🌹 #اللهم_الرزقنا....؟🌹
▫️دعا کنیم شهید باشیم نه اینکه شهید شویم. اصلا تا شهید نباشیم شهید نمیشویم.
⁉️تا حالا فکر کرده اید پُشت بعضی دعاهای شهادت یک جور فرار از کار و تکلیف است که سریع شهید شویم امّا.....
🔅دعا کنیم قبل از اینکه شهید شویم یک عمر شهید باشیم مثل حاج قاسم سلیمانی که رهبر به او می گوید:
«تو خودت شهید زنده ای برای ما»
🌷 #شهید_باشیم_تا_شهید_شویم 🌷
❤❤❤❤
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋 🖌 به قلم : #بهناز_ضرا
سلام علیکم دوستان و هم گروهی های محترم ببخشید برا به تاخیر افتادن رمان #دختر_شینا
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋 🖌 به قلم : #بهناز_ضرا
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱
🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹
📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋
🖌 به قلم : #بهناز_ضرابی_زاده🌱🌸
📌 قسمت: #شصت_چهارم
#فصل_هشتم
صمد مرا به آن ها سپرد. خداحافظی کرد و رفت.
با رفتنش چیزی در وجودم شکست.
دیگر دوری اش را نمی توانستم تحمل کنم. مهربانی را برایم تمام و کمال کرده بود.
یاد خوبی هایش می افتادم و بیشتر دلم برایش تنگ می شد. هیچ مردی تا به حال در روستا چنین رفتاری با زنش نداشت.
هر جا می نشستم، تعریف از خوبی هایش بود. روزبه روز احساس علاقه ام نسبت به او بیشتر می شد. انگار او هم همین طور شده بود.
چون سر یک هفته دوباره پیدایش شد. می گفت: «قدم! تو با من چه کرده ای!
پنج شنبه صبح که می شود، دیگر دل توی دلم نیست. فکر می کنم اگر تو را نبینم، می میرم.»
همان روز با برادرم رفت و اسباب و اثاثیه ام را از خانه مادرش آورد و خالی کرد توی یکی از اتاق های پدرم.
آن شب اولین شبی بود که صمد در خانه پدرم خوابید.
توی روستای ما رسم نبود داماد خانه پدرزنش بخوابد.
صبح که از خواب بیدار شدیم، صمد از خجالت از اتاق بیرون نیامد.
صبحانه و ناهارش را بردم توی اتاق.
شب که شد، لباس پوشید و گفت: «من می روم. تو هم اسباب و اثاثیه مان را جمع کن و برو خانه عمویم.
من اینجا نمی توانم زندگی کنم. از پدرت خجالت می کشم.»
همان روز تازه فهمیدم حامله ام. چیزی به صمد نگفتم.
🌱 &ادامه دارد....
🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱
*مجموعه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 💝هادی دلها*
*ما را در فضای مجازی دنبال کنید*⤵️⤵️⤵️
🌻|پیج اینستاگرام شهید ابراهیـم هادی :
https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/
🌻|ڪانال شهیـد ابـراهیـم هادی ایـتا:
*@rafiq_shahidam96 *
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
گَردشِ خون
دَر رگ های زِندِگی
شیرین است
اما ریختَن آن در پایِ مَحبوب
شیرین تَر است
و نَگو شیرین تَر
بِگو شیرین تَر
بِگو بسیار بسیار شیرین تَر است
|شهید سید مرتضی آوینی|
۱۳۷۲/۱/۲۰
۱۴۰۰/۱/۲۰
#سالگرد_شهادت
#شهید_آوینی
#شهید_سیدمرتضی_آوینی
#شهادت_روزیتون
❤❤❤❤
@rafiq_shahidam96
1.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت شده است که هرگاه امام صادق علیه السلام می خواستند قرآن بخوانند. می گفتند؛ یا الله نگاهم را عبادت کن. خواندن را تأمل در آن ،و تأمل مرا در آن به عنوان عبرت،مرا از جمله کسانی قرار دِه که از آن پند میگیرند تا از گناه دور شوم، هنگام تلاوت بر گوشم مهر مزن، هنگام تلاوت پرده بر چشمم مزن، تلاوت مرا تلاوت کسی قرار مده که در آن تأمل نمیکند، بلکه من را در آیات دستورات آن تأمل و قوانین دین خود متوسل میشوند ،نگاهم را به آن بی اعتنا و خواندن آن را باطل مکن که تو مهربان و مهربان هستی
#رفیق_شهیدم_ابراهیم_هادی❤
❤❤❤❤
@rafiq_shahidam96
✨سهم امروزمون از یاد مولای غریب
💫💫💫💫💫
🔴 ۲۰ فروردین سالروز شهادت سید شهیدان اهل قلم سید مرتضی آوینی
🔵 زمانهٔ عجیبی است.برخی مردمان امام گذشته را عاشقند اما امام حاضر را نه
⁉️ میدانی چرا ؟
🌕 امام گذشته را هرگونه بخواهند تفسیر میکنند اما امام زمان را باید اطاعت کنند و فرمان ببرند.
