*|•🌿•|*
*#تمام_زندگے_ام_باید_مثل_او_بشود...*
*چهار_هزار_جوان_مسلح*
دڪتر بهشتے بهش گفتہ بود مۍ خواهیم حفاظت ازامام بسپاریم بہ گروه شما. میتونین؟
یڪ طرحے بایدبدین ڪہ شوراے انقلاب رو راضے ڪنہ.شب تا صبح نشست وطرح حفاظت رانوشت.
قبول ڪردند.فرداش روزنامہ هانوشتند:«چهار هزار جوان مسلح ازامام حفاظت مےڪنند.»
#شهید_محمد_بروجردے
#تشڪیلات_شهدایے
@ebrahimh
🌺♥️🌺♥️🌺♥️🌺
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
+ یـٰاأیھالَّذیݩآمنُـوا..؛
- جاݩــݥ!
+ نمێخوایآدمشے؟!(:¡۞🍃
@ebrahimh
🔰❇️🔰❇️🔰❇️🔰❇️🔰❇️
✅عاقبت منکر فضیلت زیارت اباعبدالله الحسين(علیه السلام)
❇️مرحوم محدّث نورى در کتاب دارالسلام(ج1، ص245) از مرحوم طریحى در منتخب روایت نموده ❇️از سلیمان اعمش که گفت:
من در کوفه همسایهاى داشتم که گاهى شبها نزدش مىرفتم و با هم صحبت و اختلاط مىکردیم. یک شب در میان صحبتها اتفاقا صحبت کربلا پیش آمد. من از او سؤال کردم که عقیده تو درباره زیارت حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) چیست؟
در جواب من گفت: زیارت #حسین، بدعت است و هر بدعتى گمراهى و ضلالت است و انتهاى گمراهى، آتش جهنم است.
من خیلى ناراحت و خشمگین شدم و از پیش او برخاستم و با خود گفتم وقتى که سحر شد نزدش مىروم و شمّهاى از فضائل آقا سیدالشهداء(علیه السلام) را براى او نقل مىکنم اگر بر عناد و انکارش اصرار ورزید او را میکشم.
سلیمان گفت: وقتى که سحر شد آمدم پشت در خانهاش و دق الباب کردم.
همسرش پشت در آمد، شوهرش را خواستم. گفت از اول شب به زیارت آقاسیدالشهداء(علیه السلام) رفته است.
تعجب کنان از او خداحافظى کردم و من هم به طرف کربلا رهسپار شدم. گفتم اول زیارتى کرده باشم، بعد دوستم را ببینم.
وقتى که وارد #حرم مطهر شدم، دیدم همسایهام سر به سجده گذاشته و پیوسته گریه مىکند و از خدا طلب استغفار و توبه مىکند. بعد از مدت زیادى سر از سجده برداشت و مرا دید.
نزدش رفتم دیدم حالش منقلب است. گفتم اى مرد تو که دیروز مىگفتى زیارت حسین، بدعت است و هر بدعتى گمراهیست و انتهاى گمراهى آتش دوزخست. و امروز مىبینم براى زیارت آمدهاى؟
گفت: اى سلیمان مرا سرزنش نکن. زیرا من قائل به امامت اهلبیت(علیهم السلام) نبودم، تا امشب که خوابم برد. خوابى دیدم که به وحشت افتادم.
گفتم چه خوابى دیدى؟
گفت: در عالم خواب دیدم مردى جلیل القدر که نمىتوانم وصف جمال و جلال و کمالش را بیان کنم، دور او را جمعیتى احاطه کرده بودند. در جلوى او سوارى بود و آن سوار تاجى بر سرداشت و آن تاج داراى چهار رکن بود، و بر هر رکن، گوهرى درخشان نصب بود که تا مسافت ها راه را روشن مینمود.
به یکى از خدمتگزاران آنحضرت گفتم: این آقا کیست؟
گفت: آقا رسول الله(صلی الله علیه واله وسلم) است.
گفتم آنکه در پیش روى اوست کیست؟!
گفت آقا امیرالمؤمنین على(علیه السلام)، وصى رسول الله(صلی الله وآله وسلم ) است.
بعد نگاه کردم دیدم ناقهاى از نور پیدا شد و بر آن ناقه هودجى از نور بود و ناقه، بین زمین و آسمان پرواز مىکرد. پرسیدم این ناقه از کیست؟!
گفت از حضرت خدیجه کبرى و فاطمه زهرا(سلام اللّه علیهما) است.
پرسیدم این جوان کیست؟! گفت حضرت امام حسین(علیه السلام) است، که همه براى زیارت مظلوم کربلا حضرت امام حسین(علیه السلام) مىروند.
متوجه هودجى شدم دیدم نوشته هائى از طرف آن به زمین پخش مىشود. پرسیدم اینها چیست؟
گفت در اینها نوشته شده کسانى که شب جمعه به زیارت امام حسین(علیه السلام) مىآیند از آتش جهنم در امان هستند.
من خواستم یکى از آنها را بردارم. گفت تو که میگفتى زیارت امام حسین(علیه السلام) بدعت است!! این نوشته به دست تو نمىرسد، مگر اعتقاد به فضیلت و شرافت آن حضرت را پیدا کنى.
با حالت جزع و فزع و گریه و ترس و وحشت از خواب بیدار شدم و در همان ساعت به زیارت حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) مشرف شده و توبه کردم.
