حسینطاهریa-madar-deltangetam.mp3
زمان:
حجم:
13.74M
ای مادر دلتنگم هواتو کردم..💔
[🥀🖤]
سلاموعرضادبخدمتشمابزرگواران
گاهیاوقاتشدهکهغرقگناه،دنبالیکفرصتیهستیم؛چلهترکگناهمیگیرم،میخواهیم،امانمیتونیمادامهبدیم!
رفقابیاییدتویماهمحرمبهعشقامامحسین"علیهالسلام"بهعشقشهداۍڪربلا،سعیکنیمازامروزیڪعادتخوبروبهکارهایروزمرهموناضافهکنیم.
بیاییدتلاشخودمونروبکنیمکهازاینبهبعددلامونپاڪوپاڪتربشه
نهفقطبرایماهمحرموصفر،برایهمیشھ...!
شروعاینکارروازامروزروزشروعکنیموپایانشانشاءاللهباشهتاابد...
هرروزباپویش #هرروز_یک_عادت_خوب همراهماباشید
شهید ابراهیم هادی
هدایت شده از ❤️اباالفضلیامافتخارمه❤️
_____-_-_-_-🏴
.
#سیزدهم_محرم_1400
#دفن_شهدای_کربلا
حسین ، با بدنت نعل اسب کاری کرد
که فرق روی تو از پشت تو نشد پیدا
خلاصه هرچه زنان بنی اسد گشتند
میان معرکه انگشت تو نشد پیدا....
_____-_-_-_-_-_-_🏴
بنی اسد متحیّر، ستادهاید همه
چرا به بحر تفکر فتادهاید همه
برای دفن شهیدان کربلا، زن و مرد
ز خانه سر به بیابان نهادهاید همه
#عرض_تسلیت و #التماس_دعا🙏
#اللهم_الرزقنا_زیارت_الحسین_فی_یوم_الاربعین
@abalfazleeaam
@rafiq_shahidam
@rafiq_shahidam96
@sadrzadeh1
#ابوالفضلیم_افتخارمه #ابوالفضلی_ها #حضرت_ابوالفضل_العباس #حضرت_زهرا #حضرت_ام_البنین #رفیق_شهیدم #شهید_مهدی_زین_الدین #شهید_حسین_معزغلامی #شهید_روح_الله_قربانی #شهیدمدافع_حرم #شهید_مصطفی_صدرزاده
#یجمعنا_حب_الحسین_ع
#زنان_بنی_اسد
#دفن_شهدای_کربلا
#اسارت_اهل_حرم
#قتلگاهت_دیدم_اما_زنده_ماندم_یا_حسین_ع
#لبیک_یا_حسین_ع
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#محرم_الحرام
#اربعین #کربلا #بین_الحرمین #باب_القبله #حرم_سیدالشهدا #حر_پشیمان_توام_یا_حسین #حرم_ابالفضل_العباس_علیه_السلام
https://www.instagram.com/p/CS5DX_fIEn4/?utm_medium=share_sheet
مصطفی همیشه به بچه ها میگفت: یه شهید انتخاب کنید برید دنبالش بشناسیدش، باهاش ارتباط برقرار کنید، شبیهش بشید، حاجت بگیرید، شهید میشید....
شهید مصطفی صدرزاده🌷
شهید محمدابراهیم همت🌷
#روزتون شهدایے
شهید امیر حاج امینی
ای کسانی که این نوشته را میخوانید!
اگر من به آرزویم رسیدم و #دل از این دنیا کندم، بدانید که نالایق ترین بنده ها هم میتوانند به خواست او به بالاترین درجات دست یابند.
بخشی از وصیت نامه شهید(صاحب این عکس مشهور)
🏴🏴🏴🏴
🎆 در محضر شهید
🔰 اگر بین بسیجی ها حرفی می شد می گفت: برای این حرف ها بهم تهمت نزنید. این تهمت ها فردا باعث تهمت های بزرگتری می شه.
📿 اگه از دست هم ناراحت شدید، دورکعت نماز بخوانید بگویید خدایا این بنده ی تو حواسش نبود من گذشتم تو هم ازش بگذر.
💎 این طوری مهر و محبت زیاد می شه. اون وقت با این نیروها میشه عملیات کرد.
