eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
4.9هزار دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
20هزار ویدیو
280 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
⚘اَللّٰہُـمَّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌⚘ ♥️ کربلایم شده مهر تربت شما صد شکر که قسمت شده هر صبح بگیریمـ ما اِذنِ نفس از پسرِ شـاهِ نجف را 💜اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ 💚وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ♥️وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ 💛وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ╔━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam96 @rafiq_shahidam96 🕊️🕊️🕊️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c ╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 زیارت نامه امام حسن و امام حسین ع در روز دوشنبه بسم الله الرحمن الرحیم السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ فاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حَبِيبَ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صِفْوَةَ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَمِينَ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صِرَاطَ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَيَانَ حُكْمِ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نَاصِرَ دِينِ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا السَّيِّدُ الزَّكِىُّ؛ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْبَرُّ الْوَفِىُّ ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْقَائِمُ الْأَمِينُ ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَالِمُ بِالتَّأْوِيلِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْهَادِى الْمَهْدِىُّ ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الطَّاهِرُ الزَّكِىُّ ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا التَّقِىُّ النَّقِىُّ ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْحَقُّ الْحَقِيقُ ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الشَّهِيدُ الصِّدِّيقُ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ. در زیارت حضرت امام حسین علیه‌السلام میگویی : السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ سَيِّدَةِ نِساءِ الْعالَمِينَ ، أَشْهَدُ أَنَّكَ أَقَمْتَ الصَّلاَةَ ، وَآتَيْتَ الزَّكَاةَ ، وَأَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ ، وَنَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ ، وَعَبَدْتَ اللّٰهَ مُخْلِصاً ، وَجَاهَدْتَ فِى اللّٰهِ حَقَّ جِهادِهِ حَتَّىٰ أَتَاكَ الْيَقِينُ ، فَعَلَيْكَ السَّلامُ مِنِّى مَا بَقِيتُ وَبَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهَارُ ، وَعَلَىٰ آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ؛ أَنَا يَا مَوْلَاىَ مَوْلىً لَكَ وَ لِآلِ بَيْتِكَ ، سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَكُمْ ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَكُمْ ، مُؤْمِنٌ بِسِرِّكُمْ وَجَهْرِكُمْ ، وَظَاهِرِكُمْ وَبَاطِنِكُمْ ، لَعَنَ اللّٰهُ أَعْداءَكُمْ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ ، وَأَنَا أَبْرَأُ إِلَى اللّٰهِ تَعالىٰ مِنْهُمْ ، يَا مَوْلَاىَ يَا أَبا مُحَمَّدٍ ، يَا مَوْلَاىَ يَا أَبا عَبْدِاللّٰهِ ، هٰذا يَوْمُ الإِثْنَيْنِ وَهُوَ يَوْمُكُما وَبِاسْمِكُما وَأَنَا فِيهِ ضَيْفُكُما ، فَأَضِيفانِى وَأَحْسِنا ضِيَافَتِى ، فَنِعْمَ مَنِ اسْتُضِيفَ بِهِ أَنْتُمَا ، وَأَنَا فِيهِ مِنْ جِوارِكُما فَأَجِيرانِى ، فَإِنَّكُمَا مَأمُورانِ بِالضِّيافَةِ وَالْإِجارَةِ ، فَصَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكُمَا وَآلِكُمَا الطَّيِّبِينَ. الهم صل علی محمد وآل محمد الهم عجل لولیک الفرج 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ╔━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam96 @rafiq_shahidam96 🕊️🕊️🕊️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c ╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝
همسرش‌ میگفت: هر وقت‌ چای می ریختم می آوردم، میگفت: بیا دو سه خط‌ روضه بخونیم تا‌ چای روضه خورده باشیم! "شهید محمد حسین‌ محمد خانی" 🕊🌱 🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸 ╔━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam96 @rafiq_shahidam96 🕊️🕊️🕊️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c ╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝
🕊🌺 او رفت و من جا ماندم... اصلا باور نمیکردم این قضیه تکرار شه... جمعه شب بود. بریم هیئت رفتم جلوی در منزلشون زنگ رو زدم، از خونه بیرون اومد و موتورش رو هم آورد. یه کلاه کاسکت داشت که همیشه موقع موتور روندن رو سرش میذاشت اونو رو سرش گذاشت و بندش رو بست. موتور رو روشن کرد و گفت سید بشین بریم! تا اومدم بشینم ترک موتورش،گازشو گرفت و رفت😐 فکر کرده بود من سوار شدم و ترکش نشستم از پشت هرچی صداش کردم صدامو نشنید و رفت من هم میخندیدم و دنبالش راه افتادم قدم زنان و به رفتنش فقط نگاه میکردم رسید سر کوچه و داخل خیابون شد رفت داخل یه خیابون دیگه یه مسیر قابل توجهی رو طی کرد حالا ظاهرا کار داشته، صدام زده و صدایی نشنیده و بالاخره برگشته بود و بود که نیستم مسیر رفته شده رو 😂 و به هم رسیدیم... بدون اینکه چیزی به هم بگید فقط خندیدیم😂 بهش میگفتم یعنی حمیدجان شما احساس نکردی کسی اصلا ترک موتورت نشسته یا نه؟ جوابش فقط خنده بود...😊😂 باورم نمیشه که این موضوع دوباره تکرار شد. اون رفت و من باز جا موندم... ╔━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam96 @rafiq_shahidam96 🕊️🕊️🕊️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c ╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝
5.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روزهای سخت نبرد بود و داستان تلخ و شیرین شهادت بود... روزهای پر از وحشت دشمن و پر از شهامت زدن به دل دشمن، روزهای خاطره انگیز بود که شاید امروز همه به خاطره پیوسته باشد اما پیوسته خاطرات آن را باید تکرار کنیم... سال‌های سخت و طاقت فرسایی بود که در فرسایش روزگار ما را آب دیده کرده بود... او فرمانده میدان بود و در خط مقدم بر تارک تاریخ نشسته بود تا امید دهد و چهره‌ای که در آفتاب سوخته بود تا دلی نسوزد... لبی که به دعا باز شده بود تا به شیون از دست دادن عزیزان به هم نرسند و چشمی که امیدوار به آینده بود تا اشک‌ها از چشم‌ها جاری نگردد... روزها و هفته‌ها در لحظه‌های تلخ و شیرین می‌گذشت و همه چیز رنگ می‌باخت و دل ما بی‌تاب در سینه می‌تپید تا شاید خبری بیاید... فرمانده میدان بود و از سفر می‌گفت و ما منتظر خبر بودیم و قاصدانی که قصد میدان کرده بودند و قصه‌ای که در غربت آن روزها فراموش می‌شود.... ما هنوز چشم به راهیم... شاید دوباره این تصاویر را ببینیم و حماسه‌های گم شده را پیدا کنیم.... ╔━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam96 @rafiq_shahidam96 🕊️🕊️🕊️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c ╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمان گردان سیاه پوش راوی (خواهر شهید) قسمت پنجاه و سوم خاطرات همرزمان سال 1371 بود. جنگ ایران و عراق چند سالی بود که تمام شده بود. فرزند پنجمم عرفانه در اسفند 66 به دنیا آمد. دروس حوزوی را خواندم و ادامه دادم و خودم هم در حوزهی خواهران قزوین مشغول به خدمت شدم. بنیاد شهید وظیفه ی خودش میدانست که اطلاعات کامل از شهدا جمع‌آوری کند. بارها با من و خانواده‌ام مصاحبه کردند. هر چه خاطرات از ناصر به یاد داشتیم، برایشان گفتیم. غیر از ما با همرزمان و دوستان ناصر هم مصاحبه کردند و فرم‌هایی را در اختیارشان گذاشتند تا پر کنند. جلال همچنان با سپاه و جهاد همکاری داشت. یک روز به خانه ی ما آمد و خاطراتی را که بنیاد شهید در اختیارش قرار داده بود، آورد تا برای من هم بخواند. بچه ها مدرسه بودند. عرفانه هم خواب بود. خواهر و برادر با هم خلوت کردیم. جلال کاغذها را از کیفش درآورد. پرسیدم: »این همه کاغذ خاطرات یک نفره؟« جلال گفت: »راستش خواهر از بنیاد یکراست اومدم اینجا. خودم هم هنوز نخوندم. نمیدونم شاید خاطرات چندتا از دوستهای ً ناصر باشه. شاید خاطرات یک نفر باشه.« با اشتیاق گفتم: »داداش جلال واقعا متشکرم که اومدی اینجا. حالا زودتر بخون که بیقرارم.« جلال کاغذها را باز کرد و گفت: »اولیش رو آقای کشاورز نوشته.« گفتم: »آقای علیرضا کشاورز که توی سپاهه و با ناصر خیلی دوست بود؟« جلال گفت: »بله.« و بعد شروع کرد با صدای بلند به خواندن دست‌نوشته‌های آقای کشاورز. ـ بسم الله الرحمن الرحیم بنده علیرضا کشاورز عضو سپاه هستم. شهید سیدناصر سیاهپوش در بخش تبلیغات فعالیت زیادی داشتند. ایشان عضو رسمی انجمن اسلامی دانشگاه قزوین هم بودند، به همین خاطر، در تبلیغات خیلی تجربه داشتند. سید کلیه‌ی مراسمات مهم انقلاب را در قزوین برگزار میکردند. نمایشگاه‌های در برف و باران با کمترین امکانات برپا میکردند. زحمات ایشان در این زمینه فراموش شدنی نیست. اوایل اسفند ماه سال 1360 بود که یک گروه نودنفری از قزوین اعزام به جنوب شدیم. حدود پنجاه نفر از این گروه از بچه‌های تربیت بدنی قزوین بودند که اکثراً ورزشکار بودند. فرماندهی این گروه بر عهدهی شهید سیاهپوش بود. اولین جایی که بعد از اعزام مستقر شدیم، پادگان امام حسن)ع( بود. هر روز صبح پیادهروی و دوندگی داشتیم. شهید سیاهپوش دوندهی خوبی بود. در دوهای استقامت، که به‌صورت مسابقه وجود داشت، همیشه بچه‌های ما برنده ادامه دارد.... ╔━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╗ ڪاناݪ شہید ابـراهیم هـادے. @rafiq_shahidam96 @rafiq_shahidam96 🕊️🕊️🕊️ http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c ╚━━━━๑ღ♥ღ๑━━━━╝