eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی 🖤رفیق شهیدم🖤
4.6هزار دنبال‌کننده
23.4هزار عکس
14.7هزار ویدیو
182 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌈 🌈 بلند شد،احترام نظامی گذاشت و گفت: _چشم قربان،خیلی نوکریم.😍✋ خنده م گرفت.☺️ پسرها یک ماهشون بود که وحید عملا وارد محل کار جدیدش شد.روزهای اول کار جدیدش خیلی دیرتر از ساعت کاری میومد خونه.خیلی وقتها وقتی میومد که بچه ها خواب بودن.👶🏻👶🏻👧🏻😴گاهی اوقات اونقدر دیر میومد که منم خواب بودم.گفت برای اینکه کارها رو تو دستم بگیرم لازمه که اوایل بیشتر وقت بذارم.منم نمیکردم... حتی بعد دو ماه خیلی وقتها برای خواب هم دیگه خونه نمیومد.وقتی بچه ها خیلی بهونه باباشون رو میگرفتن،میبردمشون بیرون یا خونه آقاجون یا خونه بابا... حدود پنج ماه دیگه هم گذشت،تو تمام اون پنج ماه من و بچه هام به اندازه پنجاه ساعت هم وحید رو ندیدیم.🙁 فاطمه سادات به شدت مریض 👧🏻🤒شده بود. ویروس گرفته بود.نیاز به مراقبت شدید داشت ولی من باید به پسرها هم رسیدگی میکردم.😣 مجبور شدم پنج روزی خونه بابا باشم.اون پنج روز حتی وحید باهام تماس هم نگرفت.یعنی کلا متوجه نشده بود ما خونه نیستیم.😕یعنی حتی به خونه سر نزده بود.یعنی فاطمه سادات به شدت مریض شد و خوب شد ولی وحید خبر نداشت.😒😕 بعد فاطمه سادات،سیدمحمد همون مریضی رو گرفت.👶🏻🤒با اینکه خیلی مراقبت کردم ولی سیدمحمد هم ویروس گرفت.چون کوچیک بود،حدود هشت ماهش بود،دکتر گفت بیمارستان بستریش کنم.😐فاطمه سادات و سیدمهدی خونه بابا بودن و من و سیدمحمد بیمارستان. چون سید مهدی هم کوچیک بود بهونه منو میگرفت.چهار ساعت در روز مادروحید میومد بیمارستان،من میرفتم خونه ی بابا.همش تو تکاپو و بدو بدو و اضطراب بودم.😣دو روز بعد سید مهدی هم مریض شد.😨🤒👶🏻مجبور شدم بستریش کنم.مادروحید و نجمه سادات نوبتی میومدن بیمارستان کمک من.گاهی هر دو تا پسرهام با هم حالشون بد میشد. سه روز بعد از بستری شدن سید مهدی، سیدمحمد حالش یه کم بهتر بود و مرخص شد. سیدمحمد و فاطمه سادات خونه بابا بودن،من و سیدمهدی بیمارستان.سیدمحمد بیشتر بهونه منو میگرفت،چون هنوز هم کامل خوب نشده بود. دوباره چهار ساعت در روز مادروحید میومد بیمارستان من میرفتم پیش سیدمحمد.😥😣 ده روز بود که بچه هام مریض بودن و من تو فشار بودم ولی وحید حتی هم . خیلی شده بودم.دیگه طاقت گریه ی بچه هام و مریضی شونو نداشتم.از اینکه تو این شرایط وحید کنارم نبود دلم گرفته بود.😢همون موقع تماس گرفت.📲💓فقط به اسمش روی گوشیم نگاه میکردم و گریه میکردم.😭نمیخواستم با این حالم جواب بدم.تماس قطع شد.از خودم ناراحت شدم که جواب ندادم.دلم برای شنیدن صداش هم تنگ شده بود.کاش جواب میدادم.خودم تماس گرفتم ولی اشغال بود.همون موقع سید مهدی دوباره حالش بد شد و گریه میکرد.گوشی رو گذاشتم کنار و بچه رو بغل کردم.منم باهاش گریه میکردم 😭و میخواستم کنه... من شرایط بدتر از این هم داشتم اما الان از اینکه بچه هام اذیت میشدن بیشتر ناراحت بودم.حاضر بودم خودم مریض باشم ولی بچه هام سالم باشن.😢😣 دو ساعت گذشت.سیدمهدی آروم شده بود و خواب بود.منم سرمو کنارش گذاشتم و از خستگی خوابم برد.تو خواب صدای زنگ گوشیمو شنیدم.📲چشمهامو به سختی باز کردم.مامانم زنگ میزد.قطعش کردم که بچه بیدار نشه.به سیدمهدی نگاه کردم،نبود...😨 سریع بلند شدم.اول فکر کردم شاید از تخت افتاده،اطراف رو نگاه کردم،نبود.مادر مریض کناریم گفت: _پسرت داشت گریه میکرد یه آقایی که لباس نظامی داشت بغلش کرد و بردش تو راهرو.خیلی شبیه پسرت بود،فکر کنم باباش بود.😊 رفتم تو راهرو... جلو در اتاق خشکم زد.وحید بود.با لباس نظامی اومده بود و سعی میکرد سیدمهدی رو که داشت گریه میکرد،آروم کنه.