eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
4.9هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
19.9هزار ویدیو
277 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
استاد‌پناهیان↻ تجربه‌بهم‌یا‌دداده‌کہ... برای‌اینڪه‌طلب‌شهادت‌ڪنی، ‌نبایدبه‌گذشته‌خودت‌نگاه‌کنۍ...!🗓 ࢪاحت‌باش! نگران‌هیچی‌نباش!😉 فقط‌مواظب‌این‌باش‌کھ شیطون‌بهت‌نگه‌تولیاقت‌شهادت‌ندارے...!♥️❌ ❤️❤️❤️❤️ @rafiq_shahidam96 🌹🌹🌹 @rafiq_shahidam ❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
شبکه ۳ را دریابید...😊 حاج حسین یکتا صحبت میکنن👌
⭕️ زیارت اربعین شیعیان عراقی به نیابت از ایرانی‌ها ▪️برخی از زائران اربعین که از مناطق جنوبی عراق به سمت کربلا در حال پیاده‌روی هستند با در دست داشتن نوشته‌هایی به نیابت از ایرانی‌ها زیارت کردند. ▪️در این نوشته‌ها آمده است: به نیابت از براداران ایرانی خود به سوی کربلا پیاده می‌رویم. به ملت ایران می‌گوییم که جای شما در قلب‌ ماست. ❤️❤️❤️❤️ @rafiq_shahidam96 🌹🌹🌹 @rafiq_shahidam ❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
10.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 جای خالی یک قهرمان در مراسم اربعین 🔹زائران عراقی: به نیابت از حاج قاسم پیاده‌روی می‌کنیم.
•°🌱 صَلَے اللّٰھُ عَلَی۟ڪ۟ یٰااَبٰاعَب۟دِاللّٰھ۟😔 کربلاوُشبِ‌جمعــه‌حرمِ‌حضرتِ‌عشـق درکجابوده‌چنین‌بخت‌میسّـــــرباشد درحرم‌روضه‌ی‌مقتل‌چقدر‌می‌چسبد چه‌شود‌مرثیه‌خوان‌حضرتِ‌مادرباشد.. ... 💔 🙏🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🔹 #او_را ... 26 -برو اونور عرشیا... درو قفل کرد و کلیدو گذاشت تو جیبش‼️ -تو هیچ جا نمیری😠 -یعنی
🔹 ... 27 چند ثانیه با تعجب فقط نگاه میکردم که کم کم دورش شلوغ شد...😳 بعد چنددقیقه آمبولانس اومد و عرشیا رو گذاشتن رو بلانکارد و بردن... بدون معطلی افتادم دنبال آمبولانس و باهاش وارد بیمارستان شدم❗️ عرشیا رو بردن تو یکی از بخشا و دو سه تا دکتر و پرستار هم دنبالش.... دل تو دلم نبود... به خودم فحش میدادم و عرض راهرو رو میرفتم و میومدم که یکی از دکترا اومد بیرون👨⚕ سریع رفتم پیشش -ببخشید... سلام -سلام،بفرمایید؟؟!! -این... این... این آقایی که الان بالاسرش بودید، چشه؟ یعنی چیشده؟؟ مشکلش چیه؟؟😥 -شما با ایشون نسبتی دارید؟؟ تو چشمای دکتر زل زدم، داشتم تو فکرم دنبال یه کلمه میگشتم، که نگاهی به سرتاپام انداخت و با ته اخم، گفت: چرا قرص خورده؟؟؟ با تعجب گفتم: -قرص😳⁉️ چه قرصی؟؟ -نمیدونم ولی ظاهرا قصد خودکشی داشته!! کمی دیرتر میرسیدید احتمال زنده بودنش به صفر میرسید!! 😨با چشمای وحشتزده و دهن باز به دکتر نگاه میکردم که گفت: -همکارای ما دارن معدشو شست و شو میدن، چنددقیقه دیگه برید پیشش... تو این وضعیت بهتره یه آشنا کنارش باشه😒 همونجا کنار راهرو نشستم و کلافه نفسمو بیرون دادم... همش خودمو سرزنش میکردم... اخه تو که از سعید و هیچ پسر دیگه ای خیری ندیده بودی، برای چی باز خودتو گرفتار کردی😖 بلند شدم و رفتم بالاسر عرشیا، تازه به هوش اومده بود. با دیدن من انگار جون تازه ای گرفت و چشماش برق زد...😢 -چرا این کارو کردی؟ -تو چرا این کارو کردی؟؟