✨﷽✨
#وصیتنامه_شهید_محمود_رادمهر 🌸
اگر میخواهید دنیا و آخرتتان تضمین شود,از مصائب آخرزمان درامان باشیدو عاقبت به خیر شوید,بصیرتتان راافزایش دهید,اطاعت از ولایت فقیه را بر خود واجب بدانید..
🌸🌺🍃✨🌸🌺🍃✨🌸🌺🍃✨🌺🌸🍃✨
#صرفاجهتاطلاع . .
ولے حتے اگه شده
پول توجیبے هاتون و جمع ڪنید و
در ماه
یڪ ڪتاب شهید بخرید و
مطالعه ڪنید!!!
حال وهوای شهدا، رفتارها
سبڪ زندگیشون و اخلاص درڪارهاشون
روح آدم رو صیقل میده•.🌸
هدایت شده از کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
غروبهای دمشق دلگیر است،🥺
کافیست دلت گیر باشد،🥺
@shahid__mostafa_sadrzadeh1
سینه ات میسوزد به غربت بی بی که فکر میکنی،😭 دور از برادران و پدر و مادر باشی😔
و گروهی کافر هم چشم به حرمت حریمت... داشته باشند؟😱
🔸ندای "هل من ناصر ینصرنی"🌷 حسین (ع)
سالهاست که در گوش تاریخ میپیچد و میپیچد،
مگر میشود شیعه باشی و نشنوی؟
🔸سید ابراهیم که باشی صدای مولایت و
تلخی غربت عمه ات، آرامت نمیگذارد...
اینجا برای پرگشودن پرنده ای چون تو،
کوچک است و حقیر،🌺
و تو مرد رفتنی و پای ماندن نداری...👌
🔸سید ابراهیم که باشی جانت کف دستانت است پیشکشش میکنی به امام زمانت و به نایب برحقش امام خامنه ای...🌻
🔸منزلگه آخر کاروان کرب و بلا، شام است،
اگر در نینوا جامانده ای،🌷
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🗓️1400/8/26
@shahid__mostafa_sadrzadeh1
@rafiq_shahidam96
#شهید_مصطفی_صدرزاده #شهید صدرزاده #مصطفی_صدرزاده #سید_ابراهیم #شهید_ابراهیم_هادی #رفیق_شهیدم #شهید_حسین_معز_غلامی #شهید_بیضائی #شهید_عباس_دانشگر #مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی #فرهنگی_مجازی_هادی_دلها #شهید_رحمان_مدادیان #باشهداتاشهادت #شهیدان_مدافع_حرم #مدافعان_حرم #حضرت_ام_البنین #حضرت_زهرا #حضرت_اباالفضل #حضرت_زینب #حضرت_علی_اصغر #شهدای_گمنام #سوریه #چهارشنبه_های_امام_رضایی #امام_رضایی_ها #حجاب #باب_الجواد #جمکران #سشنبه_های_مهدوی #مهدویت #نهج_البلاغه
https://www.instagram.com/p/CWX5MowIRto/?utm_medium=share_sheet
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
هرروز یک صفحه
صفحه58
به نیت فرج صاحب الزمان
#قران
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
❤️❤️❤️❤️
@rafiq_shahidam96
🌹🌹🌹
@rafiq_shahidam
❤️❤️❤️❤️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
#ترجمه_صفحه58
62 - به راستی حکایت واقعی [مسیح] همین است و معبودی جز خدا نیست، و خداوند است که یقینا، شکست ناپذیر حکیم است
63 - پس اگر رویگردان شدند، [بدان که] بیتردید خدا به [حال] مفسدان آگاه است
64 - بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر سر سخنی که میان ما و شما مشترک است بایستیم که جز خدا را نپرستیم و کسی را با او شریک نکنیم و هیچ کس از ما دیگری را به جای خداوند صاحب اختیار نگیرد پس اگر [از این پیشنهاد] اعراض کردند بگویید: شاهد باشید که ما سر به فرمان خداییم
65 - ای اهل کتاب! چرا در بارهی ابراهیم محاجّه میکنید در حالی که تورات و انجیل نازل نشد مگر بعد از او! آیا تعقل نمیکنید!
66 - هان! شما همان کسانی هستید که در آنچه به آن علم دارید، محاجّه کردید، [ولی] چرا در بارهی موضوعی که نسبت به آن آگاهی ندارید محاجّه میکنید! و خدا میداند و شما نمیدانید
67 - ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی، بلکه موحّدی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود
68 - در حقیقت نزدیکترین مردم به ابراهیم کسانی هستند که از او پیروی کردند و نیز این پیامبر و کسانی که به او گرویدهاند و خدا سرپرست مؤمنان است
69 - گروهی از اهل کتاب آرزو دارند که شما را گمراه کنند، ولی جز خودشان را گمراه نمیکنند و نمیفهمند
70 - ای اهل کتاب! چرا آیات الهی را انکار میکنید با این که شما [به حقانیت آن] گواهید
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
هرزمان ..
جوانیدعایفرجمهدی
رازمزمهکند ؛ همزمانامامزمان:)
دستهایمبارکشانرابهسویآسمانبلندمیکنند
وبرایآنجواندعامیفرمایند ..
چهخوشسعادتندکسانیکه
حداقلروزییکبار #دعایفرج
رازمزمهمیکنند..:)🌿`!
به فرموده مقام معظم رهبری:
ابزارهای رسانه ای پیشرفتهوفراگیرامکان بسیارخطرناکیدراختیارکانونهایضدمعنویتو ضداخلاقنهاده استوهماکنونتهاجمروزافزون دشمنانبهدلهای پاک جوانانونوجوانانوحتینونهالانبابهرهگیریازاینابزارهارابهچشمخودمیبینیم.
#سواد_رسانه
#تفکر_انتقادی
#آداب_مصرف
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
❤️❤️❤️❤️
@rafiq_shahidam96
🌹🌹🌹
@rafiq_shahidam
❤️❤️❤️❤️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃 🍃💚🍃💚🍃💚 💚🍃💚🍃 🍃💚 «♡بـسـم رب العشق ♡» 📗رمــان #فالی_در_آغوش_فرشته 🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژا
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃
🍃💚🍃💚🍃💚
💚🍃💚🍃
🍃💚
«♡بـسـم رب العشق ♡»
📗رمــان #فالی_در_آغوش_فرشته
🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژاد
🔗 #قسمت_صد_و_هشتاد_و_ششم
#فصل_دوم🌻
کمی جا به جا شدم و روی دست چپم خوابیدم .
اینقدر فکرم درگیر حرف های علیرضا شده بود
که خوابم نمی برد .
سر شب هم با هزار تا بهونه شام نخوردم و برای خوابیدن اومدم اتاقم .
تنها چیزی که میتونست از این آشفتگی ذهنی نجاتم بده ، حرف زدن با خدا بود .
قرآن کوچیکم رو از روی میز برداشتم و هدفون رو ، روشن کردم .
بعد از بیست دقیقه قرآن خوندن چشمام کم کم گرم شد و هدفون رو خاموش کردم .
پتو رو تا آخر بالا کشیدم و زیرش خزیدم .
با شنیدن صداهای داد بابا ، کمی تکون خوردم .
آخه پدر من سر صبحی گرگ رو تو خواب دیدی اینقدر داد میزنی !
بین خواب و بیداری بودم که با یادآوری اینکه بابا چند روزی رو قرار بود برای کارش بره سمنان خواب از سرم پرید و سریع از روی تخت خواب بلند شدم .
به ساعت روی دیوار نگاه کردم ، ساعت پنج صبح بود و من حتی برای نماز هم بیدار نشده بودم .
دوباره صداهای داد از پایین به گوشم رسید.
با ترس از اتاق خارج شدم و به سمت هال رفتم .
با دیدن مامان و بابا و کاوه ای که لباس هاش خونی شده هراسون به سمتشون دویدم .
با صدایی که رگه های خواب توش موج میزد رو به مامان گفتم :
- مامان چی شده !
کسی فوت کرده ؟!
چرا کاوه لباسش خونیه ؟!
قطرات اشک پشت سر هم از چشمای مامان پایین می اومدن .
به سمت بابا رفتم و با گریه گفتم :
- بابا تو یه چیزی بگو !
برای بی بی اتفاقی افتاده !
نگاهی بهم انداخت توی چشماش اضطراب موج میزد و دستاش هم میلرزید.
&ادامـــه دارد ......
~ •°🍃🍃✨💚✨💚✨💚✨🍃🍃°•~
#رفیقشهیدمابراهیمهادی
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃
🍃💚🍃💚🍃💚
💚🍃💚🍃
🍃💚
«♡بـسـم رب العشق ♡»
📗رمــان #فالی_در_آغوش_فرشته
🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژاد
🔗 #قسمت_صد_و_هشتاد_و_هفتم
#فصل_دوم🌻
- مامان تو رو خدا بگو چی شده !
اشکام سرازیر شد و هق هق هام توی دستام خفه میشدن .
بابا ، با داد رو به کاوه گفت :
+ مُرده یا نمرده !
به عباس زنگ بزن ببین چی میگه !
کاوه موبایلش رو ، به طرفی پرتاب کرد که صد تکه شد ، با عصبانیت روبه مامان گفت :
× ببین وقتی میگم خواهر زادت نمک به حرومه بهت بر نخوره !
با گفتن این حرف دوباره مامان اشکاش سرازیر شد .
بابا هم با برداشتن کلید ماشین و موبایلش از خونه بیرون رفت .
به سمت مامان برگشتم .
- مامان میگی چی شده یا نه ؟!
برای کامران اتفاقی افتاده !
سعی میکرد نفس بکشه اما نمی تونست .
به سمت آشپزخونه دویدم و لیوان آبی براش آوردم .
- بیا این رو بخور .
لیوان رو به دهنش نزدیک کردم و کم کم بهش آب دادم .
نفس راحتی کشید و با دستاش اشک هاش رو پس زد .
+ ک ... کامران .
- مامان بگو دیگه !
کامران چی !
لرزش بدنش بیشتر شد ، اما با این حال گفت :
+ کاوه با کامران درگیر شده .
ک ... کاوه ...
دوباره اشکاش سرازیر شد و هق هقش بیشتر شد .
شونه هاش رو گرفتم .
- میگی چی شده یا نه !
تو که من رو دق دادی !
توی چشمام زل زد .
+ کاوه با کامران درگیر شده .
ی ... یعنی سر مژده بحثشون شده .
کلافه گفتم :
- خب مادر من این که چیزی نیست !
اینها مثل سگ و گربه به پای هم می پیچن .
دو روز دیگه هم یادشون میره .
مگه کم دعوا کردن !
با وجود اشک هایی که مدام از چشماش پایین می اومدن ادامه داد :
+ کاوه ، کامران رو هل داده ، سرش خو ...
سرش خورده به میز .
هین بلندی کشیدم و دستم رو ، جلوی دهنم گرفتم .
- وای خدای من !
مامان بگو که کامران نمُرده.
مامان از خواهش میکنم بگو کامران نمُرده !
اصلا کاوه چی کار کرده ؟!
رسوندش به بیمارستان یا نه ؟!
در همین حین بابا با چهره ای آشفته اومد داخل .
+ خانوم بلند شو بریم.
عباس رسوندش به بیمارستان میگه ضربه مغزی شده .
مامان دستاش رو ، روی صورتش کوبید و با یه یا علی از روی مبل بلند شد و به سمت اتاقش دوید .
&ادامـــه دارد ......
~ •°🍃🍃✨💚✨💚✨💚✨🍃🍃°•~
#رفیقشهیدمابراهیمهادی
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c