😍👶🏻آروم صداش کردم: _وحید😧 نگاهم کرد.چقدر دلم براش تنگ شده بود.اشکهام نمیذاشتن خوب ببینمش.❤️😭اومد سمت من.فقط نگاهش میکردم.👀وحید هم فقط نگاهم میکرد.👀وقتی سیدمهدی منو دید گریه ش شدیدتر شد.بچه رو ازش گرفتم و بردمش تو اتاق.نیم ساعت بعد سیدمهدی رو که خواب بود، گذاشتم روی تخت و رفتم تو راهرو. وحید روی صندلی نشسته بود.دیگه خسته و ناراحت نبودم.☺️ هرکی از کنارش رد میشد نگاهش میکرد... وحید سرش پایین بود و به کسی توجه نمیکرد. منم همونجا ایستادم و نگاهش میکردم.اولین باری بود که.... ادامه‌ دارد... 📚 نویسنده : بانو مهدی‌یار منتظرقائم http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
مهم‼️  اینجا است / به خوش آمدید... 📌هشدار ! نیاز دارند هر چه سریعتر پروژه ی "هتل کردنِ خیابان ها" استارت بخورد؛ ملی گرایانِ فیک قرار است بانی این مرحله از بازی باشند... .. 🔺 در روزهای گذشته کشور شاهد ناآرامی‌هایی بوده است؛ پر واضح بود که این موج سکته کرده و در تلاشند احیا شود. همانطور که پیش بینی میشد امید داشتند که بازگشایی مدارس و دانشگاه ها و استفاده از ظرفیت محیط دانشگاه بتواند کمی به تداوم موج کمک کند... 🔺 این جماعتِ ورشکسته، حالا که موجِ تجزیه طلب‌ها خوابیده و نیاز به احیای موج دارند، هواداران خود را تحریک کرده به آشوب، و اسمش را هم گذاشته‌اند: اعتراض مسالمت آمیز...‼️ ♦️ چیزی عوض نشده؛ به فضای ۸۸ دقت کنید: ورشکسته‌هایی مثلِ _  فائزه هاشمی _ مریم رجوی _ رضا پهلوی _ تجزیه طلب _ ملی گرایِ فیک و... همه ی اینها در ناآرامی‌های اخیر در کنار هم بودند. حتی ملی گراهایِ فیکی که وانمود میکردند عوض شده‌اند و جیب مخاطب را با حمله به تجزیه طلب‌ها خالی کرده بودند به سنگرِ ابتدایی بازی برگشته‌اند. در این مرحله باید با بهانه و بی بهانه خیابان شلوغ شود! 🔸 خیابان هتل شود. به این معنا که جمعیت در خیابان بیاید... چطور جمعیت را بیاوریم کف خیابان؟ بازی ساده است: "پروژه ها"یی که تا دیروز از خطر میگفتند حالا مخاطب خود را خام کرده و میگویند: به بیایید برای ... 🔸 در واقع آن چیزی که "پروژه ها"ی پدرخوانده‌ها در تلاش برای رقم زدنش هستند؛  همین هتل کردن خیابان است. 🔸 وقتی خیابان هتل شد؛ مرحله ی بعد پارلمانی کردن است! 🔺 جلائی پور از چهره های غربگرا که اخیرا بازداشت شده و قبلا تصاویرش در جلساتی با (در یک قاب) منتشر شده بود، در جایی گفته بود: اعتراض خمیرمایه جنبش است‼️ اما مفهوم این جمله: ابتدا خیابان را هتل میکنیم. وقتی شکل گرفت. حالا باید از دلِ آن متولد شود. 🔸 اما چگونه!؟ باید خیابان‌هایی که هتل شده‌اند را کنیم. به این معنا که چهره‌های سیاسی در این مرحله به اضافه شده؛ و خیابان را به مکانی برای سخنرانی تبدیل کنند. حالا فهمیدید علت بازداشت فائزه چه بود؟ فائزه قرار بود در خیابان‌های هتل شده، ژستِ سخنگوی پارلمان بگیرد... 🔺 اما این بازی یک مرحله ی سوم هم دارد: وقتی خیابان هتل شد، وقتی خیابان پارلمان شد، حالا وقتِ شدن است. 🔸 از اینجا به بعد ماموریت شروع میشود. پدرخواندها قرار بود ۲۰ روز پیش را غافلگیر کنند. اما وقتی در این مرحله همچنان روی هتل کردن خیابان گیر کرده اند یعنی آنها سردرگم شده اند. ایرانیان، پدرخوانده‌های این بازی را در آنجا که تصورش را نمی‌کنند نقره داغ خواهند کرد. کمی صبور باشید، در شرایطی که پدرخوانده‌ها به دنبال یک شوک و یک غافلگیری برای احیای موج هستند؛ به زودی در جایی دیگر شوکه خواهند شد... . ♦️ فارغ از تمام موارد فوق؛ به زودی یک نفر "تک رای" از بازی خارج خواهد شد.... @rafiq_shahidam96@sadrzadeh1@rafiq_shahidam@shahidmedadian ✅✅✅✅