🏴🏴🏴🏴🏴
«قرآنوامامحسین(ع)» ♥️✨
قرآنمقامشفاعت دارد:
«نعمالشفيعالقرآن»
امامحسين(ع)نيزمقامشفاعتدارد:
«وارزقنىشفاعةالحسين»(زيارتعاشورا)
درصحيفهسجاديه:
دربارهۍقرآنمیخوانيمڪه↓
"پرچمنجاتاست:«عَلَمنجاة»"
درزيارتامامحسين(ع)نیزمىخوانيم:
"اوپرچمهدايتاست:«انّهرايةالهدى»"
#حاجآقـــــاقرائتۍ✨
@ebrahimh
🖤🖤🖤🖤🖤
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
#خاطرات_کوتاه_از_انسانی_بزرگ
🌷شهید #ابراهیم هادی🌷
شب جمعه و ساعت دو نیمه شب بود. جلوی مسجد محمدی (در اتوبان شهید محلاتی) مشغول ایست و بازرسی بودیم.
من و چند جوان دیگر، کنار ابراهیم هادی روی پله مسجد نشستیم و او برای ما صحبت می کرد.
یکباره از جا پرید‼️ دوید و به سمت ابتدای خیابان مجاور که صد متر با ما فاصله داشت رفت❗️
نشست و دستش را توی جوی آب کرد❗️ بعدهم برگشت.
با تعجب پرسیدم: "آقا ابرام چی شد⁉️"
گفت: "هیچی، یک پیت حلبی توی جوی آب افتاده بود و همینطور که می رفت، سر و صدا ایجاد می کرد.
رفتم و از داخل جوی آب برداشتم تا صدایش مردمی که خواب هستند را اذیت نکند. "
او با کار خودش، به ما که نوجوان بودیم، درس بسیجی بودن و چگونه زیستن می آموخت.
#دوست_دارم_مثل_تو_باشم
#رفیق_شهیدم
#شهیدابراهیمهادی
@ebrahimh
🖤🖤🖤🖤🖤
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
🔉 خوشبختی یعنی تو زندگیت امام حسین داری
#شور
🎤 #کربلایی_علی_پور_کاوه_زنجانی
🚩 مراسم دهه دوم محرم ۱۴۴۲ #شب_اول
#هیئت_معظم_دمعه_الرقیه (س)
#بهبهان
💫💫💫
@ebrahimh
💫💫💫
✨📿✨📿✨📿✨📿✨
#داستان_عارفانه
قسمت ۵
من فقط می دیدم👀,وقتی کسی راه رااشتباه می رفت خیلی آهسته ومخفیانه به اوتذکرمی داد.اوامربه معروف ونهی ازمنکرراترک نمی کرد.فقط زمانی برافروخته شد😖که می دیدکسی درجمع غیبت می کندوپشت سردیگران حرف می زند.دراین شرایط دیگرملاحظه ی بزرگی وکوچکی رانمی کرد❌باقاطعیت ازشخص غیبت کننده می خواست که ادامه ندهد.من درآن دوران نزدیکترین دوست احمدبودم.مارازدارهم 💞بودیم...
ادامه دارد....
حاج حسین یکتا:✨
بچهها! سعی کنید یه دوست خوب و همراه پیدا کنید؛ دوست خوب کسیه که نتونی جلوش گناه کنی؛ پاتو به بهشت باز کنه؛ پاتو به بهشت زهرا، کنار شهدا باز کنه؛ پاتو به یه جاهایی وا کنه که تا حالا نمیرفتی! مثلاً بکشوندت به محله فقیر نشینها تا کمک کنی به مردم، غم مردم خوردن رو بهت نشون بده.
🖤🖤🖤🖤
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
✍توی فرودگاه دور و بر حاجی شلوغ بود . با همه رو بوسی و احوالپرسی میکرد. نگران شدم!قبل اینکه برسیم پای هواپیما،همراه شدیم. توی اتوبوس هر دو از یک میله گرفتیم . دستش را فشار دادم و گفتم :«حاجی! مواظب باش، یه وقت خدایی نکرده یکی چاقویی داره، اتفاقی میافته برات...» گفت:«این مردم خیلی عزیز هستن» بعد با لحن شوخی گفت: «تو که از شهادت نمیترسیدی!»
قیافه حق به جانب گرفتم و گفتم : «حاجی من نگفتم از شهادت میترسم !» صد تا مثل من فدای شما بشه. شما الان امید بچه یتیم ها هستید .شما الان امید بچههای مظلوم #عراق و ..هستید.» خندید و گفت: «نه، گاهی اوقات #شهادت تاثیرش از موندن بیشتره.»
📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز
#دوست_دارم_مثل_تو_باشم
#ما_ملت_امام_حسینیم
@ebrahimh
🏴🏴🏴🏴🏴