. همش در حال فعالیت بودم. کم کم راه افتادم. همه می گفتند: معجزه شده راه می¬روید؟ گفتم
: بله الحمدالله خدا را شکر همین راه رفتم را به دکتر گفتم و درخواست کردم پس من را مرخص کنید دکتر گفت: خیلی زود است. گفتم: آقای دکتر اگر مرخص نکنید از بیمارستان فرار می¬کنم. گفت: سه روز تحمل کن باشد. بعد از سه روز دکتر با مسؤولیت خودم مرخصم کرد. رفتم سوار ماشین شدم و با عصا رفتم ستاد جنگ¬های نامنظم شهید دکتر مصطفی چمران، وارد دفتر فرماندهی شدم. بعد از احوالپرسی گفتم: از آقای دکتر چمران چه خبر؟ گفت: قرار هست از تهران بیاید. چند روز در ستاد بودم. تا این¬که گفتند دکتر از تهران دارد می¬آید شاید یکی دو ساعت دیگر به اهواز برسد.
نزدیک ظهر بود من رفتم نمازخانه مشغول نماز شدم. نماز که تمام شد برگشتم دفتر فرماندهی گفتند: ناهار هست هر کسی ناهار نخورده بره ناهار بخوره من منتظر دکتر بودم که دژبان درب ستاد زنگ زد. گفت: آقای دکتر مصطفی چمران آمدند. وقتی دکتر با عصا وارد دفتر شد من بلند شدم همدیگر را در آغوش گرفتیم گفت: مرد چطوری؟ گفتم آقای دکتر خوبم. دکتر گفت: همه رفتند و شهید شدند ما ماندیم. شاید عملیات بعدی من و شما هم برویم پیش شهدا گفتم: آقای دکتر انشاءلله با هم وارد اتاق فرماندهی شدیم. گفت: خیلی کارها عقب افتاده گفتم: بله من باید چکار بکنم؟ گفت: شما همه نیروهای مردمی را سازماندهی کنید و آمارش را برایم بیاورید. گفتم: چشم گفت: قرار است چند عملیات چریکی در اطراف دهلاویه انجام بدهیم گفتم: انشاءلله
من رفتم اول مدرسه شهید دلبری تا ببینم چند نفر نیرو در آن¬جا هستند آمارشان را گرفتم شصت نفری بودند. تا غروب آمار همه نیروهای مردمی مدرسه ها را در آوردم ۴۵۰نفر شدند. آمدم ستاد جنگ¬های نامنظم به آقای دکتر چمران اعلام کردم. دکتر گفت: از فردا کلاس آموزشی برایشان بگذارید تا کاملا آموزش نظامی یاد بگیرند. دیگر من خودم شده بودم مربی آموزش نظامی، هر کجا مربی نبود من خودم تدریس می¬کردم. چندین کلاس آموزشی برای نیروها برگزار کردم. سلاح و تجهیزات نظامی هم به همه دادم. همه آماده اعزام شده بودند. قرار بود به "منطقه عمومی دهلاویه" برویم، جایی بین حمیدیه و سوسنگرد مستقر بشویم. آقای دکتر چمران گفت: با کمک چند نفر از برادران برو نیروها را سوار بر خودرو کن تا برویم دهلاویه گفتم: چشم آقای دکتر، با چندین خودرو رفتم و نیروها را سوار کردم و حرکت کردیم برای خط مقدم در منطقه دهلاویه
🌺🍃🌺🍃🌺
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
ادامه دارد
هدایت شده از ❤️کانال شهید مصطفی صدرزاده❤️
♨️ یادواره شهید ابراهیم هادی، امشب ساعت ۲۰:۳۰
لینک پخش زنده مراسم با ترافیک داخلی و حجم اینترنت مصرفی نیم بهاء در وب سایت آپارات:
✅https://b2n.ir/ebrahimhadi_brz
♨️ *یادواره شهید ابراهیم هادی، امشب ساعت ۲۰:۳۰*
*لینک پخش زنده مراسم با ترافیک داخلی و حجم اینترنت مصرفی نیم بهاء در وب سایت آپارات:*
✅https://b2n.ir/ebrahimhadi_brz
هدایت شده از کانال شهید ابراهیم هادی(علمدار کمیل)
♨️ * شروع یادواره شهید ابراهیم هادی، هم اکنون*
*لینک پخش زنده مراسم با ترافیک داخلی و حجم اینترنت مصرفی نیم بهاء در وب سایت آپارات:*
✅https://b2n.ir/ebrahimhadi_brz
#شبنشینی_با_مقام_معظم_رهبری
رهبر انقلاب: ایّام ماه رجب است. قدر این ماه را و این روزها را بدانیم؛ ماه رجب، ماه توسّل و تضرّع و دعاست، ماه تصفیهی روانی و معنوی است؛ دلها را به خدا باید نزدیک کرد؛ بخصوص جوانهای شما... به این تقویت ارتباط با خداوند در لحظهلحظهی عمرمان احتیاج داریم و این ایّام ماه رجب متناسب با این [احتیاج] است. ۱۴۰۰/۱۱/۱۹
#سلامتی_فرمانده_صلوات
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
مردى از امیر المومنین علی علیه السلام پرسید: «یا أمیرَالمُؤمنینَ و َکیفَ یُحاسِبُ الرَّجُلُ نَفْسَهُ؛ اى امیرمؤمنان، انسان چگونه نفس خویش را محاسبه کند؟»
امام (علیه السلام) فرمود: هنگامى که صبح را به شام مى رساند، نفس خویش را مخاطب ساخته و چنین بگوید:
اى نفس امروز بر تو گذشت و تا ابد باز نمى گردد و خداوند از تو درباره آن سؤال مى کند که در چه راه آن را سپرى کردى؟ چه عمل در آن انجام دادى؟ آیا به یاد خدا بودى و حمد او را بجا آوردى؟ آیا حق برادر مؤمن را ادا کردى؟ آیا غم و اندوهى از دل او زدودى؟ و در غیاب او زن و فرزندش را حفظ کردى؟ آیا حق بازماندگانش را بعد از مرگ او ادا کردى؟ آیا با استفاده از آبروى خویش، جلوى غیبت برادر مؤمن را گرفتى؟ چه کار مثبتى امروز انجام دادى؟
هر شب قبل از خواب اعمالمان را #محاسبه کنیم.
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
مهدی نظری به ما عنایت کن
مارا به صراط خود هدایت کن
مهدی! اگر از منتظرانت بودیم
چون دیده ی نرگس نگرانت بودیم
با این همه روسیاهی و سنگدلی
ای کاش که از همسفرانت بودیم
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
✨شبت بخیرتنهاآرزوی دلم✨
مادرش میگفت!
سخت تر از نبودنش ...
یادآوری آخرین لبخند پسر شهیدش بود …
📎سلامتی همه مادران 🌷شهدا صلوات
#شبتون منوربه نگاه شهدا ✨🌙