[۲/۷، ۸:۰۷] ص ن: ✨💕صبح خودرابا سلام به 14معصوم (ع)شروع کنیم💕✨
🌕بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ🌕
💚ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ
💛ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ
💜ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏِ ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﺔُ ﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀ
💙ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ
💚ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺳﯿﺪَ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ
💛ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦِ ﺯﯾﻦَ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ
💜ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺍﻟﺒﺎﻗﺮ
💙ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ
💚ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮٍ ﺍﻟﮑﺎﻇﻢُ
💛ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ ﺍﻟﺮﺿَﺎ ﺍﻟﻤُﺮﺗﻀﯽ
💜ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ
💙ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﺍﻟﻬﺎﺩﯼ
💚ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺍﻟﻌﺴﮑﺮﯼ
💛السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی یا خلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولایْ الاَمان الاَمان...
ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ
🌹التماس دعای فرج🌹
[۲/۷، ۸:۰۷] ص ن: 💖بسم الله الرحمن الرحیم💖
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🎊به نيت تعجيل در فرج امام زمان عج وسلامتیش
🌺خشنودی 14معصوم ع
🙏
شه
رمان گردان سیاه پوش
راوی (خواهر شهید )
قسمت اول
*بسم الله الرحمن الرحیم*
دوران دفاع مقدس پرافتخارترين برهه از تاريخ معاصر ايران اسالمي است؛ الگویی
به يادماندني از حيات طيبهی انقالب اسالمي توأم با خلق صحنههاي بسيار زيبايي از
رشادتها و از جان گذشتگيهاي آحاد ملت ايران در راه مبارزه با طاغوتهاي زمان و تحقق
آرمانهاي بلند یک ملت ظلمستیز؛ اینگونه بود که هشت سال دفاع مقدس سربلندي اين
مردم شريف در پيشگاه تاريخ و ذلت ابرقدرتهاي شرق و غرب را به ارمغان آورد و در
بزرگترين آوردگاه تاريخي ايران زمين، نهتنها وجبي از خاک عزیز ایران اسالمی از دست
نرفت، بلکه جهانيان را مات و مبهوت عظمت و بزرگي خود نموديم.
در اين ميان نقش دانشجويان مجاهد و دالور ستودني و مثالزدني است، آنان که با
حضور در جبههی علم و دانش بنا داشتند فردايي روشن را براي ميهن خود رقم بزنند، با
آغاز حملهی جنود شيطان، جبههاي مهم را پيش روي خود ديدند و براي دفاع از انقالب
اسالمي و ايران اسالمي رخت جهاد بر تن کرده و دوشادوش و پيشاپيش ديگر مجاهدان
جبهههاي نبرد حق عليه باطل افتخار آفريدند. حضور قشر فاخر دانشجو در جبهههاي نبرد
حق عليه باطل جلوهی بديع از سير الي اهلل جوانان خداجوي اين سرزمين بود و دانشجويان
را در شمار نقشآفرينان مهم و اصلي جهاد قرار داد تا جاييکه بسياري از تأثيرگذاران و
فرماندهان جبههی توحيد از ميان ايشان انتخاب شدند. این افتخاری بس بزرگ و جهادی
بس عظیم بود که بهحق شهدای گرانقدر آن را نیز بايد شهیدان سرآمد عرصهی علم و
ايثار به حساب آورد.
به نیت پاسداشت رشادت و عزتی که این سرآمدان از خود به یادگار نهادند، مجموعهی
حاضر به زیور طبع آراسته شده و در قالب کنگرهی ملی شهدای دانشجو با همت و حمایت
سازمان بسیج دانشجویی و سایردستگاههای دانشگاهی تألیف و تدوین شده است.خانهی متبرک
ً کامال به یاد دارم که بهار سال 1337 بود. تمام راه، از مدرسه تا خانه، فکرم
ِ مشغول بود. شب قبل، عزیز مادرم حالش خوب نبود. صبح خانجون مادر
پدرم رفت تا طوبی خانم را صدا کند. من و کمال و جالل و جواد را طوبی خانم
به دنیا آورده بود. طوبی خانم در قزوین معروف بود به اینکه قابلهی خوبی است و
رودست ندارد. حتا میگفتند خیلی از مادرها و نوزادانشان را از مرگ حتمی نجات
ِ داده است. در خانه نیمهباز بود. در را هل دادم و وارد حیاط شدم. تازه پنج روز از
سیزده به در میگذشت. بیقرار بودم. دلم شور می ِ زد. دست خودم نبود. گوشهی
باغچه با همان لباس مدرسه نشستم و اطرافم را نگاه کردم. نزدیک ظهر بود.
هیچ کس حواسش به من نبود. عمه و خانجون و ننهجون مادر مادرم و طوبی
خانم در رفت و آمد بودند. من فقط هشت سال داشتم. کمال شانزده ماه از من
ادامه دارد.....
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
╔━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے.
@rafiq_shahidam96
@rafiq_shahidam96
🕊️🕊️🕊️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝
رمان گردان سیاه پوش
راوی (خواهر شهید)
قسمت دوم
کوچکتر بود و جالل و جواد هم یک سال با هم تفاوت سنی داشتند.
صدای فریاد مادرم را شنیدم. قلبم فرو ریخت. به سمت اتاقمان رفتم. عمه
معصومه جلوی در آمد و نگذاشت که وارد اتاق شوم.
سالم حشمتجون. خسته نباشی. بیا بریم اون طرف پیش داداشات.
دو طرف حیاطمان ساختمان داشت، با هشتدریهای چوبی و شیشههای
رنگی. خانهمان در قزوین، سمت بازارچهی سپه، نزدیک مسجد امام زمان)عج(
بود. این طرف حیاط، ما بودیم و آن طرف حیاط، خانجون و باباجان پدر پدرم ،
عمه معصومه و عمو محسن که آن موقع مجرد بودند. همه دور یک سفره
مینشستیم و غذا میخوردیم. اهالی محل به خانهی ما میگفتند خانهی متبرک.
