eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
4.9هزار دنبال‌کننده
29.3هزار عکس
19.5هزار ویدیو
277 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 🌹🌹 283 - و ‌اگر‌ ‌در‌ سفر بودید و نویسنده‌ای‌ نیافتید گرویی‌ بستانید و ‌اگر‌ کسی‌ ‌از‌ ‌شما‌ دیگری‌ ‌را‌ امین‌ دانست‌، ‌آن‌ ‌که‌ امین‌ شمرده‌ ‌شده‌، امانت‌ ‌او‌ ‌را‌ باز ‌پس‌ دهد و باید ‌از‌ خداوند، پروردگارش‌ بترسد و شهادت‌ ‌را‌ کتمان‌ نکنید، و ‌هر‌ ‌که‌ ‌آن‌ ‌را‌ کتمان‌ کند همانا دلش‌ گناهکار ‌است‌، و ‌خدا‌ ‌به‌ آنچه‌ می‌کنید داناست‌ 284 - آنچه‌ ‌در‌ آسمان‌ها و زمین‌ ‌است‌ ‌از‌ ‌آن‌ خداوند ‌است‌ و ‌اگر‌ آنچه‌ ‌در‌ دل‌ دارید عیان‌ کنید ‌ یا ‌ نهان‌ دارید، خداوند ‌شما‌ ‌را‌ بدان‌ محاسبه‌ می‌کند، ‌پس‌ ‌هر‌ ‌که‌ ‌را‌ خواهد می‌آمرزد و ‌هر‌ ‌که‌ ‌را‌ خواهد عذاب‌ می‌کند، و ‌خدا‌ ‌بر‌ ‌هر‌ کاری‌ تواناست‌ 285 - پیامبر ‌به‌ آنچه‌ ‌از‌ سوی‌ پروردگارش‌ ‌بر‌ ‌او‌ نازل‌ ‌شده‌ ایمان‌ دارد و مؤمنان‌ [نیز]، همگی‌ ‌به‌ ‌خدا‌ و فرشتگان‌ و کتاب‌ها و پیامبران‌ ‌او‌ ایمان‌ دارند [و گویند:] میان‌ هیچ‌ یک‌ ‌از‌ پیامبران‌ ‌او‌ فرق‌ ننهیم‌، و گویند: شنیدیم‌ و اطاعت‌ کردیم‌ بار الها! آمرزش‌ تو ‌را‌ خواهانیم‌ و باز گشت‌ ‌به‌ سوی‌ توست‌ 286 - ‌خدا‌ هیچ‌ کس‌ ‌را‌ جز ‌به‌ اندازه‌ی‌ توانش‌ تکلیف‌ نمی‌کند ‌هر‌ چه‌ نیکی‌ کرده‌ ‌به‌ سود ‌او‌ و ‌هر‌ چه‌ بدی‌ کرده‌ و بال‌ اوست‌ پروردگارا! ‌اگر‌ فراموش‌ کردیم‌ ‌ یا ‌ ‌به‌ خطا رفتیم‌ ‌بر‌ ‌ما مگیر بار الها! و تکلیف‌ سخت‌ ‌بر‌ ‌ما بار مکن‌، چنان‌ ‌که‌ ‌بر‌ پشینیان‌ ‌ما بار کردی‌ بار الها! و آنچه‌ تاب‌ ‌آن‌ ‌را‌ نداریم‌ ‌بر‌ دوش‌ ‌ما مگذار، و ‌از‌ ‌ما درگذر، و ‌ما ‌را‌ بیامرز، و ‌بر‌ ‌ما رحم‌ کن‌ ‌که‌ مولای‌ ‌ما تویی‌، ‌پس‌ ‌ما ‌را‌ ‌بر‌ گروه‌ کافران‌ یاری‌ و پیروزی‌ ده‌ 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من بہ لبخند تو مشتاق ڪہ نہ ، محتاجم . . .
