eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
4.9هزار دنبال‌کننده
30.2هزار عکس
20.3هزار ویدیو
288 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
🌸بِسمِ ربِّ الشهداء و الصِّدیقین🌸 🌹مثل حسین ، مثل بادپا 🌹 🌺(مستندی با حضور سردار سلیمانی)🌺 ✅ قسمت
رفقا پیشنهاد میکنم حتما دانلود کنید و لینک کانال رو نشر دهید اجرتان با شهدا 🤲🌷🕊 برا خادمین کانال هم حتما دعا کنید 🤲 شبتون_شهدایی التماس دعااا شهادت
زادگاهش «زیدون» از توابع بهبهان و تولدش ۱۳۳۸ است. از خانواده‌ای روستایی و تربیت شده دامان مادری است صالحه و صبور، و پدری زحمتکش و دلباخته آل علی(علیه السلام)، و شیفته انقلاب اسلامی. وی از کودکی درد دین داشت و به گفته پدر بزرگوارش از سنین خردسالی مدام از ماجرای شهادت امام حسین(علیه السلام) و علل آن رویداد بزرگ می‌پرسید و می‌گفت: «بزرگ که شدم، انتقام خونش را می‌گیرم.» دوران تحصیلش را در زیدون، بندر دیلم و شهر بهبهان گذراند. پس از اخذ دیپلم ریاضی، مقارن با وقوع انقلاب اسلامی، راهی خدمت سربازی شد. عبدالعلی همپای نهضت حضرت امام خمینی(س) عشق و دلدادگی خویش را با شعارنویسی روی دیوارها و شرکت در تظاهرات و حضور در مساجد نشان داد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، از نخستین روزهای تجاوز رژیم بعث عراق به حریم مقدس انقلاب اسلامی ایران، عازم دیار حماسه‌ها شد. یورش دلاورانه فتح سوسنگرد، بستان و جان‌نثاری‌هایش در شبیخون به دشمن، و حضور فعال و تعیین‌کننده‌اش در عملیات کلیدی فتح‌المبین گرفته تا سلحشوری‌های عاشقانه‌اش در عملیات‌های بیت‌المقدس، رمضان، والفجر مقدماتی و خیبر، همه برگی است از کتاب قطور عشق و حماسه. گرچه در عملیات فتح‌المبین برادرش علی تا آسمان سبز شهادت پرواز کرده بود و در عملیات رمضان دیگر برادرش محمود، اسیر خصم شد، ولی شهادت و اسارت برادراش، خللی در اراده آهنین وی به وجود نیاورد. سردار بهروزی از یاران سردار شهید دکتر مجید بقایی بود که لیاقت‌ها و توانایی‌های حیرت‌آورش در عرصه دفاع مقدس، او را تا جانشین فرماندهی تیپ ۱۵ امام حسن(علیه السلام) که تیپ سرافراز و سینه‌چاکان عاشورایی بود، بالا برد. وی مبتکر پایگاه‌های روی آب در منطقه جزیره مجنون بود. عبدالعلی فرماندهی بود که مهمترین اوصافش، صفای دل، بی‌قراری و خستگی‌ناپذیری بود و با واژه‌های خواب و آسایش و سکون غریبه نداشت. او بعد از چند بار تحمل مصدومیت و جراحت سرانجام در تاریخ ۳/ ۱/ ۱۳۶۳ در حادثه بمباران جزیره مجنون، به شدت مجروح و به شیراز اعزام شد. اما پس از گذشت ۱۵ روز با تن پر از ترکش و تحمل درد و رنج فراوان، در مورخه ۱۵/ ۱/ ۱۳۶۳ جاودانه شد و تا عرش پرواز کرد. پیکر مجروح و زجرکشیده‌اش در میان اشک و اندوه هزاران نفر از یاران، همسنگران و وفاداران به راهش، در بهبهان و زیدون تشییع و به خاک سپرده شد. ✅وصیت نامه «هر کس مرا دوست دارد، عضو بسیج شود. و امام را یاری کند، در راه انقلاب بدون هیچ چشمداشتی شبانه‌روزی کار کنید کمبودها را تحمل کنید و سعی کنید با رونق دادن به کشاورزی و تلاش زیاد، کمبودها را جبران کنید. پروردگارا! هر روز عزیزانی را نزد خود می‌بری، من از پای فتاده‌ای هستم که هنوز به سرمنزل مقصود نرسیده‌ام.»
تلوبیون | مرجع پخش زنده و دانلود فیلم ، سریال و سایر برنامه های تلویزیون https://telewebion.com/
4.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆یک" آھ" در ماه مبارک رمضان...💔 ‹ یا الهَ العالصین › من دل‌خوشم که... تو خدای بدها هم هستی! نا امیدم نکن... 🌙 ✅با ما همراه باشید👇 ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ @rafiq_shahidam96 ❁═══┅┄ 《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
‍ ‌ سحر بیست و چهارم... به خط پایان، که نزدیک می شویم؛ تعارضی عظیـم، قلبمان را گرفتار می کنـــد؛ "شــوقِ" تجربه قنوت هايي که هر کدامشان سفری بلند، به آسمان تو را رقم می زنــــد، یـــــا.... "غــــمِ" از دست دادن سحر هايي که، بی نظیرترين فرصتهای هم آغوشی با تـو بوده اند دلــم برایت تنــگ می شود.... خدا برای لحظه هايي که هیـــچ صدایی، جز نجوای دعای سحر، از خانه های اهل زمین، بالا نمی رفت. برای لحظه هايي که چراغ های روشن خانه های همسایه، شوق بیدار ماندن را در دلم، بیشتر می کرد. برای لحظه هايي که، با هر کدام از نامهای تو، قنوت می گرفتم و با تکرار مکررشان، بوسه های مداوم تو را احساس می کردم. دلم برایت تنگ می شود خدا... تـــو، همان لذت شیرین لحظه افطارم بوده ای، که در اولین جرعه آب، تجربه اش می کردم. تـــو... همان احساس خالی شدنم، در لابلاي العفو های شبانه ام بودی...که تمام جان مرا، با آرامشی عظیم، احاطه می کردی. دلـــم برایت تنگ می شود... خدا نميدانم تا رمضان دیگر... چه برایم مقدر کرده ای؟ امــــا... بگــذار، سهم من از این رمضان، همین سجاده خیسی باشد، که در همه طول سال، نمناک باقی بماند. بگذار...تمام اِرثیه ام از سحر هایش، همین قنوت هایی باشد، که تا رمضان دیگـــر، حتی یک سحر نیز، از ادراکــش، جا نمانم. بگـــذار...خالی شدنم را تا رمضان دیگر، به کوله باری سیاه تبدیل نکنم. تصور جمع شدنِ سفره ات، دلم را می لرزاند. رمضان می رود ... و....مــــن می مانم... و یک دنیای شلوغ. می ترسم... دوباره دستان تو را در شلوغ_بازار دنیا گم کنم. ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ @rafiq_shahidam96 ❁═══┅┄ 《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》