eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
4.9هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
19.8هزار ویدیو
277 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
کوه دردم که کند نام رضا آرامم به هوای حرمش می‌گذرد ایامم
اروند کربلاست؛ دریادلان عاشق ؛ به شکارِ گوهر ناب شهادت؛ می‌روند تا صید معشوق شوند ...💔 🌹 ╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam96 @rafiq_shahidam96 🕊️🕊️🕊️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c ╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
8.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱شهید قاسم سلیمانی می‌گفت: در عملیات کربلای۴، وقتی به صورت بچه‌ها نگاه میکردم، احساس میکردم سوره‌های قرآن مقابلم هستند ╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam96 @rafiq_shahidam96 🕊️🕊️🕊️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c ╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
میگفت‌ اگھ‌میگیدالگوتون حضرتِ‌زهراست‌بآیدکارۍکنید‌🤞🏻 ایشان‌از‌شمآراضۍباشند‌وحجآبِ‌ شمافآطمـے‌باشد🌙 🥀 ╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam96 @rafiq_shahidam96 🕊️🕊️🕊️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c ╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 هرروز یک صفحه صفحه96 به نیت ظهور منجی عالم بشریت 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 ❤️❤️❤️❤️ @rafiq_shahidam96 🌹🌹🌹 @rafiq_shahidam ❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
🌹233🌹: 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 - و ‌از‌ ‌خدا‌ آمرزش‌ بخواه‌ ‌که‌ خداوند آمرزنده‌ی‌ مهربان‌ ‌است‌ 107 - و ‌در‌ باره‌ی‌ کسانی‌ ‌که‌ ‌به‌ ‌خود‌ خیانت‌ می‌کنند بحث‌ [و دفاع‌] نکن‌، زیرا ‌خدا‌ خیانتگر گناه‌ پیشه‌ ‌را‌ دوست‌ ندارد 108 - [خیانت‌ ‌خود‌ ‌را‌] ‌از‌ مردم‌ پنهان‌ می‌دارند و ‌از‌ ‌خدا‌ پنهان‌ نمی‌کنند [و شرم‌ نمی‌دارند] ‌در‌ صورتی‌ ‌که‌ ‌خدا‌ ‌در‌ ‌آن‌ لحظه‌ ‌که‌ شبانه‌ ‌به‌ سخنان‌ خلاف‌ رضای‌ ‌او‌ می‌پردازند ‌با‌ آنهاست‌، و خداوند بدانچه‌ می‌کنند محیط ‌است‌ 109 - هان‌! اینک‌ ‌شما‌ ‌در‌ زندگی‌ دنیا ‌از‌ ‌ایشان‌ دفاع‌ کردید، ‌پس‌ چه‌ کسی‌ روز رستاخیز [‌در‌ دفاع‌] ‌از‌ آنان‌ ‌با‌ خداوند مجادله‌ خواهد کرد ‌ یا ‌ چه‌ کسی‌ حامی‌ و مدافع‌ ‌آنها‌ خواهد ‌بود‌! 110 - و ‌هر‌ ‌که‌ کار بدی‌ کند ‌ یا ‌ ‌به‌ ‌خود‌ ستم‌ کند، سپس‌ ‌از‌ خداوند آمرزش‌ بخواهد ‌خدا‌ ‌را‌ آمرزنده‌ و مهربان‌ خواهد یافت‌ 111 - و ‌هر‌ ‌که‌ گناهی‌ مرتکب‌ شود، تنها ‌به‌ زیان‌ ‌خود‌ کار می‌کند و خداوند آگاه‌ و حکیم‌ ‌است‌ 112 - و ‌هر‌ ‌که‌ خطا ‌ یا ‌ گناهی‌ کند، سپس‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌به‌ بی‌گناهی‌ نسبت‌ دهد، زیر بار بهتان‌ و گناه‌ آشکاری‌ رفته‌ ‌است‌ 113 - و ‌اگر‌ فضل‌ و مهر ‌خدا‌ ‌بر‌ تو نبود، گروهی‌ ‌از‌ ‌آنها‌ قصد داشتند تو ‌را‌ [‌در‌ داوری‌] ‌از‌ راه‌ ‌به‌ ‌در‌ کنند، ولی‌ ‌آنها‌ جز ‌خود‌ ‌را‌ گمراه‌ نکنند و هیچ‌ زیانی‌ ‌به‌ تو نرسانند، و ‌خدا‌ کتاب‌ و حکمت‌ ‌بر‌ تو نازل‌ کرد و آنچه‌ ‌را‌ نمی‌دانستی‌ ‌به‌ تو آموخت‌، و تفضل‌ خداوند ‌بر‌ تو بزرگ‌ ‌است‌ 💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐 http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ✿❀رمان ✿❀ ✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵ ✿❀قسمت به تلفن های وقت و بی وقتش از سر کار عادت کرده بودم... حال تک تک مارا می پرسید. هرجا که بود، سر ظهر و برای نهار خودش را میرساند خانه. صدای بی وقت موتورش هم یعنی دلش تنگ شده و حضوری امده