همیشه سر سفرهمان مهمان داشتیم.
باباجان روحانی بود و منبر میرفت. ایام محرم و صفر، روضهخوانی داشتیم.
اهالی محل در مراسمهای روضه خوانی که در خانهی ما بود، حاجت گرفته بودند.
برای همین اسم خانهمان را گذاشته بودند خانهی متبرک. البته چون همه سید
بودیم، خیلی بهمان احترام میگذاشتند. ما هم از طرف پدر و هم از طرف مادرم
سید بودیم.
به خاطر پدربزرگ و سه عموی روحانیام، کوچهی ما به نام کوچهی سیاهپوش
معروف بود. اآلن هم آن خانهی قدیمیمان به اسم حسینیهی شهید سیاهپوش،
وقف عزاداری امام حسین)ع( است.
با عمه معصومه، به سمت اتاقهای آن طرف حیاط رفتم. کمال و جلال
با هم بازی میکردند، بدون اینکه کوچکترین فکر و خیالی کنند. جواد در خواب بود. هنوز دو سالش تمام نشده بود. نگاهی به بازی یهُق ُ ل، دوقل کمال و
جالل انداختم و بعد از عمه پرسیدم: »عمه جان! عزیزجونم حالش خوبه؟ میشه
بگید چرا داد میزنه؟« عمه معصومه نوازشم کرد و گفت: »آره حشمت جون.
حال مامانت خوبه. کم مونده که یه کوچولوی ناز به خونوادهمون اضافه بشه.«
لبخندی گوشهی لبم نشست و گفتم: »عمه، خواهردار میشم یا باز هم داداشه؟«
نمیدونم. یه کم صبر کنی، خودت میفهمی. هر چی خدا بخواد، همون
میشه.
ولی من سهتا داداش دارم. خیلی دلم میخواد خواهر داشته باشم. باید عزیز
برام خواهر به دنیا بیاره.
عمه معصومه با مهربانی لبخندی بهم زد و گفت: »عزیزم میدونم که دوست
داری مامانت دختر به دنیا بیاره، ولی دست هیچ کس نیست. هر چی خدا بخواد،
همون میشه.« با اعتراض به عمه گفتم: »عمه، من دلم نمیخواد مثل شما
ً اصال خواهر نداشته باشم و ششتا داداش داشته باشم.« خندید، لپم را کشید و
َده که مثل من یکی یه دونه باشی و تنها دختر خونه بشی! همه
گفت: »مگه ب
دوست دارن و بهت کلی محبت میکنن.«
ظهر شده بود. صدای اذان مسجد محل در حیاطمان پیچیده بود. عمه از
جایش بلند شد و گفت: »حشمت جون، من میرم وضو بگیرم. تو هم دلت شور
نزنه. نگران نباش. اآلن مسافر کوچولو به دنیا میآد.«
هنوز اذان تمام نشده بود که صدای جیغ مادرم و بعد گریهی بچه را شنیدیم.
عمه به سمتم برگشت و با لبخند گفت: »به دنیا اومد. مبارک باشه.« ننهجون
ادامه دارد....
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
╔━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے.
@rafiq_shahidam96
@rafiq_shahidam96
🕊️🕊️🕊️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝
هدایت شده از شهید رحمان مدادیان (عمو رحمان)
8.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای کاش کبوتر حریمت باشم
یا هم نفس صبح و نسیمت باشم
از چشم دلم بیا و بردار حجاب
تا زائر چشمان رحیمت باشم
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
#کانال_ما_رو_به_اشتراک_بگذارید👇👇
🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃
#کانال_شهدایی_شهیدرحمان_مدادیان
#عمو_رحمان
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
@shahidmedadian
❤❤❤❤
https://eitaa.com/joinchat/1852440749Cc4937a5cdc
📸❄
میگفت:
انسان یک تذکر در هر ۴ساعت به خودش
بدهد بد نیست...!
بهترین موقع بعد از پایان نماز است...🌱
وقتی سر به سجده میگذارد،
مروری بر اعمال صبح تا شب خود بیندازد
آیا کار او برای رضای خدا بوده یا خیر؟
#حاجمحمدابراهیمهمت
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
╔━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے.
@rafiq_shahidam96
@rafiq_shahidam96
🕊️🕊️🕊️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝
هُنر آن است که بمیری
پیش از آنکه بمیرانندت ....
شهید سیدمرتضی آوینی🌷
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
╔━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے.
@rafiq_shahidam96
@rafiq_shahidam96
🕊️🕊️🕊️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝
🌹 نه پرواز🕊 بلدم،
نه بال و پرش را دارم..
دامهای دنیایی اسیرم کرده اند..
ولی من میخواهم
اسیر عمل تو و هوای نفست
باشم و بس
#نگاهتو_ازم_برندار_رفیق
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
╔━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے.
@rafiq_shahidam96
@rafiq_shahidam96
🕊️🕊️🕊️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝
❤رفیق شهیدم ابراهیم هادی❤:
یِروزمیرسـھفقطمیانبالاسرتفاتحـھ
میدنومیـرن..🚶🏿♂️
ولـےشایدیِروزیباشـھکـھجـٰایفاتحـھ
دادنورفتنبیانبرایرفاقت کردن..
اینوتومیتونـےتعیینکنـے
منتھا باشـھادت🙃''
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگے_مجازے_هادے_دلہـا
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
#شهید_رحمان_مدادیان
╔━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے.
@rafiq_shahidam96
@rafiq_shahidam96
🕊️🕊️🕊️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