#سردار_شهید_حسن_باقری
✅ #شهدای_فاطمی
🔹دیدم داره در بدر دنبال #سربند_یا_زهرا میگرده، بهش گوشزد کردم که همه سربندها برای ما مقدس هستند...
سید میرحسین گفت:
"درست میگی، آفرین، اما بدان که هر کسی به فراخور حال و دلش...
🔹ما سادات، عاشق مادرمان حضرت فاطمه الزهرا(س) هستیم من دیشب خواب عجیبی دیدم، آقا امام زمان(عج) باشال سبز رنگی به گردن، سربند یا زهرا(س) را بسته به پیشانی ام و بهم گفتند: سلام من را به همرزمانت برسان، بگو قدر خودشان را بدانند"
#شهیدسیدحسین_شبستانی🌷
شهادت: کربلای ۴
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
AUD-20210823-WA0007.
زمان:
حجم:
14.66M
👤حجت الاسلام امینی خواه
✏️✨ شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم
🔊 جلسه هشتم
✨الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْ✨
🌼➖➖➖➖➖➖🌼
#رهبرانه💕
کُره زمین 🌎برای من معناندارد
من به دورشمامیگردم آقـا✨❤️
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#یاسید_الشهدا❤️
#یا_حسین (ع)🏴
#مُحرم
#هٰآدےٓدِلْھاٰ
#رئیسی
#روز_خبرنگار
#واکسن
#پروفایل_مُحرم
#پروفایل_شهدایی
#امام_حسین
#شهیدابراهیمهادے
#محرم
❤️❤️❤️❤️
@rafiq_shahidam96
🌹🌹🌹
@rafiq_shahidam
❤️❤️❤️❤️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌈 #قسمت_شصت_ونهم 🌈 #هرچی_تو_بخوای بعد از صحبت های معمول گفتن ما بریم تو حیاط صحبت کنیم.... تابستا
🌈 #قسمت_هفتادم
🌈 #هرچی_تو_بخوای
احساس کردم راحت شدم.
سه هفته بعد تولد من☺️🎂 بود.همه بودن. وقتی خواستیم کیک رو بیاریم،بابا گفت:
_صبر کنید.😊☝️
همه تعجب کردیم.😳😟😟😳😳محمد به بابا گفت:
_منتظر کسی هستین؟!!😟
بابا چیزی نگفت.صدای زنگ در اومد.بابا بلند شد.قبل از اینکه درو باز کنه به من و مامان گفت:
_چادر بپوشید.😊
چون من و مامان #نامحرم نداشتیم راحت بودیم.سریع بلند شدم،#روسری و #جوراب و #چادر پوشیدم.محمد با تعجب گفت:
_مگه کیه؟!!😳
🇮🇷آقای موحد🇮🇷 با یه دسته گل 💐تو چارچوب در ظاهر شد.با بابا روبوسی کرد.همه تعجب کردن.ظاهرا فقط بابا میدونست.وقتی با همه احوالپرسی کرد، بدون اینکه به من #نگاه_کنه،گفت:
_سلام.
همه به من نگاه کردن.
بدون اینکه #نگاهش_کنم با لحن سردی گفتم:
_سلام.
دسته گل💐 رو جلوی من رو میز گذاشت.بابا تعارفش کرد که بشینه.همه نشستن ولی من هنوز ایستاده بودم.بابا گفت:
_زهرا بشین.
دوست داشتم برم تو اتاقم.🙁ولی نشستم.بعد از بازکردن کادو ها،آقای موحد از بابا اجازه گرفت که هدیه شو به من بده.بابا هم اجازه داد.از رفتار بابا تعجب کردم و ناراحت شدم.😳😒آقای موحد هدیه ای🎁 از کیفی💼 که همراهش بود درآورد.بلند شد و سمت من گرفت.ولی من دوست نداشتم هدیه شو قبول کنم.وقتی دید نمیگیرم،روی میز گذاشت و رفت سر جای خودش نشست. هیچکس حتی بچه ها هم نگفتن که بازش کنم.🙁😒
بعد از شام آقای موحد رفت...
تمام مدت فقط بابا و محمد باهاش صحبت میکردن.
وقتی همه رفتن،منم رفتم تو اتاقم. ناراحت بودم.😔میخواستم نماز بخونم. بعد نماز روی سجاده نشسته بودم.بابا اومد تو اتاق.به #احترام بابا #ایستادم. هدیه ی آقای موحد رو روی میز تحریرم گذاشت.بابغض گفتم:
_چرا بابا؟!😢
بابا چیزی نگفت و رفت.