📚 شهید سید مرتضی آوینی
#مهدویت
❤❤❤❤
@rafiq_shahidam96
7.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایت شنیدنی اولین دیدار رهبرانقلاب با شهید #آوینی
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱 🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹 📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋 🖌 به قلم : #بهناز_ضرا
🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱
🌹🍃 بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ🍃🌹
📒 #رمان_دختر_شینا 🌱🦋
🖌 به قلم : #بهناز_ضرابی_زاده🌱🌸
📌 قسمت: #شصت_پنجم
#فصل_هشتم
تابستان گرمی بود. اتفاقاً ماه رمضان هم بود. با این حال، هم در ساختن خانه به صمد کمک می کردم و هم روزه می گرفتم.
یک روز با خدیجه رفتیم حمام. از حمام که برگشتیم، حالم بد شد.
گرمازده شده بودم و از تشنگی داشتم هلاک می شدم.
هر چقدر خدیجه آب خنک روی سر و صورتم ریخت، فایده ای نداشت.
بی حال گوشه ای افتاده بودم. خدیجه افتاد به جانم که باید روزه ات را بخوری. حالم بد بود؛ اما زیر بار نمی رفتم.
گفت: «الان می روم به آقا صمد می گویم بیاید ببردت بیمارستان.»
صمد داشت روی ساختمان کار می کرد. گفتم: «نه.. او هم طفلک روزه است. ولش کن. الان حالم خوب می شود.»
کمی گذشت، اما حالم خوب که نشد هیچ، بدتر هم شد. خدیجه اصرار کرد:
«بیا روزه ات را بخور تا بلایی سر خودت و بچه نیاوردی.»
قبول نکردم.
گفتم: «می خوابم، حالم خوب می شود.» خدیجه که نگرانم شده بود
گفت: «میل خودت است، اصلاً به من چه! فردا که یک بچه عقب مانده به دنیا آوردی، می گویی کاش به حرف خدیجه گوش داده بودم.»
این را که گفت، توی دلم خالی شد؛ اما باز قبول نکردم.
🌱 &ادامه دارد....
🦋🌱🌹🌱🦋🌱🌹🌱🦋🌱
🌻|پیج اینستاگرام شهید ابراهیـم هادی :
https://www.instagram.com/rafiq_shahidam96/
🌻|ڪانال شهیـد ابـراهیـم هادی ایـتا:
*@rafiq_shahidam96 *
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
|🌹#خداےخوبِ_ابراهیم🌹|
"وقتی جوانی را به جرم فروختن نوار غیر مجاز به کمیته آوردن ونوارهایش را از بین بردند ،ابراهیم دلش برای آن جوان سوخت .به مقدار قیمت نوارهایش به پسرک پول دادتا کاسبی جدیدی برای خود راه بیاندازد.این گونه هم مال حلال به دست می آورد هم صدای حرام ومبتذل نمی فروخت اویاد داد که باید این گونه با گناه مبارزه کرد هم حرام را از بین برد وهم شخص را بیکار نکرد
ومن الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله بغیر علم ویتخذها هزوا اولعک لهم عذاب مهین
وبعضی از مردم صدای بهیوده را می خرند تا مردم را از روی نادانی
از راه خدا گمراه سازند وآیات الهی را به استهزا گیرند برای آنان عذابی خوارکننده است (لقمان /۶)
#رفیق_شهیدم_ابراهیم_هادی 🌹
❤❤❤❤
@rafiq_shahidam96
❤❤❤❤❤
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c