eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
4.9هزار دنبال‌کننده
29.6هزار عکس
19.8هزار ویدیو
277 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
خاطرات برادر علی عاشوری از رزمندگان دوران دفاع مقدس واز همرزمان شهید دکتر چمران 👇 🍃قسمت سی و ششم و آخرین قسمت: دکتر چمران با همت والایی که داشت، اهواز را از تیررس دشمن خارج کرد و از سقوط آن جلوگیری نمود. سوسنگرد قهرمان را از محاصره خارج کرد و دهلاویه را آزاد کرد. جاده اهواز به سوسنگرد را از تیررس دشمن خارج و خون گرم اش، سرزمین داغ خوزستان را داغ¬تر کرد. او با لب تشنه مثل حسین(ع) به شهادت رسید. من و نیروهایم باید برای تثبیت خط دهلاویه در خط مقدم می ماندیم. از طرفی دیگر، ماندن بدون فرمانده عزیزی مثل شهید دکتر مصطفی چمران، برای هیچ نیرویی به این راحتی، معنایی نداشت. همه ما در کل شبانه روز صحبت¬مان شده بود دکتر چمران، هرکسی خاطرات خودش از دکتر چمران را بیان می¬کرد. من هم یک خاطره بیان کردم. گفتم: یک روز من با شهید دکتر چمران در جاده سوسنگرد در حال حرکت بودیم، به جایی رسیدیم اذان ظهر از رادیو پخش شد، دکتر چمران ماشین را زد بغل گفت: من باید به دیدن کسی بروم. من در داخل ماشین ماندم. با خود گفتم: خدایا آقای دکتر توی این بیابان به دیدن چه کسی می¬خواهد برود؟ گفتم: بروم ببینم دکتر از ماشین پیاده شد به کجا رفت! خیلی کنجکاو شده بودم. پیاده شدم تا آقای دکتر چمران را پیدا کنم، دیدم دکتر چمران به سجده افتاده دارد و با خدای خود چنان گفتگو می¬کند که صدای ناله اش بلند شده بود. از خدای خود داشت طلب عفو می¬کرد. من پیش خودم گفتم: آقای دکتر چمران که این¬قدر با اخلاص است، مگر گناهی هم دارد؟ که این¬چنین طلب عفو می¬کند؟ گفتم: چطور است من هم پشت سرش به سجده بیفتم، شاید خدا به واسطه دکتر چمران من را هم عفو کند. دکتر در قسمتی از راز و نیازهایش با خدا می¬گفت: ای چشمان من و ای دستان من و ای پاهای من و ای روح و جسم من، من را حلال کنید، من شما اعضای بدنم را بسیار آزورده¬ام و شما اعضای بدنم به من کمک کردید تا من به اهداف والای خودم برسم. گفت و گفت و گفت، گویی خداوند در مقابل¬اش ایستاده و او دارد معبود خود را می¬بیند. این¬چنین از او طلب بخشش می¬کند. وقتی از سجده بلند شد نگاهی به من کرد و گفت: جوون عزیز مگر تو هم گناهکاری؟ گفتم آقای دکتر از خدای خود بخواه من را هم عفو کند. من را در آغوش گرفت و گفت: تو از بهترین فرماندهان من بودی. گفت: وقتی اذان می¬گویند همه روح و روانم به سمت خدا می¬رود. دکتر چمران در وصیت¬نامه خود می¬گویئد: احساس می¬کنم آفتاب عمر من به لب بوم رسیده است و دیگر فرصتی ندارم که سفارش کنم. وصیت می¬کنم وقتی جانم را بر کف دستم گذاشتم، انتظار دارم هر لحظه با این دنیا وداع کنم. دیگر جز تو کسی را نبینم تو را دوست می¬دارم و از این دوستی احتیاج به تجارت نیست. در این دنیا به کسی احتیاج ندارم. حتی گاه¬گاهی از خدای بزرگ نیز احساس بی نیازی می¬کنم و از او چیزی نمی طلبم و احساس احتیاج نمی¬کنم و چیزی نمی¬خواهم، گله ای نمی¬کنم و آرزویی ندارم. عشق من به خاطر آن است که تو شایسته عشق و محبتی و منطق به تو رسیدن را قسمتی از عشق به خدا می¬دانم. دکتر مصطفی چمران، همه چیز را خدایی می¬دید و چون خدایی بود و اگر مرگ او غیر از شهادت بود، در حق این مرد حماسه و جهاد و شهادت ظلم شده