eitaa logo
کانال شهیدابراهيم هادی ❤️رفیق شهیدم❤️
4.9هزار دنبال‌کننده
29.5هزار عکس
19.7هزار ویدیو
277 فایل
♡ولٰا تَحْسَبَّنَ الَّذینَ قُتِلوا في سَبیلِ اللِه اَمواتا بَل اَحیٰاعِندَ رَبهِم یُرزقون♡ شہـد شیـرین شـہـٰادت را کسانی مـے چشند کـہ..!! لذت زودگذر گنـٰاه را خریدار نباشند .. 💔 دورهمیم واسہ ڪامل تر شدن🍃 #باشهداتاشهادت ارتباط با خادم کانال👇👇 @Zsh313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢مواظب باشیم را از دست ندهیم *__انصافا نسبت به غدیر کوتاهی کردیم حق غدیر اینی که میبینیم نیست تعابیری که برای غدیر شده برای هیچ مناسبت دینی نداریم ✔️حلقه وصل باشیم غدیر و اهمیت آن را نشر بدیم ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ @rafiq_shahidam96 ❁═══┅┄ 《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
7.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥺🥺 ودر نھایت؛شب‌جمعه ها قلبم به سمتِ تو می آید...! تویی‌که تمامِ زندگانی من‌هستی حسین‌جان!♥ صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ @rafiq_shahidam96 ❁═══┅┄ 《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
مجتبی رمضانیenc_1682631730898531923147.mp3
زمان: حجم: 3.2M
وقتی اسمت را می‌شنوم چشم‌هایَم پُر می‌شود از اشك.. قلبم تند می‌زند.. وقتی یادِ پرچم‌َت می‌افتم.. از روزگار که خَسته می‌شوم به یادِ ضریح‌َت سر می‌گذارم رویِ مهر تُربتی که از کربلا رسیده.. در هیاهویِ روزهایم.. وقتی یادم می‌افتد تو هستی آرامش می‌گیرم.. آخرِ شب‌ها یادِ تو دلتنگ می‌کند قلبَم‌ را وقتی باران می‌زند.. یادِ لب‌هایِ تشنه‌ات دیوانه‌ام می‌کند آب می‌بینم، تشنگی‌‌ت را .. آفتاب می‌بینم، غریبی‌‌ت را .. خاک می‌بینم، تنهایی‌ت را .. یادم نمی‌رود..! و راستش را بخواهی یادت، رزقِ روحِ من شده است وقتِ هر دلتنگی.. وقتی آدم‌ها از عشق حرف می‌زنند یاد تو می‌افتد دلم .. حسین‌جان ! یکی اینجا ... دلتنگِ ذره ذره هوای توست ! ✍ ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ @rafiq_shahidam96 ❁═══┅┄ 《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🕊 تلاوت آیات‌ قرآن ڪریم ؛ ۩ بــِہ نـیّـت‌ برادرشھیدابراهیم‌هادے 🌿' 📚 •﴿رفیق‌شھیدم‌ابراهیم‌هادے‌‌﴾•
عشق‌رازیست‌که‌تنها‌به‌ باید‌گفت... دلم یک دنیـا میخـواهد شبیه ❤️🍃 که همه چیـزش بـوی بدهد...