اى سلیمان! بخدا قسم، من از قبر امام حسین(علیه السلام) جدا نمىشوم تا روح از بدنم جدا شود
🕌🏴🕌🏴
خاک تو مرا مُهر نماز است حسین جان
سوى تو مرا دست نیاز است حسین جان
کن قسمت من از کرمت کرببلا را
کین دل همه در سوز و گدازست حسین جان
نزدیکتر از هر که توئى در دل عشاق
راه حرمت گرچه دراز است حسین جان
نومید نگردد کسى از لطف و عطایت
خوان کرمت بر همه باز است حسین جان
مدح دگران را نکنم غیر تو زیرا
مداح تو در نعمت و ناز است حسین جان
تا اینکه ز پستى برهم راه تو پویم
زیرا که رهت راه فراز است حسین جان
📚📚 منبع
«کرامات الحسینیة»
محبيالامام اَلْحُسَیْن(ع)
#کَنیزِ_حَضرتِ_رُبٰاب
#حضرت_عشق
@ebrahimh
حضرت امام حسین آن قدر به این بانوی معظمه علاقه داشتند که هروقت حضرت رباب به دیدن خویشان خود میرفت و سکینه دخترش را هم همراه خود میبرد.
حضرت سیدالشهدا از مفارقت این دو بانو دلتنگ میشدند و این شعر را می فرمودند:
«گویا هرشب٬ به شب بعد متصل گردد٬زمانی که سکینه و رباب به دیدن کسی بروند».
[همه آرزوی مناین است
همه را با تو آشنا بکنم
بغل تکتک حسینیهها
یک ربابیه هم بنا بکنم...]
کتاب:نمی از خشك ترین دریا💧
#کَنیزِ_حَضرتِ_رُبٰاب
#حضرت_عشق
@ebrahimh
🖤🖤🖤🖤🖤
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
همیشه دلم می خواست بدونم چی شد که عاشورا شد؟
دلم میخواست با امام حسین ع همراه بشم
و تمام این منزل هایی رو که رفتند سفر کنم
و وقایعی رو که تا به حال هیچ کسی برایم نگفته رو بشنوم..
خاطراتی که در کنار درد و غمی که دارد لبریز از شکوه و حماسه است...
قسمت اول
#هفت_شهر_عشق
شما هم میتونید از امروز با این کاروان عشق همسفر شید
@ebrahimh
🌺♥️🌺♥️🌺♥️🌺
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
🍃 باقی صدای توست
"امروز قلب عالم و آدم حرای توست"
تنها نه جان ما که جهان مبتلای توست
ای احمد محمّد و محبوب انس و جان
اول کسی که عاشق تو شد خدای توست
هفت آسمان و نه فلک و عرش بندهات
عالم طفیل خاک تو، گردون گدای توست
دوزخ شرارهای بود از خشم و قهر تو
بوی بهشت از نفس دلگشای توست
ای که امام رحمت و دریای رأفتی
تنها وفا و مهر و مودّت سزای توست
بیچاره هرکه با غم و مهرت غریبه است
خوشبخت هرکه در دو جهان آشنای توست
ای ننگ بر هرآنکه به روی تو سنگ زد
نفرین بر آنکه دشمن دین رسای توست
حرمت شکستهاند دوباره حرامیان
این کینهها تلافی لطف و وفای توست
شکر خدا بهکوری چشمان دشمنت
عالم پر از محبت و مهر و وَلای توست
قرآن تو تمام زمین را گرفته است
فانی است هر صدایی و باقی صدای توست
🔸مصرع نخست از استاد محمود ژولیده است
#محمدتقی_عارفیان، ۱۳۹۹/۰۶/۲۱
@ebrahimh
🌺♥️🌺♥️🌺♥️🌺
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️
عجیب است فرانسوی ها که در تولید عطر معروف هستند هنوز نمیدانند وقتی شیشه عطری را بشکنی بویش بیشتر در فضا می پیچد...
این را بدانید که با اهانت به پیامبر اکرم ﷺ بوی آن شیشه عطر را در همه جا پخش کرده اید.
#من_محمد_را_دوست_دارم
🏴🏴🏴🏴
@ebrahimh
🏴🏴🏴🏴🏴
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
یه جوری خوب باش که وقتی دیدنت بگن :
این زمینی نیست قطعا شهید میشه...
مثل حاج قاسم
#باید_تمام_زندگی_ام_مثل_او_شود
🏴🏴🏴🏴
@ebrahimh
🏴🏴🏴🏴🏴
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c
با مجروح شدن پسرم محمّد حسین برای ملاقاتش به بیمارستان رفته بودم نمیدانستم درکدام اتاق هست . درحال عبور ازسالن بودم که یک دفعه صدایم کرد: "مادر! بیا اینجا"
وارد اتاق شدم، دیدم به خاطر مجروح شدن هردو چشمش بسته است . بعداز کمی صحبت گفتم:مادر! چطور مرا با چشمان بسته دیدی؟!
امّا هرچه اصرار کردم، بحث راعوض کرد...
#شهید_محمد_حسین_یوسف_الهی
🖤🖤🖤🖤
@ebrahimh
🖤🖤🖤🖤
http://eitaa.com/joinchat/1545666588C617dd02c1c