بود. بعد از شهادت دکتر چمران من هم آمدم به مرخصی و در تشییع جنازه شهید بزرگوار شرکت کردم. هر زمانی از ستاد جنگ¬های چریکی نامنظم شهید دکتر مصطفی چمران مرخصی می¬گرفتم دلم می¬خواست زودتر از مرخصی برگردم و به جبهه بروم، حالا دیگر دکتر چمران شهید شده بود. دیگر دلم نمی¬خواست به منطقه ای که دکتر چمران در آن نیست برگردم. باز پیش خودم می گفتم: نباید سلاح و پرچم دکتر مصطفی چمران بر زمین بماند، باید پرچمش را بلند و سلاحش را به دست گرفت. با این آرزو مجدد به جبهه رفتم. بعد از شهادت دکتر چمران، برادر دکتر، مهندس مهدی چمران به منطقه آمدند و گروه چریکی جنگ¬های نامنظم شهید چمران را فرماندهی کردند. بعد از شهادت دکتر مصطفی چمران نام گروه هم شد "گروه چریکی جنگ¬های نامنظم شهید دکتر مصطفی چمران" و چند تا عملیات دیگر هم با نام "امام مهدی" در منطقه خوزستان انجام دادیم. کم کم گروه چریکی "جنگ¬های نامنظم شهید دکتر مصطفی چمران" در دل فرماندهی سپاه پاسداران هضم و این گروه عملا منحل شد. بعدها اسمی از این گروه هم در هیچ لیست اعزامی از سپاه نبود. اصلا در سپاه کسی خبر نداشت این گروه کی به جبهه رفته است! افرادی که در این گروه در جبهه بودند و نیاز به تأییدیه داشتند، به من ارجاع می¬شد. هر کس را من در سپاه قم تائید می¬کردم به او تأیید حضور در جبهه می¬دادند. این گروهان صد نفره و باز مانده¬گان آن و جبهه شان از گمنامان دفاع مقدس می¬باشند. کسانی که اول جنگ با دست خالی، چه حماسه هایی خلق کردند! رزمندگانش گمنام، شهدایش گمنام، جانبازان¬اش گمنام و بازماندگانش گمنام، افراد باز مانده از این گروه رفتند
در یگان¬های سپاه مشغول شدند. شهید دکتر مصطفی چمران نامه ای به من داده بودند که من اگر از جبهه برگشتم، بروم در شهر خودم به گزینش بدهم تا به عضویت سپاه پاسداران در بیایم. همین طوری داشتم به کوله پشتی ام که بعد از مجروح شدنم به منزل آورده بودند ور می¬رفتم، زمانی¬که با شهید محمد جعفرنیا برای پیدا کردن آذوقه به سنگرهای دشمن رفته بودیم من دیدم تعدادی شبه نارنجک جنکی در منطقه ریخته است چند تا از این¬ها را برداشتم گذاشتم داخل کوله پشتی¬ام. من این¬ها را درآوردم هنوز نمی¬دانستم ولی بعدا دانستم که این¬ها بمب خوشه ای است. گفتم: بروم سپاه هم این دو تا بمب خوشه ای را بدهم و هم نامه دکتر چمران را به گزینش سپاه که در خیابان صفائیه قدیم و شهدای فعلی بود بدهم. رفتم دم درب دژبانی دژبان گفت: کجا برادر؟ گفتم: می¬خواهم بروم گزینش، نامه شهید دکتر مصطفی چمران را نشان دادم. بدون بازرسی گفت: بفرمائید وقتی رفتم داخل برادر مسؤول گزینش برادری که اخم¬هایش تو هم بود، گفت: بفرمائید گفتم: آمدم عضو سپاه بشوم. گفت: یک ماه می¬روی کلاس عقیدتی و سیاسی، بعد امتحان می¬گیریم اگر قبول شدی ۴۵روز هم در پادگان منتظری آموزش می بینی و اگر از آموزش نظامی سربلند بیرون آمدی و دوره را با موفقیت پشت سر گذاشتی و قبول شدی، آن¬وقت می¬شوی یک پاسدار. گفتم: برادر من یک نامه از شهید دکتر مصطفی چمران دارم برای شما نوشته است. گفت: ببینم یک نگاهی به نامه کرد و گفت: از این نامه ها زیاد می¬آورند. همانی که گفتم. با بی احترامی نامه را پرت کرد جلوی من و رفت بیرون. زیر لب می¬گفت: اگر ما با این نامه ها کسی را بخواهیم استخدام کنیم باید روزی صد تا پاسدار استخدام کنیم. من نامه را برداشتم بوسیدم. پیش خودم گفتم: خدا