فردای اون شب بیرون بودم...
بابا با من تماس گرفت و گفت برم مزار امین.وقتی رسیدم،بابا کنار مزار امین🇮🇷🌷 نشسته بود.ناراحت بودم.😒سلام کردم و رو به روش نشستم.بعد از اینکه برای امین فاتحه خوندم،
بابا گفت:
_تا حالا هیچ وقت بهت نگفتم با کی ازدواج کن،با کی ازدواج نکن.فقط بهت میگفتم بذار بیان خاستگاری،بشناس شون،اگه خوشت نیومد بگو نه،درسته؟☝️
گفتم:
_درسته.😔
-ولی بهت گفتم وحید پسر خوبیه.میتونه خوشبختت کنه.بهت توصیه کردم باهاش ازدواج کنی.کمکت کردم بشناسیش، درسته؟☝️
-درسته.😔
-ولی تو گفتی جز امین نمیخوای به کس دیگه ای فکر کنی،درسته؟☝️
-درسته.😔
به مزار امین نگاه کرد.گفت:
_دیدی امین.من هر کاری از دستم بر میومد کردم که به خواسته تو عمل کرده باشم.😒خودش نمیخواد.نمیتونم مجبورش کنم.خودت میدونی و زهرا.😒
لحن بابا ناراحت بود.
همیشه برام #مهم بود باباومامان رو ناراحت نکنم.اشکم جاری شد.گفتم:
_بابا!!😭
نگاهم کرد.چند دقیقه نگاهم کرد.بعد به مزار امین نگاه کرد و گفت:
_بار سنگینی رو دوشم گذاشتی.😒
گفتم:
_من بار سنگینی هستم برای شما؟!!😭😥
گفت:
_امین دو روز قبل از شهادتش با من تماس گرفت،گفت هر وقت خاستگار خوبی برای زهرا اومد که میدونستید خوشبختش میکنه،به زهرا کمک کنید تا باهاش ازدواج کنه....😒کار وحید #سخته، #خطرناکه،ولی خودش مرده.میتونه #خوشبختت کنه.ولی تو #نمیخوای حتی بهش فکر کنی... زهرا.. دخترم..من #درکت میکنم.میفهمم چه حالی داری.من میشناسمت.تو وقتی به یکی دل ببندی دیگه ازش دل نمیکنی مگه اینکه عمدا گناهی مرتکب بشه.منم نمیگم از امین دل بکن.تو قلبت اونقدر بزرگ هست که بتونی کس دیگه ای رو هم دوست داشته باشی.😒❣
-بابا..شما که میدونید....😢😥
-آره..من میدونم..تو برگشتی بخاطر امین..ولی زندگی کن بخاطر خودت،نه من،نه مادرت،نه امین..بخاطر خودت... بذار کسی که بهت آرامش میده کنارت باشه،نه تو خیال و خاطراتت.😒
بابا رفت.من موندم و امین...😢👣
امینی که تو خیالم بود،امینی که تو خاطراتم بود.ولی من به این خیال و خاطرات دل خوش بودم.خیلی گریه کردم.😣😭
به امین گفتم دلم برات تنگ شده..😭زندگی بدون تو خیلی خیلی سخت تر از اون چیزیه که فکر میکردم....😭من نمیخوام باباومامان ازم ناراحت باشن.. نمیخوام بخاطر من ناراحت باشن.. امین..خودت یه کاری کن بدون دلخوری تمومش کنن...😭من فقط تو رو میخوام.. این حرفها ناراحتم میکنه...قبلا که ناراحت نبودن من برات مهم بود...یه کاریش بکن امین.😭
دو هفته بعد مادر آقای موحد اومد خونه مون....
قبلا چندبار با دخترهاش تو مجالس مذهبی که خونه مون بود،دیده بودمشون ولی فقط میدونستم مادر دوست محمده. چون پسر مجرد داشت خیلی رسمی باهاشون برخورد میکردم.😊
اون روز خیلی ناراحت بود.
میگفت: .....
ادامه دارد...
📚 نویسنده : بانو مهدییار منتظرقائم
#رفیقشهیدمابراهیمهادی
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c