رفیق… هی نگو وقتے بزرگ شم توبہ میڪنم آخه مومن مگہ تو از یہ ثانیہ‌ی بعد خودت خبر داری که اینطوری میگی!!!! تا دیر نشده و فرصت هست توبہ ڪن🕊♥️ 『‌‌‌‌ 🖇📒 http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
نعمت فقط برف و باران نیست... گاهی خدا “رفیقی”نازل می کند، زلال تر از باران… گاهی دلگرمی یک دوست آسمانی آنقدر معجزه می کند که انگار خدا در زمین کنار توست!... ❤️❤️❤️❤️ @rafiq_shahidam96 🌹🌹🌹 @rafiq_shahidam ❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
پرچم حسین (ع) به دست عباس (ع)است وبرسرزینب(س) اینجاست که کشف حجاب استراتژی دشمن میشود آری! چادریعنی بیرق حسین(ع) جنگ باچادرقدمتی دیرینه دارد ،مگرنخوانده ای در روضه ها که چگونه چادر از سراهل حرم می کشند. http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
⚘🕊ادعــایے در شما نمے بینیم و تمـــام هویتتان ... خلاصــــہ شـدہ در همیــن بے ادعــایے ... 🥀🍁مـــا را دریابــید ... اے مــــــردان بے ادعـا 🌷شادی روح شهدای والا مقام صلوات🌷 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃 🍃💚🍃💚🍃💚 💚🍃💚🍃 🍃💚 «♡بـسـم رب العشق ♡» 📗رمــان #فالی_در_آغوش_فرشته 🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژا
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃 🍃💚🍃💚🍃💚 💚🍃💚🍃 🍃💚 «♡بـسـم رب العشق ♡» 📗رمــان 🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژاد 🔗 با آستینش بینش رو تمیز کرد و در حالی که فین فین می کرد گفت : + ب ... باشه . از اول میگم . خواست گریه کنه که گلدونی که کنارم بود رو ، روی زمین زدم که شکسته شد . آنالی تکونی خورد و با ترس آب دهنش رو قورت داد. + اون روزای اولی که رفتی خیلی حالم خراب بود . خیلی خیلی ... یه روز توی دانشگاه حالم بهم خورد . کاملیا اتفاقی دیدم و ازم پرسید چرا حالم بد شده . منم بهش گفتم که بخاطر تو اینجوری شدم . بهم گفت تو ارزش این همه حال بد رو نداری ، بهم گفت باید قوی باشم و روی پای خودم بایستم . هق هقش بلند شد و من بیشتر کنجکاو شدم ببینم قضیه از چه قراره . بعد از چند دقیقه ادامه داد : + کاملیا گفت قراره یه پارتی برگزار کنن و از من خواست که دعوتش رو قبول کنم و همراهش برم . مروا غلط کردم ، بخدا غلط کردم ... در حالی که گریه می کرد گفت : + من هم باهاش رفتم ... اولاش همه چیز خیلی خوب پیش رفت خیلی خوب بود اما کم کم خیلی ها رفتن و جمعیتی که اونجا بودن رفته رفته کمتر و کمتر شد . دیگه نصف شب بود منم رفتم تا کاملیا رو پیدا کنم و بهش بگم منم میخوام برم خونه ... با داد گفت : + مروا مروا بدبخت شدم . و با دستاش به صورتش ضربه زد ، سریع به سمتش رفتم و جلوش رو گرفتم . - بعدش چی شد آنالی ؟ بعدش چی شد ؟! یالا بگو . + پیداش کردم ، کنار ساشا و چند نفر دیگه گوشه ای نشسته بودند ، صدای خنده هاشون خیلی روی مخم رژه میرفت خیلی ... بهش گفتم میخوام برم خونه . که گفت تازه جمع خودمونی شده بمون . به اجبار موندم و کنارشون نشستم . کاملیا سیگاری به سمتم گرفت و ازم خواست که سیگار بکشم . چشمام گرد شد و با داد گفتم : - نگو که اون لامصبو کشیدی ! فین فینی کرد و گفت : + اولش گفتم نمیخوام اهل این کارا نیستم . خیلی اصرار کرد و گفت همین که باره . یه شب که هزار شب نمیشه ! منم ازش گرفتم و یکم کشیدم . اطرافیانش خیلی تشویقم کردن که بکشم . اون شب تموم شد و موقعی که خواستم برگردم خونه کاملیا یه پاکت سیگار بهم داد منم ازش گرفتم . در حالی که می نالید ادامه داد : + اون شب تا صبح سه تا دیگه کشیدم . مروا دیگه بهش عادت کرده بودم ، عادت . مصرفم توی روز خیلی زیاد شده بود خیلی ... رفته رفته زیر چشمام سیاه شد و هر کاری میکردم که با آرایش بپوشونمش اصلا فایده ای نداشت . دهنم هم مرتب بوی سیگار می داد ! مامانم چند باری متوجه شد اما به روم نیاورد ... این مدت هرچی لازم داشتم کاملیا و ساشا برام آماده میکردند و کم وکسری نداشتم پول خرید سیگارم اونها بهم میدادن . یه روز خدمتکار خونمون داشته اتاق من رو تمیز میکرده که چند تا پاکت سیگار توی کشو میبینه . میره نشون مامانم میده و مامانمم همه چیز رو متوجه میشه . &ادامـــه دارد ...... ~ •°🍃🍃✨💚✨💚✨💚✨🍃🍃°•~ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c