7.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 نبودی و نشنیدی دلم به گریه نشسته 🥀شهدا مقدس اند... ‌‌┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ @rafiq_shahidam96 ❁═══┅┄ 《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》
1:202_01.mp3
زمان: حجم: 11.82M
🔵و در این نیمه شب رویایی خاطره می شنوی از عنایت حاج قاسم به زائرینش... ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ @rafiq_shahidam96 ❁═══┅┄ 《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆
صحبت های استاد رائفی پور در باره فیلم ایکس مَن.😱😳 تاحالا چیزی درباره موجودات آبی یا آخرالزمانی شنیدی؟!⭕️🛑 بیشتر فیلم های که ما تماشا می‌کنیم نکته های شیطانی داره! می دونستی این موجودات یه چیز شبیه اجِنّه هستن؟! اگر نمی دونی زود تر عضو شوُ ببین استاد چه جوری این فیلم رو تفسیر میکنه👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1782448563C3278ea8e51 توی کانال سنجاق شده👆👆👆
A j: ☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت سی و یکم : شروع جنگ ۲ ✔️ راوی : تقی مسگر ها 🔸فردا جنازه قاسم را به سمت تهران راهي كرديم. روز بعد رفتيم مقر فرماندهي. به ما گفتند: شما چند نفر مسئول انبار مهمات باشيد. بعد يك مدرسه را كه تقريباً پر از مهمات بود به ما تحويل دادند. يك روز آنجا بوديم و چون امنيت نداشت، مهمات را از شهر خارج كردند. 🔸ابراهيم به شوخي ميگفت: بچه ها اينجا زياد ياد خدا باشيد، چون اگه بياد، هيچي از ما نميمونه! وقتي انبار مهمات تخليه شد، به سمت خط مقدم درگيري رفتيم. سنگرها در غرب سرپل ذهاب تشكيل شده بود. چند تن از فرماندهان دوره ديده نظير اصغر وصالي و علي قرباني مسئول نيروهاي رزمنده شده بودند. 🔸آنها در منطقه پاوه گروه چريكي به نام دستمال سرخها داشتند. حالا با همان نيروها به سرپل آمده بودند. داخل شهر گشتي زديم. چند نفر از رفقا را پيدا كرديم. محمد شاهرودي، مجيد فريدوند و... با هم رفتيم به سمت محل درگيري با نيروهاي عراقي. در سنگر بالاي تپه، فرمانده نيروها به ما گفت: تپه مقابل محل درگيري ما با نيروهاي عراقي است. از تپه هاي بعدي هم عراقيها قرار دارند. 🔸چند دقيقه بعد، از دور يك سرباز عراقي ديده شد. همه رزمند هها شروع به شليك كردند. داد زد: چيكار ميكنيد! شما كه گلوله ها رو تموم كرديد! بچه ها همه ساكت شدند. ابراهيم كه مدتي در كردستان بود و آموزشهاي نظامي را به خوبي فرا گرفته بود گفت: صبر كنيد دشمن خوب به شما نزديك بشه، بعد شليك كنيد. 🔸در همين حين عراقيها از پايين تپه، شروع به شليك كردند. گلوله هاي آرپيجي و خمپاره مرتب به سمت ما شليك ميشد. بعد هم به سوي سنگرهاي ما حركت كردند. رزمنده هايي كه براي اولين بار اسلحه به دست ميگرفتند با ديدن اين صحنه به سمت سنگرهاي عقب دويدند. خيلي ترسيده بوديم. فرمانده داد زد: صبركنيد. نترسيد! 🔸لحظاتي بعد صداي شليك عراقيها كمتر شد. نگاهي به بيرون سنگر انداختم. عراقيها خوب به سنگرهاي ما نزديك شده بودند. يكدفعه ابراهيم به همراه چند نفر از دوستان به سمت عراقيها كردند! آنها در حالي كه از سنگر بيرون ميدويدند فرياد زدند: الله اكبر 🔸شايد چند دقيق هاي نگذشت كه چندين عراقي كشته و مجروح شدند. يازده نفر از عراقيها توسط ابراهيم و دوستانش به درآمدند . بقيه هم فرار كردند. ابراهيم سريع آ نها را به طرف داخل شهر حركت داد. تمام بچه ها از اين حركت ابراهيم روحيه گرفتند. چند نفر مرتب از اسرا عكس مي انداختند. 🔸بعضيها هم با ابراهيم يادگاري ميگرفتند! ساعتي بعد وارد شهر سرپل شديم. آنجا بود كه خبر دادند: چون راه بسته بوده، پيكر قاسم هنوز در پادگان مانده. ما هم حركت كرديم و در روز پنجم جنگ به همراه پيكر قاسم و با اتومبيل خودش به تهران آمديم. 🔸در تهران جنازه باشكوهي برگزار شد و اولين شهيد دفاع مقدس در محل، تشييع شد. جمعيت بسيار زيادي هم آمده بودند. علي خرّمدل فرياد ميزد : شهيدم راهت ادامه دارد. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 شهید 🕊🌹 ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ @rafiq_shahidam96 ❁═══┅┄ 《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》