رحمتت کند دکتر چمران، می دانستی پشت جبهه ها چه خبره! عمرت را در جبهه ها گذراندی! خواستم از درب گزینش بیایم ببرون به مسؤول دژبانی گفتم: برادر من جبهه بودم این دو تا بمب خوشه¬ای مونده بود در کوله پشتی ام آوردم تحویل بدهم. تا این را گفتم همه فرار کردند. گفتم: برادران بیایید خبری نیست. این¬ها عمل نکرده است. تو دست من است. کم کم آمدند جلو گفتم: برادر این بمب خوشه¬ای ها را تحویل بگیرید. بمب¬ها را از من گرفتند و منم آمدم بیرون. این دو بمب خوشه ای هم آخرین یادگاری گروه چریکی شهید دکتر مصطفی چمران بود تحویل دادم. تصمیم گرفتم دیگر با هیج سپاهی روبرو نشوم به خاطر اینکه آن برادر نهایت بی احترامی را به نامه فرمانده ام شهید دکتر مصطفی چمران کرده بود. من اعتقاد داشتم اگر کسی بی احترامی به نامه فرمانده ام بکند در حقیقت بی احترامی به فرمانده ام کرده است. این جریان نامه ماند تا در زمان جنگ قرار شد من را به عنوان پاسدار لشگر معرفی کنند. من قبول نمی¬کردم. شهید مهدی زین الدین می¬گفت: باید قبول کنی. علت را پرسیدند من هم بی احترامی آن برادر پاسدار به نامه فرمانده من شهید دکتر مصطفی چمران را عنوان کردم. شهید زین الدین گفت: حق داری! این¬هم یکی دیگر از خاطرات دوران بسیجی¬ا¬م بعد از شهادت دکتر چمران بود. این بود خاطرات ده ماهه بنده علی عاشوری از دوران حضور در "گروه چریکی جنگ¬های نامنظم شهید دکتر مصطفی چمران"، انشالله اثرات خودش را در جامعه بگذارد تا با چراغ شهدا راه شهدا گم نشود. روح همه شهدا مخصوصاً شهدای جنگ¬های نامنظم شهید دکتر مصطفی چمران شاد و یادشان گرامی باد. جهت سلامتی بازماندگان این گروه چریکی و همه رزمندگان دفاع مقدس، اجماعاً صلوات بر محمد و آل محمد. "اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم" 20/9/1400 ویراستاری و تنظیم اولین قسمت از این مجموعه را شروع کردم و قسمت 36 که آخرین قسمت آن است را در تاریخ9/10/1400 تمام کردم یعنی طی 19 روز این مجموعه 36 قسمتی کار برد. 🍃 :پایان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌺🍃🌺🍃🌺 http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
5.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رهبر انقلاب، در دیدار اخیر: سفارش من به جوانهای عزیزمان این است که امروز ببینند دشمن در چه خطّی حرکت میکند، دشمن چه چیزی را هدف گرفته، نقطه‌ی مقابل آن را عمل کنند و حرکت کنند. دشمن این دو راه را در پیش گرفته: دشمنیِ اقتصادی، دشمنیِ رسانه‌ای در مقابل اینها باید بِایستند؛ ملّت ایران باید در مقابل این دو حرکت بِایستد.
یعنی بدونی بعضی نورها برای چشم مضر و خطرناک هستند به آنها خیره شوی به سرعت کورت می کنند مثل نور جوشکاری مثل نور زیبای زرق و برق دنیا خیره شوی؛دلت کور می شود یعنی برگردی و به دنیا خیره نشوی هر شب قبل از خواب اعمالمان را کنیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آلوده‌ایم، حضرٺ باران ظهور ڪن آقا تورا قسم بہ شهیدان ظهور ڪن گاهے دلم براے شما تنگ مےشود پیداترین ستاره‌ے پنهان ظهور ڪن شبتون بخیرتمام هستی قلبم
رفیق راهے و از نیمه راه مےگویے🥀 وداع با من بـےتكیه گاه مےگویے😢 دلم به نـیم نگاهےخوش است اما تـو😔 به این ملامت سنگین، نگاه مےگویی؟ 🌷شهید وحید فرهنگی والا🌷 📎 شبتون شهدایی عزیزان همراه🌙🙏🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا