جدول مراقبه ماه رجب.pdf
حجم:
1.66M
🌀 جدول مراقبه‌ی رجبیه
📝 اعمال و اذکار ماه رجب
🔹 اعمال آورده شده در جدول مراقبه، مخصوص کل ماه است که برای آسان شدن انجام آن و دائم الذکر بودن، به تعداد روزهای ماه تقسیم گردیده است؛ با انجام عمل و اذکار هر روز، خانه‌ی مربوط را علامت بزنید.
📚 منابع:
1️⃣ اقبال الاعمال
2️⃣ مفاتیح الجنان
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
بر بلندای یک صبح آدینه!
و قصّه‌ی شوق، محال است به تقرير آيد!
سلام یا صاحب‌الزّمان!
كسي چه مي‌داند راز رسيدن در دل يك مشتاق كه مهجور مانده است چيست؟
كسي چه مي‌داند جز دل روشن شما؟!
2.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری
مهدی با یارانش خواهد امد...
السلام و علیک یا بقیه الله❣
🍃❤️🍃
اللّٰهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلَىٰ آبائِهِ فِي
هٰذِهِ السَّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً
وَقائِداً وَناصِراً وَدَلِيلاً وَعَيْناً حَتَّىٰ تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ
🍃❤️🍃
🦋الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🦋
صبحتون مهدوی 🌤
#مجموعه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_ابراهیم_هادی
╔━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╗
ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے.
@rafiq_shahidam96
@rafiq_shahidam96
🕊️🕊️🕊️
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
هرروز یک صفحه
صفحه134
به نیت ظهور منجی عالم بشریت مهدی فاطمه
#قران
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
53 - و بدین گونه آنها را به یکدیگر آزمودیم، تا سر انجام [در باره‌ی مؤمنان] بگویند: آیا اینانند که خدا از میان ما موهبتشان داده است! مگر نه این است که خدا شاکران را بهتر می‌شناسد!
54 - و چون کسانی که به آیات ما ایمان دارند، پیش تو آیند، بگو: سلام بر شما، پروردگارتان رحمت را بر خود مقرر داشته است که هر کس از شما به نادانی کار بدی انجام دهد و سپس از آن توبه کند و به صلاح آید، [بداند که] خدا مسلما آمرزنده و مهربان است
55 - و بدین‌سان آیات خود را به روشنی بیان می‌داریم، تا راه و رسم گناهکاران آشکار گردد
56 - بگو: همانا من از پرستش کسانی که شما غیر از خدا می‌خوانید نهی شده‌ام بگو: از هوس‌های شما پیروی نمی‌کنم، زیرا در این صورت قطعا به گمراهی می‌افتم و از ره یافتگان نخواهم بود
57 - بگو: بی‌تردید، من بر حجت‌ی روشن از پروردگار خود هستم که شما آن را تکذیب کردید آنچه را [از عذاب خدا] که شما خواستار شتاب در آنید نزد من نیست فرمان جز به دست خدا نیست که حق را بیان می‌کند و او بهترین داوران است
58 - بگو: اگر چیزی که شتاب در آن را می‌خواهید نزد من بود، قطعا میان من و شما کار یکسره می‌شد، و خدا به ستمکاران آگاه‌تر است
59 - و کلیدهای غیب نزد اوست کسی جز او آن را نمی‌داند، و هر چه در خشکی و دریاست می‌داند، و هیچ برگی نمی‌افتد مگر آن که بدان آگاه است، و هیچ دانه‌ای در تاریکی‌های زمین و هیچ تر و خشکی نیست مگر این که در کتابی روشن [درج] است
#ترجمه_صفحه134
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
خاطرات بسیارشیرین
،زیبا وجذاب برادر علی عاشوری از رزمندگان دوران دفاع مقدس از استان قم واز همرزمان شهید دکتر چمران تحت عنوان خاکیان افلاکی
هر روز یک قسمت از خاطرات
قسمت : ( نوزدهم)
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
خاطرات برادر علی عاشوری از رزمندگان دوران دفاع مقدس و از همرزمان شهید دکتر چمران
🍃قسمت نوزدهم: غنیمت گرفتن تانک¬های دشمن
شب چهارشنبه ه مه نیروها، برای زیارت عاشورا جمع شده بودیم. چند نفر هم در حال نگهبانی بودند. در منطقه دشمن گویی خبرهایی به مشام می¬رسید، شهر اهواز و منطقه اطراف ما گلوله باران می¬شد، آسمان منطقه ما هم پر شده بود از منورهای روشن دشمن، همه جا کاملا روشن شده بود، صدای روشن شدن تانک¬های دشمن هم به گوش می¬رسید. در همین احوال که ما درحال خواندن زیارت عاشورا بودیم، بی¬سیم¬چی آمد داخل سنگر اجتماعی و در گوش من گفت: دکتر مصطفی چمران پشت بی¬سیم است، رفتم گوشی بی¬سیم را گرفتم، گفتم: مصطفی مصطفی علی گفت: مصطفی به گوشم، سپس گفت: علی جان فردا نماز صبح خواب نمانید هوا خیلی شرجیه، گفتم: بله حواسم هست.
من به نیروها آماده باش دادم. تقریباً همه بیدار بودیم، دشمن دیوانه وار اهواز را زیر آتش گرفته بود و منورها منطقه را روشن کرده بودند. همه نماز صبح را خواندیم. کم کم آتش دشمن روی سر ما، شدت گرفته بود. صدای تانک¬ها زیاد شده بود. گلوله های خمپاره بیشتر در اطراف ما بر زمین می خورد، هوا در حال روشن شدن بود، ناگهان تانک¬های دشمن به سمت ما شروع به حرکت کردند. صدای شنی تانک¬ها به گوش می رسید. در همین لحظه هلی¬کوپترهای عراقی هم بلند شدند با راکت هر چی را می دیدند، می¬زدند. تانک¬هایشان نیز توپ مستقیم شلیک می¬کردند. اوایل صبح دکتر چمران نیز خود را به منطقه رساند، بلافاصله من را صدا زد و گفت: وقتی تانک¬های دشمن وارد محل تله شده توسط میل¬گردها را دیدید، تانک¬ها از حرکت می¬ایستند شما آن¬ها را نزنید. تانک¬هایی که در حال فرار بودند بزنید.
تانک¬های دشمن در تاریکی وارد محل تله میل¬گردها شدند، طوری¬که میل¬گردها در شنی تانک¬ها فرو می¬رفت و شنی تانک¬ها قفل می¬شد و دیگر قادر به حرکت نبودند لذا خدمه¬های آن مجبور بودند پیاده شده و فرار کنند، آن موقع بود که ما دشمن را در حال فرار می¬زدیم. هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی هم تانک¬های در حال فرار دشمن را شکار می¬کردند. درگیری سختی داشتیم، تجربه می¬کردیم. حدود هفتاد- هشتاد تانک در محل تله میل¬گردها گیر افتاده بودند. این محل شده بود قتل¬گاه تانک¬ها و دکتر مصطفی چمران توانسته بود جلوی هجوم دشمن برای تصرف اهواز را بگیرند. این پیروزی برای رزمندگان اسلام محسوب می¬شد و یک شکست بزرگ برای دشمن متجاوز، فرمانده عراقی¬ها "محمد شوکر شاهین" بود که 4 مشاور خارجی در کنارش بودند، تا بتواند شهر اهواز را به تصرف در بیاورند.
رادیو جمهوری اسلامی آهنگ¬های حماسی پخش می¬کرد. دکتر چمران به من گفت: الان به نیروها بگوئید هر کس اسلحه می¬خواهد، برود از تانک¬ها اسلحه بردارند. بچه¬ها تمام سلاح¬ها را از داخل تانک¬ها بیرون آوردند. دیگر همه مسلح شده بودند به سلاح-های نو که هنوز داخل گریس بودند. با این ابتکار، دکتر مصطفی چمران توانسته بود یک گروهان زرهی از غنیمت های جنگی دشمن تشکیل بدهد. دشمن به دنبال تلافی شکست خود بود. با انواع گلوله توپ و خمپاره، آتش سنگینی روی منطقه می ریختند. در اثر این آتش باران دشمن، چند نفر از نیروهای ما به درجه رفیع شهادت نائل شدند. دکتر چمران هم دنبال مستحکم کردن دفاع سخت¬تر برای جلوگیری از سقوط شهر اهواز بود.
نیروها از کمبود آذوقه به شدت در مضیقه بودند. یکی از بچه ها گفت: داخل رودخانه ماهی زیادی هست گفتم: چند نفر ببرید تا ماهی¬ها را صید کنید. رفتند تعداد زیادی ماهی صید کردند، آوردند و یکی از بچه ها بنام حسن میرزایی گفت: من بلدم ماهی درست کنم. گفتم: شما که درست کردن ماهی را بلد هستید، درست کنید. رفت مقداری آب داخل قابلمه ریخت و ماهی¬ها را داخل آن قرار دادند، وقتی پخته شده بود به صورت آش در آمد. وقتی نیروها خوردند همه اسهال گرفتند و به شدت دل درد گرفتند. همه دنبال محلی برای دستشویی می گشتند همه معترض به پختن ماهی بودند.
یکی از بچه¬های بوشهر گفت: شما ماهی صید کنید. من بلدم بپزم. چند نفر رفتند ماهی صید کردند و برادر بوشهری یک سطل روغن را روی آتش گذاشت، وقتی روغن روی آتش جوش آمد، گفت: همه سنبه¬های اسلحه ها را در آوردند تا ماهی ها را با آن سیخ کنند. همه به ستون یک و ماهی به دست ایستاده بودند. این برادر، ماهی هر فرد را می¬گرفت چند دقیقه داخل روغن در حال جوش قرار می داد ماهی سرخ می¬شد و نیروها می¬خوردند و چقدر هم خوش مزه شده بود. چند روز هم با این ماهی¬ها رفع گرسنگی کردیم. ولی باز هم این ماهی ها جواب آذوقه نیروها را نمی داد. محمد جعفرنیا آمد پیش من گفت: جایی را برای آذوقه سراغ دارم. دو تا گونی برداشتیم راه افتادیم به سمت داخل "روستای حدام" هوا در حال تاریک شدن بود که وارد روستا شدیم.
محمد تعداد زیادی کبوتر دیده بود. آن¬ها را می¬گرفت در داخل گونی می‌گذاشت حدود سی تا کبوتر گرفته بود و من هم در حال مواظبت