حالمان را بپرسد. وقتی از پله ها بالا می آمد، اگر خانم نصیری، همسایه مان توی راهرو بود نصف خبرهای خودش و محل کارش را برای او می گفت. به بالا که می رسید من می دانستم. درباره ی چه اتفاقاتی از او سوال کنم. دم در می ایستاد و لیوان آبی می خورد و می رفت می گفتم: _ "تو که نمیتوانی یک ساعت دل بکنی، اصلا نرو سر کار" شب ها که برمی گشت، کفشش را در می آورد و همان جلوی در با بچه ها سرو کله میزد. لم میداد کنار دیوار و پشت سر هم می گفت: _ که چای و آب می خواهد. لیوان لیوان چای می خورد. برای همین فلاسک گذاشته بودم تا هر وقت اراده کند، چای حاضر باشد. می گفت: _"دلم می خواهد تو آب دستم بدهی. از دست تو مزه ی دیگری می دهد. می خندیدم: + "چرا؟مگر دستم را توی آن آب میشویم؟ از وقتی محمد حسن راه افتاده بود کارم زیادتر شده بود. دنبال هم می کردند و اسباب بازی هایشان را زیر دست و پا می ریختند. آشغال ها را توی سطل ریختم. ایوب آمد کنار دیوار ایستاد. سرم را بلند کردم. اخم کرده بود گفتم: _"چی شده؟" گفت: _"تو دیگر به من نمیرسی...اصلا فراموشم کرده ای.... + منظورت چیست؟ _ من را نگاه کن. قبلا خودت سر وصورتم را صفا می دادی. مو و ریشش بلند شده بود. روی، موهای نامرتب خودم دست کشیدم + "خیلی پر توقع شده ای، قبلا این سه تا وروجک نبودند. حالا تو باید بیایی و موهای من را مرتب کنی به روایت همسر شهید بلندی شهلا غیاثوند
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ✿❀رمان ✿❀ ✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵ ✿❀قسمت دلم پر بود... چند روز پیش هم سر دستکاری کردن دوز قرص هایش بحثمان شده بود. سرخود دردش که زیاد می شد، تعداد قرص هارا کم و زیاد می کرد. بعد از چند وقت هم درد نسبت به مسکن ها می کرد و بدنش به ها جواب نمی داد. از خانه رفتم بیرون. دوست نداشتم به بروم خانه آقاجون. می دانستم یکی دو ساعت بیرون از خانه باشم، می شوم. رفتم خانه عمه، در را که باز کرد، اخم هایش را فوری توی هم کرد. "شماها چرا مثل لشکر شکست خورده، جدا جدا می آیید؟ منظورش را نفهمیدم... پشت سرش رفتم تو صدای عمه با سر و صدای محمد حسین و هدی و محمد حسن یکی شد. _"ایوب و بچه ها آژانس گرفتند، آمدند اینجا بالای پله را نگاه کردم.. ایوب ایستاده بود. + توی خانه عمه من چه کار می کنی؟ با قیافه حق به جانب گفت: _ "اولا عمه ی تو نیست و ...ثانیا تو اینجا چه کار می کنی؟ تو که رفته بودی قهر؟ دعوایمان به چند ساعت برسد. یا کاری می کرد که یا اینکه با ای پیش قدم آشتی می شد. به هر مناسبتی برایم هدیه می خرید. حتی از یک ماه جلوتر آن را جایی پنهان می کرد. گاهی هم طاقت نمی آورد و زودتر از موعد هدیه م را می داد. اگر از هم دور بودیم، می دانستم باید منتظر بسته ی پستی از طرف ایوب باشم. ولی من از بین تمام هدیه هایش، نامه ها را بیشتر دوست داشتم. با نوشتن راحت تر ابراز علاقه می کرد. قند توی دلم آب، می شد وقتی می خواندم: " ، تو عشق منی و این عشق، و است. من فکر می کنم ما یک وجودیم در دو قالب، ان شاالله خداوند ما را برای هم به سلامت نگاه دارد و از بنده های شایسته اش باشیم" به روایت همسر شهید بلندی شهلا غیاثوند
+ هـمه‌مون یه داعشِ درون داریم؛ ڪه دونه دونه عقایدمون رو سر مۍبره! دقیقا همون جایی کہ میگیم، یه شب که هزار شـب نمیشه.. 🚫
2.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔊 *نماهنگ بسیار زیبا امام زمانی...* 📿 *یابن یاسین...* 📿 *یابن الحسن...* 📿 *یابن الزهرا...* 💔 *دوای همه ی دردهایم کجایی؟؟*😔 ╔━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam96 @rafiq_shahidam96 🕊️🕊️🕊️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c ╚━━━━๑ღ🖤ღ๑━━━━╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا