://eitaa.com/rafiq_shahidam96

گفته مادر شهیده زینب خانم (غسل شهادت) شب از نیمه گذشته بود مامورهای شهرداری جاروهای بلندشان را به زمین میکشیدند. صدای خش خش جارو در سکوت شب بلند می شد حتی این صدا هم وحشت من را بیشتر می کرد. آن شب یک ماشین دربست کردیم و به همه بیمارستان ها سر زدیم داخل ماشین شهرام به من تکیه زده بود با حالت بچه گی اش گفت: مامان نکنه زینب را دزدیده باشن؟ مادرم او را تکان داد که ادامه ندهد. من انگار آنجا نبودم فقط جواب دادم«وای،خدا نکنه!! » با حرف بچه گانه شهرام تکان جدیدی خوردم ناخودآگاه فکرم سراغ کارها و حرف های زینب رفت. یاد نوشته های روی دفتر زینب افتادم «خانه خود را ساخته ام،اینجا جای من نیست.باید بروم،باید بروم خانه زینب کجا بود❓زینب کجا می خواست برود❓ شهلا با ترس گفت:«مامان صبح که حمام رفتیم،زینب به من گفت:یادت نرود غسل شهادت کن!» مادرم با عصبانیت به شهرام و شهلا نهیب زد که:«توی این موقعیت ،این حرفا چیه که می زنید؟ جای اینکه مادرتون را دلداری بدید،بیشتر توی دلش را خالی می کنید.» من باز هم جوابی ندادم،اما فکرم پیش وصیت نامه های زینب بود؛آن هم دو تا وصیت نامه .یعنی چه؟ تا آن شب همه این حرف ها و حرکات برایم عادی بود،اما حالا پشت هر کدام از این ها حرفی بود ... حدیثی بود... 💔 #شهیده_زینب_کمایی #فرهنگی_مجازی_هادی_دلها https://eitaa.com/rafiq_shahidam96