😢 -عرشیا رفت و امد تو این رابطه ها معمولیه... نباید خودتو اینقدر زود ببازی... -پس خودت چرا با رفتن سعید خودتو باختی؟😏 کلافه دستمو تو هوا تکون دادم و گفتم -اولا رابطه من و سعید فرق داشت... بعدشم من دخترم، تو پسری! مردی مثلا!! -اولا چه فرقی؟ یعنی من از اول بازیچت بودم؟😢 بعدشم مگه مردا احساس ندارن؟؟ -عرشیا... من دیرم شده... میشه بگی یکی از دوستات بیاد پیشت من برم؟؟ بابا و مامانم شاکی میشن... روشو برگردوند و اشک از چشماش سرازیر شد😭 -خیلی بی معرفتی... برو.... "محدثه افشاری" @aah3noghte @RomaneAramesh 🔹 ... 27 چند ثانیه با تعجب فقط نگاه میکردم که کم کم دورش شلوغ شد...😳 بعد چنددقیقه آمبولانس اومد و عرشیا رو گذاشتن رو بلانکارد و بردن... بدون معطلی افتادم دنبال آمبولانس و باهاش وارد بیمارستان شدم❗️ عرشیا رو بردن تو یکی از بخشا و دو سه تا دکتر و پرستار هم دنبالش.... دل تو دلم نبود... به خودم فحش میدادم و عرض راهرو رو میرفتم و میومدم که یکی از دکترا اومد بیرون👨⚕ سریع رفتم پیشش -ببخشید... سلام -سلام،بفرمایید؟؟!! -این... این... این آقایی که الان بالاسرش بودید، چشه؟ یعنی چیشده؟؟ مشکلش چیه؟؟😥 -شما با ایشون نسبتی دارید؟؟ تو چشمای دکتر زل زدم، داشتم تو فکرم دنبال یه کلمه میگشتم، که نگاهی به سرتاپام انداخت و با ته اخم، گفت: چرا قرص خورده؟؟؟ با تعجب گفتم: -قرص😳⁉️ چه قرصی؟؟ -نمیدونم ولی ظاهرا قصد خودکشی داشته!! کمی دیرتر میرسیدید احتمال زنده بودنش به صفر میرسید!! 😨با چشمای وحشتزده و دهن باز به دکتر نگاه میکردم که گفت: -همکارای ما دارن معدشو شست و شو میدن، چنددقیقه دیگه برید پیشش... تو این وضعیت بهتره یه آشنا کنارش باشه😒 همونجا کنار راهرو نشستم و کلافه نفسمو بیرون دادم... همش خودمو سرزنش میکردم... اخه تو که از سعید و هیچ پسر دیگه ای خیری ندیده بودی، برای چی باز خودتو گرفتار کردی😖 بلند شدم و رفتم بالاسر عرشیا، تازه به هوش اومده بود. با دیدن من انگار جون تازه ای گرفت و چشماش برق زد...😢 -چرا این کارو کردی؟ -تو چرا این کارو کردی؟؟😢 -عرشیا رفت و امد تو این رابطه ها معمولیه... نباید خودتو اینقدر زود ببازی... -پس خودت چرا با رفتن سعید خودتو باختی؟😏 کلافه دستمو تو هوا تکون دادم و گفتم -اولا رابطه من و سعید فرق داشت... بعدشم من دخترم، تو پسری! مردی مثلا!! -اولا چه فرقی؟ یعنی من از اول بازیچت بودم؟😢 بعدشم مگه مردا احساس ندارن؟؟ -عرشیا... من دیرم شده... میشه بگی یکی از دوستات بیاد پیشت من برم؟؟ بابا و مامانم شاکی میشن... روشو برگردوند و اشک از چشماش سرازیر شد😭 -خیلی بی معرفتی... برو.... "محدثه افشاری" @aah3noghte @RomaneAramesh https://chat.whatsapp.com/GpDB9aU80kpEUd8B525boN
🔹 ... 28 یه لحظه از خودم بدم اومد... احساس کردم خیلی دل سنگ شدم! -عرشیا... من ازت معذرت میخوام...😔 -ترنم... میخوای ببخشمت؟؟😢 -اره‼️ -پس نرو...❗️ تنهام نذار....😢 من بی تو وضعم اینه! بمون و زندگیمو قشنگ کن... من خیلی تنهام.... سرمو انداختم پایین و با انگشتام بازی کردم... -ترنم؟؟؟ چشماشو نگاه کردم... دلم آتیش گرفت... -باشه.... -ای جان... من فدای تو بشم... برو خانومم...دیرت میشه... برو میگم علیرضا بیاد پیشم😘 لبخند ملایمی زدم و ازش خداحافظی کردم... تو دلم فقط داشتم خودمو فحش میدادم و میرفتم سمت ماشین😡 💭(خاک تو سرت😡 باز خراب کردی😒 چی چیو باشه.... خب اگر نمیگفتم باشه که میمرد... حالا چندوقت باهاش باشم، حالش که بهتر شد در صلح و صفا تمومش میکنم...) سوار شدم و راه افتادم. تازه یاد مرجان افتادم‼️ تا گوشیو برداشت شروع کرد فحش دادن -منو مسخره کردی؟؟ امروز موندم خونه،که خانوم تشریف بیاره... هرچی هم زنگ میزنم خاموشه😡 -مرجان باور کن... -مرجان و کوفت😡 مرجان و درد😡 خیلی مسخره ای ترنمممم -بابا تو که خبر نداری چیشده...😭 -ترنم😳 چت شده؟ بگو ببینم قضیه چیه؟؟ همه چیو با گریه براش تعریف کردم و به زمین و زمون فحش دادم... -خاک تو سرت‼️ تو اصلا جنبه دوست‌پسر داشتن نداری... یکی هم پیدا میشه دوستت داره اینجوری میکنی!!😒 -برو بابا... کدوم دوست داشتن؟؟ پسره مریضه... آدم سالم مگه اینجوری دیوونه میشه؟؟😒 -هه... پس یادت رفته با رفتن سعید مثل مرغ پرکنده شده بودی...😒 -دیگه اسم سعیدو نیاااااار.... اه😭 ولم کنید بابا.... -خب حالا گریه نکن... اصلا بیا دنبالم امشب بریم خونه شما خوبه؟😉 -راست میگی؟ مامانت میذاره؟ -اره بابا،اون از خداشه من خونه نباشم😒 -ها😳 عههه..چیزه...باشه اومدم... "محدثه افشاری" @Aah3noghte @Romanearamesh https://chat.whatsapp.com/GpDB9aU80kpEUd8B525boN
🔹 ... 29 رفتیم تواتاق آهنگ گذاشتم و درو قفل کردم، دو تا نخ سیگار دراوردم و یکیشو دادم به مرجان... -تو هنوز سیگار میکشی؟😒 -اوهوم🚬 مگه تو نمیکشی؟؟ -دیگه اینا آرومم نمیکنه، رفتم سراغ قوی ترش😌 -قوی تر چیه دیگه؟ -بیخیال -مرجان تازگیا مشکوک میزنیا‼️ راستی....😳 یادم رفته بود... دیشب کجا بودی؟؟؟ -واییی یه جای خوووووب😍😂 -بمیری...خب بگو دیگه -مهمونی! -مهمونی؟ خونه کی؟ -ترنم میشه خربازی در نیاری😒 مهمونی! پارتی! -پارتی؟؟😳 مرجان تو میری پارتییییی؟ -نمیدونی ترنم.... اینقدر خالی میشم...😌 خیلی خوبه... خیلی....😍 -میفهمی چی میگی؟ -یه بار باید بیای تا چراشو بفهمی... -من عمرا پامو اونجا بذارم😑 -چرا مثلا؟؟ -اونجا واسه امثال من و تو نیست... اونجا واسه دختر پسرای..... -تا ندیدی نمیتونی اینو بگی😡 خودت یه بار بیا ببین... من که فقط با اونجا اروم میشم... -مگه اونجا چی داره که آرومت میکنه؟😏 -خوشی❗️ حداقل برای دو سه روز شارژ شارژم😉 -این چه خوشیه که فقط دو سه روز طول میکشه؟؟؟؟؟😒 خوشی باید دائمی باشه. -میدونی که چنین چیزی اصلا وجود نداره😒 ما فقط میتونیم برای دردامون یه مسکن چند ساعته پیدا کنیم😏 چند ساعتی تو خودمون نباشیم تا از فکر این دنیای لجن بیرون بیایم❗️ دیگه نتونستم حرفی بزنم.... دیگه خودمم داشتم عقاید مرجانو باور میکردم و باهاشون زندگی میکردم. -دفعه بعد کی میری؟ -اخر هفته میخوای بیای؟ -اره. -باشه،ولی به فکر یه بهونه واسه پیچوندن مامان بابات باش، که شب بتونی بیرون بمونی😉 -شب؟😨 -‌اره دیگه. نه پس هفت صبح تا دوازده ظهر😏 -خودتو مسخره کن😒 باشه یه کاریش میکنم. -یه لباس خوشگلم بپوش از اون لباس خاصا😉 -برای چی؟؟😟 من نمیخوام قاطی کثافت کاریاشون بشم -خب نشو چون همه اونجوری میان،تو اگر جور دیگه بیای بیشتر تو چشمی و بهت گیر میدن‼️ -اها... باشه حله👌 تا حدودای صبح صحبت کردیم و بعد خوابیدیم😴😴 "محدثه افشاری" @Aah3noghte @Romanearamesh https://chat.whatsapp.com/GpDB9aU80kpEUd8B525boN